در دومین بخش از گفتوگوی «توسعه ایرانی» با «فرشید باقریان» بررسی شد
ورود آمریکا به ایران، «پارادایم شیفت استعمار» بود؟
دومین بخش از گفت و گوی میز سیاست خارجی «توسعه ایرانی» با دکتر فرشید باقریان، محقق حوزه اندیشه سیاست به بررسی تاریخ خطی آغاز روابط ایالات متحده حدفاصل دوره ناصری تا پایان سلسله قاجار سپری و در مواردی هم با چالش شدید روبهرو شد. در حالی که وی، خبرنگار توسعه را به «سفیدشویی آمریکا» متهم کرد، او نیز تحلیل باقریان از رفتار آمریکا در دوره ناصری تا به همین امروز را منبعث از روایت دشمنسازانه ذاتی جمهوری اسلامی با واشنگتن قلمداد کرد و همین نقطه سرآغاز جدال لفظی شدید میان هر دو نفر شد که برای لحظاتی قطع گفت و گو را رقم زد. مخاطبان ارجمند را دعوت میکنیم تا به بخش دوم از واکاوی مبحث «تنازع ایدئولوژیک جمهوری اسلامی» یا «تعارض هژمونیک آمریکا» که با خوانشی نوین از فکتهای تاریخی در میز سیاست خارجی «توسعه ایرانی» دنبال میشود، بپیوندند.
حمیدرضا مهدیزاده
باقریان عزیز، در ادامه گفتوگو که هفته پیش بسیار بحثبرانگیز شد البته طبیعی هم هست چون زندگی پنج نسل از مردم ایران را در تنازع ذاتی جمهوری اسلامی با آمریکا به چالش کشیده، وارد تاریخ خطی شروع روابط با ایالات متحده از زمان سلطنت ناصرالدین شاه تا انقراض سلسه قاجار خواهیم شد. ساموئل گرین ویل بنجامین (Samuel Greene Wheeler Benjamin) اولین سفیر آمریکا در ایران است و جالب اینجاست که در نخستین contact یا برخورد تنشآمیز میان دو کشور، وی به همراه دخترش در یک مراسم رسمی وارد دربار میشود و به دلیل مخالفت با چیدمان عوامل تشریفات که میخواستند او پشت سفیر روسیه بنشیند از محافظان کتک خورده و به بیرون از کاخ هدایت میشود. همین امر باعث شد تا سفارت آمریکا در تهران یادداشت اعتراضی شدید بنویسد که در صورت عدم عذرخواهی رسمی دولت ایران، پرچم برافراشته سفارت آمریکا در تهران را پایین خواهد کشید و به نشانه اعتراض سفیر آمریکا خاک ایران را ترک خواهد کرد اما ناصرالدین شاه با یک درایت استثنایی در درک این اقدام که خلاف عرف دیپلماتیک بود، بدون این که متوسل به عذرخواهی رسمی دولت ایران شود یا اینکه مثلا بگوید «خوب جایی را زدند!» که به معنای تایید حکومتی این اقدام باشد، یک مقرری بابت خسارت برای سفیر فرستاد و به میرزا سعیدخان مؤتمنالملک (وزیر امور خارجه وقت ) ماموریت داد که به سفارت آمریکا رفته و شخصا از گرین دلجویی کند. گرین نیز این دلجویی وزیر خارجه ایران را پذیرفت و واشنگتن تحت لوای رئیسجمهور اتفاقا جمهوریخواه چستر آلن آرتور «Chester A. Arthur » واکنشی خصمانه هم در قبال تهران نشان نداد. آیا در همین روایت آغازین از تاریخ خطی که عرض کردم شما تعارضی از سوی آمریکا نسبت به ایران را مشاهده میکنید؟
ممنون از شما. همانطور که گفتید این موضوع بسیار مهمی است و به همین خاطر تشکر میکنم بابت شروع و ادامه چنین بحثی که من هم معتقدم تاریخ بیش از 60 سال معاصر ما ایرانیان را فقط همین موضع اشغال کرده است. به هر حال ما درباره یک ابرقدرت امپریال صحبت میکنیم و حتی اگر معتقد به تاثیر پروانهای هم نباشیم، ایجاد چالش با چنین ابرقدرتی تاثیر خود را بر تمام جهان خصوصا کشور ما به عنوان کشوری مهم با ارزش بالای منطقهای و سرزمینی خواهد گذاشت و همانطور هم که شما فرمودید بحث جلسه اول بسیار بازتاب پیدا کرد و حتی خیلیها وارد نقد و گفتوگو شدند که من هم دلیلش را خیلی متوجه نشدم چون مباحث ما تازه از امروز آغاز خواهد شد.
