سعیده علیپور

جامعه ایران درحالی با شیب تندتری به سمت سالمندی در حرکت است که گفته می‌شود، جمعیت زنان سالمند چهار برابر مردان خواهد شد. آماری که اگر آن را در کنار اشتغال اندک زنان و کاهش نرخ ازدواج آنها بگذاریم، شاید تصویر خوبی از آینده زنان سالمند ارائه ندهد.

چندی پیش پژوهشی دانشگاهی بر مشخصات جمعیتی و اجتماعی زنان سالمند در ایران با استفاده از آمارها منتشر شد که نشان می‌داد؛ سالمندی در حال زنانه شدن و تعداد زنان سالمند خودسرپرست در حال افزایش است. وضعیتی که به سیاستگذاران هشدار می‌دهد سیاست‌های رفاهی و اقتصادی متفاوتی با آنچه امروز شاهد آن هستیم  را در پیش بگیرند.

 حرکت پرشتاب به سمت سالمندی

هر چند در حال حاضر تنها حدود شش و نیم میلیون نفر از جمعیت کشور را سالمندان تشکیل می‌دهند، اما به گفته کارشناسان سرعت حرکت جمعیت ایران به سمت سالمندی در سال‌های 1400 تا 1420 رشدی شدیدتر پیدا می‌کند، به طوری که در سال 1420 بیش از 13.5 درصد جمعیت ایران را افراد بالای 65 سال تشکیل خواهند داد. این در حالی است که جمعیت کشور در آن سال‌ها حدود 90 میلیون نفر خواهد بود و جمعیت سالمندان با رشد دو برابری به بیش از 12 میلیون نفر خواهد رسید. 12 میلیون نفری که در صورت عدم برنامه‌ریزی و سیاستگذاری لازم در این حوزه یکی از چالش‌های نظام رفاه و تامین اجتماعی در آینده هستند.

از سوی دیگر بررسی‌های جهانی هم نشان می‌دهد که امید به زندگی زنان به طور متوسط چهارسال و نیم بیشتر از مردان است و تعداد زنانی که در گروه سنی سالمند قرار دارند، به نسبت قابل توجهی بیشتر از مردان سالمند است. این الگوی سالمندی نشان می‌دهد که احتمال بیوه یا مجرد بودن زنان سالمند نسبت به مردان بیشتر است، پس بدیهی است آینده جمعیت سالمند ایران از آن زنان سالمند خواهد بود. زنانی که اگر امروز فکری به حال اشتغال و رفاه آنها صورت نگیرد آینده‌ای ناخوشایند خواهند داشت.

وضعیت فعلی زنان سالمند

در مطالعه انجام‌شده دانشگاهی که اخیرا درباره سالمندی زنان در ایران، منتشر شده، داده‌های سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۵ مورد بررسی قرار گرفته است. در این مطالعه بازه سنی ۶۰ ساله و بالاتر به‌عنوان سالمند انتخاب شد و زنان سالمند بر اساس وضعیت زناشویی، سطح سواد، نوع فعالیت، نوع خانوار، وضعیت سکونت و سایز متغیرها مورد بررسی قرار گرفتند.

یافته‌های حاصل از سرشماری عمومی نفوس و مسکن ۱۳۹۵ نشان می‌دهد که تعداد کل زنان سالمند در کشور؛ سه میلیون و ۷۵۵ هزار و ۶۸۶ نفر است که این مقدار ۹.۵ درصد از کل جمعیت زنان کشور را شامل می‌شود. بر اساس آمار زنان سالمند ۹.۲ درصد از جمعیت زنان شهری را تشکیل می‌دهند و سهم زنان سالمند روستایی از کل جمعیت زنان روستایی ۱۰.۴ درصد است.

در مورد وضع فعالیت زنان سالمند که یکی از مولفه‌های با اهمیت در بررسی و شناخت وضعیت این قشر است، مشخص شد که از میان کل جمعیت زنان سالمند، تقریبا شش درصد به‌عنوان جمعیت فعال، محسوب می‌شوند و نرخ بیکاری آن‌ها ۱.۸ درصد است. با توجه به این آمار؛ اگرچه نرخ بیکاری در این جمعیت بسیار پایین است، ولی نرخ مشارکت اقتصادی برای زنان سالمند کل کشور، حاکی از مشارکت بسیار پایین این قشر در فعالیت‌های اقتصادی است و بیشتر زنان سالمند جزو جمعیت غیرفعال و اکثرا خانه‌دار هستند.

