زخم این دختران را التیام ببخشیم

معمولاً آماری که ارائه می‌شود، تنها تعداد مراجعه‌کنندگان به اورژانس اجتماعی را نشان می‌دهد. برای همین نمی‌تواند شامل همه دختران فراری باشد. چون برخی اصلاً به اورژانس اجتماعی مراجعه نمی‌کنند یا اورژانس نمی‌تواند آن‌ها را شناسایی کند. همچنین همه دختران به خیابان کشیده نمی‌شوند و ممکن است از پیش درگیر ماجراهایی شده باشند و برای بعد از فرارشان برنامه‌ریزی کرده باشند. بنابراین می‌توان گفت که تعداد دختران فراری از تعدادی که رسماً اعلام می‌شود بیشتر است. اصلا مهم نیست که مسئولان خانه امن، چندین و چند گواهی کتبی داشته باشند که نشان بدهد من دختر خوب و پاکیزه و سالمی هستم؛ آن‌ها دیگر من را نمی‌خواهند. فرزند دخترشان را که یک شب بیرون مانده، نمی‌خواهند

آذر فخری، روزنامه نگار

این دختر، که بی‌خیال به دیوار حیاط خانه امن تکیه زده، می‌گوید هر کاری که مددکارها برای برگرداندن او بکنند، بی‌فایده است. می‌گوید مگر من خودم دوست داشتم از خانه فرار کنم؟ خوب حتما مشکلی داشتم که یا نمی‌شد حل کرد یا بلد نبودیم حل کنیم. اما هیچ‌کدام از این‌ها مهم نیست؛ مهم این است که تو تا وقتی دختر عزیزدردانه خانواده‌ای که حرف گوش‌کن و مطیع باشی و اشتباه نکنی. برای من دختر، در خانه‌ای که زندگی می‌کردم، اشتباه یعنی: برو برون... برو هر جایی‌که دوست داری. بالاخره من هم آمدم بیرون. اما خوب نتوانستم به جایی که دوست دارم بروم. به جاهای بد رفتم. چون وقتی یک دختر تنهایی و شب در خیابان پرسه می‌زنی، اولین چیزی که به فکر مردم می‌رسد این است که این دختر سالم نیست و یک جای کارش می‌لنگد. این فکر مردم کوچه و خیابان را می‌شود تحمل کرد. مصیبت از وقتی شروع می‌شود که من، به‌عنوان دختر فراری، پاک و سالم به خانواده‌ام تحویل داده می‌شوم اما آن‌ها دیگر من را نمی‌خواهند. اصلا مهم نیست که مسئولان خانه امن، چندین و چند گواهی کتبی داشته باشند که نشان بدهد من دختر خوب و پاکیزه و سالمی هستم؛ آن‌ها دیگر من را نمی‌خواهند. فرزند دخترشان را که یک شب بیرون مانده، نمی‌خواهند!

از آمارها شروع کنیم

 در 6 ماهه ابتدایی سال 96 ، از طریق مرکز مداخله در بحران 644 مورد، خط 123، یک هزار و727 مورد، خدمات سیار 515 مورد و در نهایت از طریق مرکز مداخله در بحران نیز 144 مورد «دختر فراری» پذیرش شده‌اند. این آمار، مربوط به سال گذشته است و به نظر می‌رسد با توجه به آمار رسمی و غیر رسمی، فرار دختران از خانه، افزایش یافته است.

طبق گزارش سازمان بهداشت جهانی ،سالانه بیش از یک میلیون نوجوان 13 تا 19 ساله از خانه فرار می‌کنند که 60 تا 70 درصد این افراد، دختر و 30 تا 40 درصد پسر هستند. دخترانی که از خانه فرار می‌کنند معمولأ در گروه سنی 14 تا 25 سال قرار دارند.

حسین اسدبیگی، رئیس اورژانس اجتماعی تهران، ابتدا آمار دختران فراری را در 6 ماه نخست سال 96، 3 هزار نفر اعلام کرد اما در خبرهای بعد،این آمار را تکذیب کرد و گفت که در این مدت 644 دختر که از خانه فرار کرده بودند، به بهزیستی ارجاع داده شدند. سید حسن موسوی چلک، رئیس انجمن مددکاری اجتماعی و مشاور رئیس سازمان بهزیستی درباره این آمارها می‌گوید: «معمولاً آماری که ارائه می‌شود، تنها تعداد مراجعه‌کنندگان به اورژانس اجتماعی را نشان می‌دهد. برای همین نمی‌تواند شامل همه دختران فراری باشد. چون برخی اصلاً به اورژانس اجتماعی مراجعه نمی‌کنند یا اورژانس نمی‌تواند آن‌ها را شناسایی کند. همچنین همه دختران به خیابان کشیده نمی‌شوند و ممکن است از پیش درگیر ماجراهایی شده باشند و برای بعد از فرارشان برنامه‌ریزی کرده باشند. بنابراین می‌توان گفت که تعداد دختران فراری از تعدادی که رسماً اعلام می‌شود بیشتر است».