خب. شما معتقدید که تعارض منافع آمریکا با ایران ذاتی نیست و آن را مربوط به تنازع جمهوری اسلامی با ایالات متحده میدانید. در رد نظر شما باید بگویم اگر تعارض منافع آمریکا با کشور ما ذاتی نباشد مطابق نظر جان لاک باید ایجاد صلح میان هر دو کشور را ذاتی در نظر بگیریم که قانون اساسی آمریکا هم به تقریب بر مبنای دیدگاه او نوشته شده ولی با ریزبینی عملکرد آمریکا با این دیدگاه کاملا در تعارض است و رویکرد واشنگتن از ماکیاولیسم آغاز میشود و تا به امروزبا نگاه هابز که انسان را گرگ انسان میداند، جلو رفته است.
بنابراین در روند بررسی تاریخ خطی قاجار ما با مقولهای عظیم به نام مشروطه روبرو میشویم که بر خلاف نظر عمومی، من آن را نهضت میدانم تا انقلاب. پس از مشروطه ما با استعمار انگلستان و شوروی مواجه هستیم که مطابق قراردادهای 1907 و 1915 جنوب و شمال ایران را میان خود تقسیم کرده بودند.
حال این پرسش مطرح خواهد شد چرا آمریکا بر خلاف دکترین مونرو که تعهد کرده بود وارد نیمکره شرقی نشود و فقط در نیکره غربی حضور داشته باشد، نقض استراتژی کرد و به خاورمیانه آن روز وارد شد؟
در واقع شما میخواهید بگویید مخالفت آمریکا با قرارداد ننگین 1919 که نه فقط احساسات عمومی ملت ایران را پس از افشای آن جریحهدار کرد و حتی با مخالفت مطبوعات فرانسوی هم روبرو شد، ناشی از نقض دکترین مونرو بود؟
لطفا شما اجازه بده من بحثم را تمام کنم بعد در خدمت شما هستم.
حتما. البته لازم است یادآوری کنم که ما با محدودیت صفحه هم روبرو هستیم.
ببینید ما در دوره قاجار شاهد سوءقصد میسیونرها، واقعه همدان و حتی قتل معاون کنسولی آمریکا هستیم. واقعه مورگان شوستر و اخراج وی و انتقامی که در قالب کتابش که از ایرانیان گرفت را فراموش نکنیم. نبود عدالت و عدم شفافیت و فرار مالیاتی از مواردی است که وی در کتابش با ترجمه فارسی به نام اختناق در مورد ایرانیان عنوان کرده است.
لازم است یادآوری کنم که قتل معاون کنسولی و ماجرای سقاخانه به پهلوی دوم مربوط است که منجر به قانون کاپیتولاسیون شد و از شمول قاجار خارج است.
بله ، ممنون از یادآوری شما. حال این پرسش مطرح است که چرا مبلغین مذهبی و آموزشی آمریکایی در همان قاجار مدام به شهرهایی مانند تهران، تبریز، ارومیه و همدان سفر میکنند؟ هدفشان از ایجاد مدارس نوین چیست؟ باید روی این جمله کارل کوپر تاکید کنم که با صراحت هرچه تمامتر میگوید ما به جهان سوم دموکراسی زود هنگام دادیم در حالی که لیاقتش را نداشت و همین رویکرد را آمریکا همواره مقابل ما به پیش برده است.
در واقع میخواهم در پایان همین بحث بگویم که دستور ناصرالدین شاه به امیرکبیر برای برقراری مذاکرات استامبول به منظور برقراری رابطه با آمریکا نبود بلکه میخواست با استفاده ابزاری از ایالات متحده، انگلستان را دور بزند. آیا آمریکاییها این موضوع را نمیدانستند؟ قطعا میدانستند و با رویکردی استعماری وارد رابطه با ایران شدند.
