ریحانه جولایی

بحران خشک‌سالی و کم آبی گریبان ایران را گرفته است. نبود مدیریت صحیح، مصرف بی‌رویه آب‌های زیرزمینی، سدسازی و کمی بارش از عمده دلایلی است که موجب مهاجرت روستاییان به حاشیه شهرها یا مهاجرت از استانی به استان دیگری شده است.

این سال‌ها خشک‌سالی یکی از موضوعاتی است که هر روز از آن صحبت می‌شود. این اتفاق حتی در شهرهای شمالی کشور که همواره سبز و پرباران بوده است هم به آسانی قابل مشاهده است. در سال‌های اخیر کاهش بارندگی و در نتیجه خشک‌سالی باعث شده است تا کشاورزان بیش از سایر مردم با بحران تأمین معیشت و بیکاری روبه‌رو شوند.

در برخی سفرها و تجربه‌های شخصی‌ام به مناطق مختلف کشور شاهد این قضیه بوده‌ام که روستاهایی که عمده فعالیت آن‌ها حول محور کشاورزی می‌چرخد خالی از سکنه شده‌اند یا شاید تعداد انگشت‌شماری از افراد سالخورده هنوز دل به مهاجرت نداده‌اند. جوانان یا آن‌هایی که توان بیشتری دارند برای ساختن یک زندگی جدید رفتن به شهرهای اطراف و در برخی موارد شهرهای بزرگ ازجمله تهران، شیراز، اصفهان و تبریز را انتخاب کرده‌اند.

روستاییان خانه و زندگی خود را ترک می‌کنند

آمارهای وزارت نیرو حاکی از آن است که در استان‌های فارس، خراسان جنوبی و اصفهان نه ‌تنها سفره‌های زیرزمینی آب خالی شده‌اند که ذخایر سدها نیز بسیار کمتر از ‌سال‌های  گذشته است.

کم آبی در ایران موضوع جدیدی نیست. تا همین چند دهه پیش روستاییان هماهنگ با وضعیت آب و هوا کشت و کار می‌کردند و نوع بذر را بر حسب شرایط انتخاب می‌کردند در حالی که در سال‌های اخیر به دلایل مختلف از جمله نبود امکانات، روستاییان به ویژه جوانان علاقه‌ای به ماندن در روستاها ندارند.

براساس یک سرشماری در سال ۹۰ بیش از ۱۷۰۰ روستا از ۳۵۰۰ روستای خراسان جنوبی خالی از سکنه شده است. با خشک شدن چاه‌ها و مرمت نشدن قنات‌ها، خاک رطوبتش را از دست داده و زمین‌های زراعی به بیابان لم‌یزرع تبدیل شده که از فرط خشکیدگی ترک می‌خورند.

 با این حال این شرایط تنها مختص یک استان و دو استان نیست و تقریبا تمام کشور با آن دست به گریبان است. فارس از دیگر استان‌های درگیر با خشک‌سالی و بحران آب است. به گفته کمال پاک‌فطرت، مدیرکل دفتر روستایی استان فارس، چهار هزار روستا از هشت هزار روستای استان فارس به دلیل کم آبی و خشک‌سالی خالی از سکنه شده است.

سیستان و بلوچستان هم وضعیت مشابه دارد. به دلیل خشکسالی‌های متوالی در این استان برخی از روستاییان مجبور به کوچ می‌شوند که نتیجه آن پیدایش روستای جدید و زوال روستای قبلی است. جابه‌جایی روستا سبب می‌شود تا شاخص‌های بهداشتی و آموزشی در این مناطق پایین‌تر باشد. بسیاری از روستاییان حتی استان را هم ترک می‌کنند، بعضی از آن‌ها به مشهد و گروه دیگری به گرگان می‌روند.

کم آبی در ایران موضوع جدیدی نیست. تا همین چند دهه پیش روستاییان هماهنگ با وضعیت آب و هوا، کشت و کار  و نوع بذر را بر حسب شرایط انتخاب می‌کردند، در حالی که در سال‌های اخیر به دلایل مختلف از جمله نبود امکانات، روستاییان به ویژه جوانان علاقه‌ای به ماندن در روستاها ندارند

خشک‌سالی روستاییان را به شهرها می‌کشاند

خشک‌سالی پدیده پیچیده‌ای است؛ پدیده‌ای خشن که عامل تحرک و جابه‌جایی اجباری انسان‌ها خواهد شد؛ تحرکی که عامل دل کندن‌های موقت یا دائمی خواهد بود. مهاجرت با پدیده فشار و راندن از یک سو و جذبه و به‌سوی خود کشیدن از سوی دیگر تعریف می‌شود. از این‌رو پژوهشگران، روند زندگی مهاجر را به شکل حرف انگلیسیU تشبیه می‌کنند؛ در نخستین گام، تنهایی و در وهله بعد، سقوط آزاد مرتبه‌ اجتماعی. مهاجر فقط از مکانی به مکان دیگر حرکت نمی‌کند، بلکه حرکت او در زمان هم رخ می‌دهد. اما فشار خشکسالی چگونه افراد را وادار به ترک مکان زندگی‌شان خواهد کرد و در این مسیر چه اتفاقاتی برای مهاجر رخ خواهد داد؟

بدیهی است که رابطه معناداری بین خشکسالی و مهاجرت وجود دارد، زیرا بر اساس سلسله‌مراتب نیازهای مزلو مبنای موفقیت و توسعه فردی و اجتماعی رفع نیازهای اولیه و زیستی است. بر اساس هرم مزلو انسان‌ها نیازمند نیازهایی اساسی هستند. رفتار افراد در لحظات خاص تحت‌تأثیر شدیدترین نیازهاست. هنگامی که ارضای نیازها آغاز می‌شود، تغییری در انگیزش فرد رخ خواهد داد، به این‌گونه که به جای نیازهای قبل، سطح دیگری از نیاز، اهمیت پیدا کرده و محرک رفتار می‌شود.