چرا دختران فرار می‌کنند؟

رئیس انجمن مددکاران اجتماعی، درباره دلایل فرار دختران می‌گوید: «این آسیب‌ اجتماعی را نمی‌توان تک‌عاملی دانست و باید گفت این اتفاق دلایل گوناگونی دارد. اما عمده دلیل فرار دختران به بی‌سروسامان بودن خانواده‌ها بازمی‌گردد. این نابه‌سامانی می‌تواند به دلیل طلاق، اعتیاد، بزهکاری و... باشد. حتی ممکن است برخی از این افراد سرپرست خود را از دست داده باشند یا دچار شکست‌هایی در زندگی شده باشند و نتوانند به‌خاطر آن شکست، فشار خانوادگی را تحمل کنند و ترجیح می‌دهند خانه را ترک کنند. البته برخی هم هستند که خودشان گرفتار اعتیاد و مشکلات اخلاقی هستند که باعث می‌شود از سوی خانواده طرد شوند. دخترانی هم هستند که مهارت تصمیم‌گیری ندارند و از روی کنجکاوی می‌خواهند زندگی بیرون از خانه تجربه کنند یا به دنبال استقلال هستند و سعی می‎کنند با فرار به این استقلال برسند».

خانواده، یک عامل مهم

 در فرار دختران

دکتر مصطفوی، روان‌شناس، علت اصلی فرار دختران را ناسازگاری والدین می‌داند و معتقد است طبق بررسی‌هایی که انجام شده 19.5 درصد ناسازگاری با والدین، 16 درصد اغفال، 13 درصد عدم امنیت در خانواده، 15 درصد وضعیت اقتصادی، 12.5 درصد طلاق، 7 درصد گرایش به مسائل انحرافی، 2.5 درصد ازدواج‌های ناموفق، 2.3 درصد اعتیاد و 5 درصد مشکلات روانی، عامل فرار دختران است.

هدایت ا... ستوده، جامعه‌شناس، نیز بر عوامل خانوادگی، تاکید بیشتری دارد. به اعتقاد او، خانواده در شکل‌دهی به زندگی و رفتار فرد تا حد زیادی موثر است. اگر خانواده با مشکلات و آسیب‌های عدیده‌ای مواجه باشد، روند جامعه‌پذیری اعضای خانواده هم مختل می‌شود. اغلب دخترانی که فرار می‌کنند برخاسته از خانواده‌هایی هستند که این چهار نوع آسیب در ساختار آن‌ها دیده می‌شود:

-خانواده بی‌کفایت است. این خانواده فاقد توانمندی‌های جسمانی یا روان‌شناختی موثر برای سازگاری با مسائل زندگی بهنجار است و نمی‌تواند با مسائل زندگی خانوادگی روبه رو شود.

-خانواده ضد اجتماع است. این خانواده در درون خود به ارزش‌هایی اعتقاد دارد که به‌شدت مغایر با ارزش‌های اجتماعی است و رفتارهای نامطلوب را تشویق می‌کند. با توجه به شرایط امروز، این آسیب در اکثر خانواده‌های ما دیده می‌شود. آن‌چه فرزند در خانواده با آن آشنا و بزرگ می‌شود، با ارزش‌های مدرسه و شهرو کشورش، هم‌خوانی ندارد.

-خانواده آشفته است. افراد خانواده، مدام درگیر تعارض‌ها و تنش‌های مختلف با یکدیگرند.اعضای آن شخصیت‌های مخرب و غیرعادی دارند و فضای خانه را به اضطراب و تنش می‌کشانند. والدین چنین خانواده‌هایی در کانون ارتباطات خانوادگی حضور فعال ندارند و بر روابط فرزندان هیچ نظارت و کنترلی وجود ندارد. چنین خانواده‌ای، فاقد سرمایه اجتماعی است و نمی‌تواند به عنوان یک منبع کنترل، مانع رفتارهای تند جوانان از جمله فرار آن‌ها از خانه شود.

-خانواده از هم گسیخته است. پدر یا مادر خانواده، بر اثر مرگ، طلاق و جدایی، حضور ندارند.خانواده تک والدی معمولا و در اکثر موارد برای تربیت فرزندان و سازگاری اجتماعی آن‎ها دچار مشکل می‎شود. در چنین خانواده‌ای فرد با احساس ناکامی و محرومیت، کمبود محبت و خلاء واکنش عاطفی مواجه است و احتمال اختلال در هویت خانوادگی وجود دارد. همین مورد یکی از دلایل فرار از خانه است.