درباره روایت شما از دستور ناصرالدین شاه به امیرکبیرهیچ فکت تاریخی وجود ندارد که وی میخواست انگلستان را دور بزند نه اینکه با آمریکا به عنوان یک قدرت نوظهور وارد رابطه شود و این صرفا تحلیل شما است؛ اما از کلیت فرمایشاتتان اینطور میفهمم که حمایت آزادیخواهان آمریکایی از مشروطه ما ملت ایران مانند هُوارد کانکلین بَسکرویل (Howard Conklin Baskerville) به عنوان معلم مدرسه مموریال تبریز که با حضور در جمع مشروطهخواهان و در جریان تلاش برای شکستن محاصره تبریز در این شهر کشته شد یا ایجاد مدارس نوین ایران که پایههای آموزش و پرورش فعلی کشور را بنا نهاد که البته با واکنش آخوندهای تندرو روبرو و کفرآمیز نامیده شد مانند واکنش هر دو جد اعلای من مانند ملاغلامرضا و ملا مهدی حیدری ملایری که پدر و پسر هر دو هم مکتبدار بودند و سیستم آموزشیشان مبتنی بر چوب فلک بود و قرائت قرآن و کمی هم حساب، را به پای رویکرد استعماری آمریکا میگذارید؟
آقای مهدیزاده، به نظرم بهتر است بنده سوال کنم و شما پاسخ بدهید. شما چرا به دنبال سفیدشویی ناصرالدین شاه و یا سفیدشویی آمریکا هستید؟ ناصرالدین شاه یکی از بیکفایتترین پادشاهان ایران است که عروسک خیمهشببازی ملکه مادر مهدعلیا بود و به دستور وی سردار اصلاحات ایران میرزا تقی خان امیرکبیر را کشت. چرا او را سفید میکنید و قائل هستید که سیاست خارجی وی مثبت بود؟ چرا وطن خود را فراموش میکنید؟ چرا آمریکا میسیونرهای مذهبی خود را به اصفهان که مهد تشیع است، میفرستد؟ چون میخواستند که شیعیان اصفهان، تهران، تبریز، ارومیه و همدان را مسیحی کنند که پرسش آن را در پاراگرافهای بالاتر مطرح کردم. آیا این تعارض نیست؟ چرا خودتان را فریب میدهید؟ مگر گفتمانهای ما در دوران قاجار چند تا هست؟ گفتمان شیعی، ملیگرایی باستانمحور و گفتمان استعمار که جلال آل احمد با کتاب غربزدگی روایتگر آن شد. عصر منورالفکری که شما هم ظاهرا از آن جریان هستید مگر غیر از مکتب هگلی است؟ و تازه این غیر از مارکسیسم است. هگلیسم و مارکسیسم کجایش با آمریکا توافق کرده که شما سعی در سفیدشویی آمریکا دارید؟ شمال ایران در اختیار روسهاست و روسوفیلها مخالف شدید آمریکا، جنوب ایران در اختیار انگلستان و انگلوفیلها مخالف آمریکا، روحانیون شیعی هم که میبینند آمریکا در حال مسیحی کردن جامعه ایران است مقابل آمریکا قرار میگیرند. شما چرا سعی میکنید این تعارض را عامدانه نادیده بگیرید؟ مگر ما مدرسه دارالفنون را نداشتیم که شما مدام روی نقش آمریکا برای پایهگذاری مدارس نوین تاکید میکنید؟ حالا یک طوری از این مدارس یاد میکنید که ماهیت استعلایی داشتند. مگر سیستم آموزش و پرورش امروز ما برگرفته از همان مدارس نیست؟ فکتهای دوران پهلوی هم چنان کوبنده است که شما دیگر نمیتوانید آن را نادیده بگیرید. در عین حال اگر فکتی برای بنده در خصوص دور زدن انگلستان از جانب پادشاه وجود ندارد برای جنابعالی هم فکتی دال بر برقراری معاهدات با آمریکا وجود ندارد زیرا معاهدهای
به سرانجام نرسید.
