برای رفع آسیب‌های اجتماعی و ایجاد امنیت روانی در جامعه کار می‌کنند اما خودشان درگیر ناملایمات روابط کار در جامعه‌ ایران هستند. شنوایِ درد و رنجِ دیگران می‌شنوند و برای حل آن تلاش می‌کنند اما کسی درد و رنجشان را نمی‌شنود. پیگیر کار افرادی می‌شوند که از زندگی بریده‌اند و تلاش می‌کنند آن‌ها را به زندگی امیدوار کنند اما سالهاست که خودشان از بهبودِ وضعیتِ شغلی‌شان ناامید شده‌اند.

به گزارش ایلنا، بسیاری از نیروهای اورژانس اجتماعی که احتمالا آن‌ها را با خط تلفن ۱۲۳ می‌شناسیم، زیر نظر پیمانکاران کار می‌کنند و سازمان بهزیستی مستقیم با آن‌ها قرارداد نبسته است. پیمانکاران یکی از بزرگترین مشکلات نیروی کار در ایران هستند. دقیقا برای همین است که تا صحبت از واگذاری به پیمانکار و بخش خصوصی پیش می‌آید، تن و بدنِ بسیاری از کارگران می‌لرزد.

یکی از نیروهای اورژانس اجتماعی می‌گوید: «ما در اورژانس اجتماعی نیروهایی داریم که ۱۲ سال زیر نظر پیمانکار کار کرده‌اند و هنوز رسمی نشده‌اند. سه ماه به سه ماه با ما قرارداد می‌بندند و هر وقت بابت شرایط کاری و پرداخت نشدنِ حقوقمان اعتراض می‌کنیم تهدیدمان می‌کنند و می‌گویند اگر نمی‌توانید نیایید؛ صدها نفر هستند که منتظرند شما نباشید و جای شما بیایند».

لحظه‌های سخت و طاقت‌فرسایی را سپری می‌کنند؛ از حاضر شدن در محل و صحبت کردن با افرادی که قصد خودکشی دارند گرفته تا حضور در بحران‌های خانوادگی و مداخله در مسائلی مثل کودک آزاری یا همسر آزاری. کار آن‌ها در واقع «تلفیقی از مداخله در بحران‌های فردی، خانوادگی و اجتماعی» است.

اما سوال این است که نیروهایی که خود در شرایط بحرانی به سر می‌برند و ماه‌ها حقوق دریافت نکرده‌اند، چگونه می‌توانند بحران‌های جامعه را حل کنند؟

در قراردادشان نوشته شده ۱۲ ساعت کار کنند و ۲۴ ساعت استراحت اما به گفته‌ی خودشان بیش از این‌ها کار می‌کنند و اضافه‌کاری هم نمی‌گیرند «بارها پیش آمده که آخر وقت ماموریت می‌خورد و کارمان تا ساعت ۱۲ شب طول می‌کشد یا حتی گاهی برای جاسازیِ یک مددجو تا ساعت ۳ صبح سردرگُم هستیم. بارها پیش آمده به جای اینکه ۱۲ ساعت کار کنیم ۱۶ یا ۲۰ ساعت در روز کار کرده‌ایم اما همان حقوق ثابتِ ۳ میلیون تومان را می‌دهند و بابت اضافه‌کاری هیچ پولی دریافت نمی‌کنیم. درحالیکه این اضافه‌کاری اجباری است و اصلا ماهیتِ کارمان به گونه‌ای است که از این موارد زیاد پیش می‌آید».

اینکه چه کسی باید جوابگوی مطالبات این نیروها باشد سوالی است که وقتی پای پیمانکاران به میان می‌آید معمولا بی‌جواب می‌ماند. بخش واسطی که به بهانه‌‎ی کوچک‌تر کردنِ دولت روی کار آمده است و اگر ادعا کنیم که نتیجه‌ وجودش چیزی جز به استثمار کشیدنِ هرچه بیشترِ کارگران نیست، بیراه نگفته‌ایم.

نیروهای اورژانس اجتماعی می‌گویند: «بارها با مسئولان بهزیستی برای گرفتنِ حقوق خود صحبت کردیم، بارها نامه‌نگاری کردیم، حتی یکبار هم روبه‌روی سازمان بهزیستی کشور تجمع کردیم، اما ما را تهدید کردند و اجازه ندادند پای نمایندگان‌مان به اتاق رئیس بهزیستی برسد. اسم ما را نوشتند و گفتند بروید خودمان پیگیری می‌کنیم اما فقط وعده و وعید دادند».

یکی دیگر از نیروهای اورژانس اجتماعی از پاسخی می‌گوید که مسئولان بهزیستی‌- یا همان کارفرمای اصلی- در واکنش به مطالبه‌ حقوق این نیروها به آن‌ها داده است: «شما فقط در زمین بهزیستی تردد می‌کنید و نیروی ما نیستید». این چنین شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیتی که قانون برعهده‌ کارفرمای اصلی گذاشته چه نتیجه‌ای می‌تواند داشته باشد جز اینکه نیروی کار روز به روز انگیزه‌ خود را برای ارائه‌ کار بهتر و با کیفیت‌تر از دست بدهد؟

در چنین وضعیتی است که خیلی از فعالان این عرصه می‌گویند: «دیگر از دل و جانمان مایه نمی‌گذاریم». خیلی‌ها فقط می‌آیند تا ساعت‌شان را پُر کنند و بروند، خیلی‌ها انصراف دادند و خیلی‌ها هم آرزوی رفتن از این شغل را دارند.