بررسی‌ها در مورد وضعیت زناشویی زنان سالمند کشور نشان می‌دهد که ۹۸.۸ درصد از آن‌ها حداقل یک‌بار ازدواج کرده‌اند و در بین زنان ازدواج‌کرده، حدود ۵۴.۱ درصد دارای همسر، ۴۳.۳ درصد بدون همسر بر اثر فوت و ۱.۴ درصد مطلقه هستند.

با توجه به اینکه حضور فیزیکی نزدیکان فرد سالمند می‌تواند حمایت‌های مورد نیاز آن‌ها را به همراه داشته باشد، تعداد افرادی که در خانوار به همراه زنان سالمند زندگی می‌کنند مورد بررسی قرار گرفت. بر اساس آمار، ۲۴.۱ درصد از زنان سالمند در خانواده‌های یک‌نفره زندگی می‌کنند. ۳۵.۶ درصد در خانوارهای دو نفره، ۱۹ درصد در خانوارهای سه نفره، ۱۰.۷ درصد در خانوارهای چهار نفره، و ۱۰.۶ درصد در خانوارهای پنج نفره و بیشتر زندگی می‌کنند.

بررسی‌ها در مورد زنان سرپرست خانوار نشان می‌دهد که این میزان برای زنان سالمند کل کشور ۳۹.۷ درصد است. بر اساس بررسی‌ها در گروه سنی ۷۵ ساله و بیشتر، ۷۶.۴ درصد زنان سالمند سرپرست خانوار این گروه سنی، در خانوارهای تک‌نفره زندگی می‌کنند. بررسی‌ها حاکی از این است که تنهایی سالمندان در حال حاضر یکی از پدیده‌هایی است که در حال افزایش است و این می‌تواند دلایل مختلفی داشته باشد. زنانه‌شدن سالمندی و همچنین کاهش تعداد فرزندان، می‌تواند باعث ایجاد این مسئله شده باشد.

پژوهشگران این مطالعه بر اساس نتایج به‌دست آمده تاکید کرده‌اند که از یک سو فرهنگ‌سازی و گفتمان‌سازی در راستای تکریم سالمندان و ارزش‌های خانواده‌محور و جمع‌گرایانه که همواره در جامعه ایرانی مورد توجه و الگوی اصلی بوده است، باید بیش از هر زمانی مورد توجه قرار گیرد و از سوی دیگر، منابع در اختیار مانند اشتغال زنان و توانمند کردن اقتصادی آن‌ها، بیمه‌های حمایتی زنان سالمند، گسترش زیرساخت‌های حمل‌ونقل عمومی، میزان هزینه‌کرد دولت در بخش سالمندی، خدمات حمایتی-مراقبتی باید در راستای عمل قرار گیرد.

 وضعیت از آنچه هست بدتر خواهد شد

در حالی که نگاهی به وضعیت فعلی زنان سالمند نشان می‌دهد این قشر با مشکلات عدیده‌ای روبرو هستند اما با توجه به حرکت الگوی سالمندی کشور به سمت «زنان تنها» می‌توان پیش‌بینی کرد که وضعیت از آنچه هست نیز بدتر شود. در همین باره چندی پیش محسن شتی، رئیس اداره سلامت سالمندان وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی گفت: «جمعیت سالمند کشور به سمت الگوی زنانه حرکت می‌کند و حتی برخی استان‌ها ‌اکنون دارای جمعیت سالخورده زنانه شده‌اند که درصدی از آنها به علت فوت همسر و درصد کمتری از آنها نیز به خاطر طلاق تنها زندگی می‌کنند. این افراد به واسطه تنهایی، کمتر حمایت می‌شوند و درصدی از آنها منبع درآمدی ندارند؛ بنابراین لازم است که سیستم بهداشتی و رفاهی کشور به این زنان توجه داشته باشد».

به گفته او ۱۷ درصد جمعیت سالمند کشور تنها هستند که این رقم در مردان کمتر و در زنان بیشتر است.

آسیب‌پذیری سالمندان زن

اما چرا زنان سالمند، آسیب‌پذیرترین گروه سالمندان هستند و به نسبت مردان سالمند، نیاز به توجه بیشتری دارند. شاید پاسخ این پرسش را بتوان در وضعیت دوران جوانی و میانسالی آنها جستجو کرد. بر اساس آنچه آمار می‌گوید: زنان سالمندان همسردار نسبت به زنان سالمندان تنها از پوشش بیمه‌ای پایه و تکمیلی بهتری برخوردار هستند. این بدان معناست که با توجه به درصد کم اشتغال؛ زنان از نظر اقتصادی وابستگی زیادی به همسران و خانواده خود دارند و این موضوع آنها را در دوران سالمندی آسیب‌پذیرتر می‌کند.