مشکلات اجتماعی هم

 مهم هستند

هر چه‌قدر میزان گذران جوان با گروه‌های سنی خود که خلافکاری در میان آن‌ها رواج دارد، بیشتر باشد، فرد بیشتر با آن‌ها همرنگ و همانند می‌شود و برای کسب احترام در گروه، به رفتارهای خودنمایانه نظیر فرار از خانه، اقدام می‌کند. دکتر محسن گل‌پور، جامعه‌شناس، چنین ادامه می‌دهد:   نوجوانی که در گروه‌های ناباب پذیرفته می‌شود، ارزش‌های ناهنجار گروه مانند روش‌های مقابله و برخورد با بکن و نکن‎های والدین، و به کرسی نشاندن خواسته‌ها و تمایلات خود را می‌آموزد و آن‌ها را درونی می‌کند. در این گروه‌ها، رفتار نابهنجار نه تنها عادی است که حتی ارزش‌های مدرن محسوب می‌شود در مقابل ارزش‌ها ونگرش‌های منسوخ والدین! براساس تحقیقات ۷۹ درصد جوانان با دوستان خود همانندسازی می‌کنند.

محسن گل‌پورمعتقد است که  شهرنشینی، موجب گمنامی و ناشناخته بودن در جمعیت میلیونی و کاهش نظارت رسمی و غیررسمی می شود. و امکان دور ماندن از چنگال قانون و عدم شناسایی دقیق متخلفین، فرصت ارتکاب جرائم و رفتارهای ضد اجتماعی را فراهم می‌کند. جاذبه شهرهای بزرگ، رفاه، تحصیلات شهری و امکانات مادی، انگیزه در اختیار داشتن آن‌ها و زندگی در این محیط را مضاعف می‌کند و سیل عظیم جمعیت با هدف یافتن شغل و دستیابی به امکانات بهتر و بیشتر، مهاجرت می کنند و شهرهای بزرگ را با خرده فرهنگ‌های مختلف در هم می‌آمیزند. این درهم آمیزی فرهنگی، پایبندی به آداب و رسوم را کاهش می‌دهد و آزادی عمل فرد بیشتر می‌شود.گاهی همین سراب زندگی مرفه شهری و آزادی عمل، دختران را از آغوش خانواده به سوی شهرها می‌کشاند.

در این میان البته نباید مشکلات اقتصادی را از نظر دور داشت. مشکلاتی که در چند سال اخیر، به‌طور فزاینده‍ای خانواده ها را تحت تاثیر قرار داده‌اند.به اعتقاد دکتر گل‌پور، عوامل اقتصادی در چگونگی زندگی فردی و اجتماعی تاثیرگذار است. فقر و توزیع ناعادلانه ثروت، به  همراه فقر فرهنگی، زمینه‌ساز رفتارهای نابهنجار می شود. هر آدمی، به‌طور معمول به علت کشمکش درونی ناشی از محرومیت، عکس‌العمل‌هایی نشان می‌دهد، اما نکته قابل تأمل این است که محرومیت‌های اقتصادی، عکس‌العمل‌های تند و ضد اجتماعی راتحریک می‌کند زیرا فقر، ترس از مجازات را به حداقل می‌رساند و فرد محروم مسئولیت عمل ضد اجتماعی خود را متوجه بی‌سامانی اقتصادی می‌داند.

دختران فراری

 تا کجاها می‌روند؟

رئیس انجمن مددکاران اجتماعی می‌گوید: تعدادی از این دختران، پس از فرار برای تأمین نیازهای خود، درگیر سرقت و خودفروشی شده  و  در همین مرحله گرفتار باندهای فحشا می‌شوند. بر همین اساس گفته می‌شود، دختران فراری، دروازه ورود جامعه به پدیده زنان خیابانی هستند. موقعیت سنی این دختران (14 تا 25 سال) نشان‌دهنده میزان آسیب‌پذیری، احتمال بزهکاری، بزه‌دیدگی یا قربانی شدن در برابر سوءاستفاده‌های جنسی  و دیگر سوءاستفاده‌هاست. از پیامدهای دیگر فرار دختران، می‌توان به گرفتار شدن در دام شبکه‌های قاچاق دختران و زنان جوان، تجاوز، اعتیاد به انواع مواد مخدر، ابتلا به بیماری‌هایی هم‎چون ایدز، ورود به باندهای سرقت و افتادن در دور باطل بازداشت، زندان، آزادی و از سرگرفتن دوباره تن‌فروشی و سرقت، اشاره کرد.

اما مهم ترین مساله در این چرخه معیوب، فراهم کردن بستر بازگشت این دختران به خانواده است که می‌تواند در کاهش آمار دختران فراری مؤثر باشد.

فراهم کردن امکان بازگشت این دختران به خانواده نیازمند آموزش خانواده‌های این دختران قبل از بازگردان آن‌هاست. زیرا بسیار دیده شده، وقتی این دختران توسط نیروی انتظامی ‌به خانواده‌ها تحویل داده می‌شوند، به جای حل موضوع از طرف خانواده، بیش از پیش مورد خشونت قرار می‌گیرند و بدین ترتیب چرخه فرار از منزل و بازگشت به خانه و در مراحل بعد افتادن به زندان هم‌چنان تکرار می‌شود.