خشکسالی که اساس درآمد و اشتغال روستاییان را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد، باعث خواهد شد افراد در برآورده کردن نیازهای فیزیولوژی و زیستی دچار بحران شوند. بحران خشکسالی به‌طور مشخص آثار معناداری در ابعاد اقتصادی و اجتماعی به وجود می‌آورد و نیروی کار روستاها را مجبور به خروج اجباری از روستا به سمت شهرها می‌کند. بنابراین افزایش مهاجرت روستاییان به شهرهای اقماری و بی‌رغبتی آن‌ها به زندگی در روستاها، بالقوه می‌تواند انعکاس و پیامد مشخص بحران خشکسالی شود.

بحران خشکسالی به‌طور مشخص آثار معناداری در ابعاد اقتصادی و اجتماعی به وجود می‌آورد و نیروی کار روستاها را مجبور به خروج اجباری از روستا به سمت شهرها می‌کند

حاشیه‌نشینی اولین پیامد مهاجرت روستاییان

تا اینجای کار کشاورزان زیادی به دلیل کمبود امکانات زندگی به شهرهای بزرگ مهاجرت کرده‌اند اما ین مهاجرت‌های بدون برنامه و یک دفعه‌ای تبعات زیادی دارد. تبعاتی که هم گلوی روستاییانی که حالا شهری شده‌اند را می‌گیرد و هم گلوی افرادی که از قبل در شهرها ساکن بوده‌اند.

به دلیل بالا بودن قیمت خانه در شهرهای بزرگ روستاییان به اجبار باید در مناطق حاشیه‌ای شهرها ساکن شوند و همین موضوع باعث افزایش حاشیه‌نشینی می‌شود. این پدیده یکی از معضلات اجتماعی جامعه ماست که نماد و انعکاس زندگی اقشاری از جامعه است که با وجود این که در کنار جوامع شهری ساکن هستند، اما از نظر سطح زندگی و بهره‌گیری از مزایای شهری در شرایط نابسامانی به سرمی‌برند. این پدیده که پیامد نادیده انگاری و نابرابری‌های اجتماعی است، در طول زمان و روند تحولات تاریخی ایجاد شده که مبتنی بر تقسیم جامعه به ۲ بخش متن و حاشیه است. همان‌طور که گفته شد آن روی سکه مهاجرت، حاشیه‌نشینی است که ۱۳ میلیون ایرانی را درگیر فقر و نابسامانی کرده و اکثر آسیب‌ها و انحرافات اجتماعی زاییده این گروه‌های طرد شده از مناسبات اقتصادی است.

مهاجرت یا به عبارتی حاشیه‌نشینی را می‌توان به‌عنوان بحرانی‌ترین مسئله اجتماعی در کلان‌شهرها تلقی کرد. وقتی در خیابان‌های اطراف شهرهای بزرگ تردد کنید، پریشان‌حال خواهید شد، زیرا این محیط‌ها به‌طور ناخواسته در تضاد با انسانیت شکل گرفته و بخش بزرگی از مخاطرات زندگی در شهرها زاییده این واقعیت تلخ است. وقتی انسان در محیط‌های جرم‌خیز زندگی کند، با برچسب‌های ناهنجار مورد قضاوت قرار خواهد گرفت و بر همین اساس هویت فردی‌اش از منظر اجتماعی شایسته نخواهد بود. این پیش‌زمینه اجتماعی اکثر جوانان حاشیه‌نشین را به‌ سوی بزهکاری سوق می‌دهد.

در وضعیت موجود حاشیه‌نشین‌ها از هرگونه امکانات آموزشی، بهداشتی و فرصت‌های اشتغال بی‌بهره‌اند. در واقع شرایط نامناسب فیزیکی و معیشت غیراستاندارد باعث شکاف عمیق طبقاتی می‌شود.

دولت در روستاها هم سرمایه‌گذاری کند

اما سؤالی که مطرح می‌شود این است که با وجود خشکسالی و شرایط جوی باید چه کار کرد تا از مهاجرت‌های این‌چنینی جلوگیری شود؟ یکی از موضوعات اصلی این است که دولت هیچ زیرساختی برای توسعه و اشتغال روستاییان ایجاد نکرده است. یعنی معیشت و دوام روستاییان تنها به کشاورزی وابسته است و حالا که کشاورزی با بحران روبه‌رو شده و ادامه دادن تقریباً ناممکن شده، روستانشینی که جز کشاورزی فعالیت دیگری نکرده است با فشار بیکاری تن به زندگی شهری و حاشیه‌نشینی و کارهای سخیف می‌دهد.

این در حالی است که دولت باید با انجام فعالیت‌های عمرانی یا حمایت از کارآفرین‌ها مشاغل دیگری هم در روستاها ایجاد کند. نگاه دولتمردان به روستاها باید از شکل سکونتگاه و مکان‌های صرفاً کشاورزی تغییر پیدا کند و بخشی از هزینه‌های شهرها در روستاها مصرف شود. به عبارت دیگر روستاها باید به مراکز اشتغال و تولید تبدیل شوند تا اگر بحران‌هایی چون خشکسالی هم دامن آن‌ها را گرفت بتوانند از ظرفیت‌های دیگر منطقه استفاده کنند و روستاییان با هر مشکلی به مهاجرت فکر نکنند.