یافته‌های یک پژوهش دانشگاهی نشان می‌دهد؛ سالمندی در حال زنانه شدن و تعداد زنان سالمند خودسرپرست در حال افزایش است. وضعیتی که با توجه به آمار بالای بیکاری زنان و وابستگی اقتصادی آنها به همسران‌شان؛ به سیاستگذاران هشدار می‌دهد سیاست‌های رفاهی و اقتصادی متفاوتی با آنچه امروز شاهد آن هستیم  را در پیش بگیرند

مهرو مناجاتی، جامعه شناس می‌گوید: «رنج و آسیب‌های جسمانی در دوران سالمندی برای زنان همراه با آسیب‌های روحی متأثر از طردشدگی اجتماعی دوچندان می‌شود. در نتیجه هسته‌ای شدن خانواده، کاهش تعداد فرزندان و هم‌چنین رشد فردگرایی، زنان سالمند از منزلت و اعتباری که مادربزرگان در خانواده‌های سنتی برخوردار بودند تقریبا بی‌بهره‌اند. آشنا نبودن آن‌ها با فناوری‌های جدید و سازوکار اداره امور فردی و اجتماعی سبب شده است زنان سالمند نه‌تنها در اجتماع بلکه حتی در خانواده‌های خود به حاشیه رانده شوند. آسیب‌های روحی و عاطفی زنان سالمند در عرصه خصوصی در نتیجه وابستگی‌های اقتصادی و حمایتی آن‌ها به فرزندانشان دوچندان می‌شود».

او ادامه می‌دهد: «واقعیت این است که زنانی که در دوران جوانی و میانسالی فعالیت اجتماعی نداشته‌اند چه در نقش همسر چه در جایگاه مادر در دوران سالمندی دارای نقش تبعی و فرعی خواهند بود. این وابستگی که به ایجاد احساس تابعیت مضاعف منجر می‌شود، خود، به نوعی کاهنده منزلت و جایگاه اجتماعی آنان است. به علاوه، به علت نابرابری‌های موجود در میزان اشتغال، مالکیت دارایی‌ها و کنترل پس‌انداز و اداره امور مالی، سالمندی برای زنان مشکلات اقتصادی بی‌شماری به همراه دارد که متعاقب آن، نبود پشتوانه مالی به ناتوانی در مدیریت زندگی و احساس «غیرمولد» و «باری بر دوش دیگران بودن» را برای آنان ایجاد می‌کند».

وضعیت وخیم اشتغال زنان

براساس گزارش‌های مرکز آمار وضعیت اشتغال زنان در ایران به خودی خود وضعیت مطلوبی نیست و در این زمینه نیاز به جهشی بلند داریم. داده‌های آماری نشان می‌دهد مشارکت اقتصادی زنان در سال گذشته تنها ۱۷.۵ درصد بوده است. این در حالی است که تعداد زنان سرپرست خانوار در ایران حدود سه میلیون و ۵۰۰ هزار نفر اعلام شده است.

طبق داده‌های مرکز آمار ایران در تابستان سال جاری نرخ بیکاری کشور به ۵/۹ درصد رسیده و در این میان سهم زنان 62 درصد بوده است

از سوی دیگر با بالا رفتن نرخ طلاق و تجرد قطعی می‌توان انتظار داشت هم بر شمار زنان سرپرست خانوار افزوده شود و هم بر نرخ بیکاری زنان خواهان اشتغال.

این در حالی است که طبق داده‌های مرکز آمار ایران در تابستان سال جاری نرخ بیکاری کشور به ۵/۹ درصد رسیده که این میزان کمترین نرخ بیکاری در ۱۴ فصل اخیر (از بهار ۹۶ به بعد) بوده است.

بیکاری که با شیوع کرونا گسترش پیدا کرد و بیش از همه بدبختی آن دامان زنان را گرفت. طبق داده‌های آماری مرکز آمار ایران، از حدود یک‌میلیون و ۲۱۰ هزار نفری که در تابستان امسال نسبت به تابستان سال گذشته شغل خود را از دست داده‌اند، نزدیک به ۴۶۰ هزار نفر از آنان یا معادل ۳۸ درصد از کل بیکار شده‌ها مرد و حدود ۷۵۰ هزار نفر از آنان یا معادل ۶۲ درصد از کل بیکار شده‌ها را نیز زنان تشکیل می‌دهند. رشدی که زنگ خطر را از آینده اقتصادی و رفاهی این زنان به صدا درمی‌آورد و نیازمند برنامه‌ریزی سیاستگذاران است.