لازم است مجددا تاکید کنم ما توافق کرده بودیم که مناظره کنیم نه مصاحبه و نیز اتهام سفیدشویی آمریکا به من یا فراموش کردن وطنم از سوی شما هرگز درست نیست و میلیونها ایرانی در همان شروع جنگ 12 روزه تعهد بنده به وطنم را دیدند. درباره سفیدشویی ناصرالدین شاه هم این اتهام را رد میکنم و او را دیکتاتور میدانم البته دیکتاتوری مترقیخواه و معتقدم که اتفاقا نگاه شما به وی برگرفته از نگاه پهلوی خصوصا رضا شاه و جمهوری اسلامی است. همان مدرسه دارالفنون هم به پیشنهاد امیرکبیر و با دستور ناصرالدین شاه ساخته شد که تازه بعد از کشته شدن امیرکبیر عملا تا زمان پهلوی از کارایی چندانی هم برخوردار نشد. انگار با پاسخهایتان مدام در حال دفاع از مکتبخانهها و بیسوادی عمومی مردم ایران هستید ؟
به نظرم شما به جای این که به بنده پند بدهید باید خودتان را اندرز و نصیحت کنید. بنده 10 سال قبلتر از جمهوری اسلامی، مسئله تعارض ذاتی آمریکا را مطرح کردم. اما درباره قرارداد 1919. چرا وثوقالدوله و انگلیسیها 9 ماه تمام به صورت مخفیانه در استامبول نوشتن این قرارداد را پیش میبرند؟ بعد داخلی آن که معلوم است به دلیل شورش داخلی، اما در بعد خارجی باید از چه کسی میترسیدند؟ آلمانی که در جنگ شکست خورده؟ عثمانی که تجزیه شده بود یا از اروپا که پس از جنگ در اوج فلاکت بودند و یا از آمریکا؟ چون آمریکا واقعا تعارض داشت. حالا به قول شما تعارض با روسیه و انگلیس ولی تعارض بود. مگر طرح مارشال تعارض آمریکا به همراه ساخت اسلام آمریکایی مقابل کمونیسم و روسیه نیست؟ در مورد مدارس هم مگر شما همه این اطلاعات خود را از دانشگاه به دست آوردهاید؟ درباره نظم نوین جهانی به شما چقدر آموزش دادند؟ لطفا از آمریکا
سفیدشویی نکنید.
باز هم تاکید میکنم چون خوانش من از فکتهای تاریخی متفاوت از خوانش شما است، مدام اتهام سفیدشویی آمریکا را از شما دریافت میکنم. دلیل تاکید مدام شما بر شکسته شدن دکترین مونرو هم این است که سیاست امر سیالی است و سیاستمداران عاقل در جمود فکری به سر نمیبرند مانند جمهوری اسلامی که خط نزاع مرگ بر آمریکا را تا ابد میخواهد پیش ببرد صرفنظر از اینکه تبعات چنین سیاستی چه بلایی بر سر پنج نسل ایران آورده است. ظاهرا شما قائل به منافع مشترک در حوزه سیاست خارجی هم نیستید! آمریکا زمانی وارد ایران شده که بنابه فرمایش خودتان روس و انگلیس کشور ما را اشغال کردهاند منافع او درگرو دوستی با ما و مقابله با دو قدرت آن روز اروپایی است تا به عنوان قدرتی نوظهور وارد میدان شود. حالا این وسط دوتا ما ببریم و چهارتا آمریکا به مانند برجام اشکالش چیست؟! چرا شما مدام روایت جمهوری اسلامی در شیطانسازی آمریکا را پیش میبرید؟ ضمنا با شما موافقم که بخش اعظم اطلاعات خود را از مطالعه کتابها به دست آوردهام تا دانشگاه.
اولا، لطفا شما هم مدام از جمهوری اسلامی فکت نیاورید چون هنوز به آن مبحث وارد نشدهایم ثانیا اتهام شما به بنده بابت پیش بردن روایت جمهوری اسلامی در شیطانسازی آمریکا را نه تنها نمیپذیرم که پای ادعای خود، ناظر به سفیدشویی از آمریکا میایستم.
آقای باقریان، اجازه بدهید! اینطور نمیشود با برچسبزنی به همدیگر مناظره را پیش ببریم. برای سوال پایانی بخش دوم، آیا میپذیرید که آمریکای قاجار با آمریکای پهلوی و حتی جمهوری اسلامی متفاوت است؟ آمریکای قاجار که هنوز ابرقدرت جهان نبود. آیا هیچ نقشی در توسعه ایران قجری حدفاصل ناصرالدین شاه تا پایان احمدشاه چه در صنعت پست و تلگراف، چه راهآهن، چه مدارس نوین چه مالیات و گمرکات، برای آمریکا قائل نیستید؟
میپذیرم که آمریکای قاجار متفاوت از آمریکای پهلوی و جمهوری اسلامی است چون هنوز ابرقدرت نشده اما رفتارش در قاجار کاملا نشان میدهد که در حال تمرین ابرقدرتی است. در واقع ورود آمریکا به ایران حدفاصل دوران ناصری تا پایان سلسله قجری پارادایم شیفت استعمار است. آمریکا آمده که جایگزین استعمار روسیه و انگلیس در ایران شود و شما نتایج آن را از شروع حکومت پهلوی اول تا سقوط محمدرضاشاه بخوبی مشاهده میکنید.
قضاوت این گفت و گوی ما با مخاطبان و ممنون از شما بابت بخش دوم.
سربلند باشید.
دیدگاه تان را بنویسید