ابتکار منطقهای ایران در سایه توجیهات دیپلماتیک طالبان، محو شد
رد دعوت تهران؛ قطعه مکمل در پازل یک رابطه
علیرضا کاظمی مقدم
در شرایطی که منطقه غرب آسیا بیش از هر زمان دیگری نیازمند اجماع و همکاری برای مقابله با تهدیدات مشترک امنیتی و اقتصادی است، ابتکار ایران برای برگزاری نشست ویژه کشورهای همسایه افغانستان در تهران، بار دیگر بر قصد ثباتآفرینی کشورمان در معادلات منطقهای صحه گذاشت. با این حال، عدم حضور نمایندگان حکومت طالبان در این نشست مهم، که با هدف یافتن راهحلهای پایدار برای ثبات افغانستان و رفع تنشهای مرزی طراحی شده بود، نه تنها یک علامت سوال بزرگ در برابر سیاست خارجی کابل قرار داد، بلکه پرده از مجموعهای از تناقضات و بدعهدیها برداشت که روابط دیرینه دو کشور همسایه را تحتالشعاع قرار داده است. دلایل عدم تمایل طالبان برای پیوستن به اجماع منطقهای در تهران، ریشه در تعمیق اختلافات مرزی بهویژه در موضوع حیاتی حقآبه هیرمند، و همچنین نقشآفرینی ایران در مدیریت بحرانهای منطقهای دارد؛ بحرانهایی که به نظر میرسد محصول بیثباتی ساختاری و عدم مشروعیت بینالمللی حکومت فعلی افغانستان است.
غیبت معنادار در پایتخت همسایه
نشست ویژه کشورهای همسایه افغانستان که به میزبانی تهران و با حضور نمایندگان ویژه پاکستان، تاجیکستان، ازبکستان، ترکمنستان، چین و روسیه برگزار شد، تلاشی بود برای احیای فرمتهای منطقهای که دو سالی به دلیل تحولات داخلی افغانستان متوقف شده بودند. ایران، به عنوان همسایه افغانستان و شریک نزدیک مردم این کشور، همواره بر ضرورت ادغام همه جانبه افغانستان در منطقه تاکید داشته و این نشست را گامی در جهت تفاهم و رسیدن به ثبات میدانست.
اسماعیل بقایی، سخنگوی وزارت امور خارجه ایران، در واکنش به عدم شرکت نمایندگان طالبان، اعلام کرد: «دوست داشتیم افغانستان هم شرکت میکرد و اعتقاد داریم که حضور افغانستان هم به روند تفاهم کمک خواهد کرد و به هر حال این تصمیم افغانستان بود که ما به آن احترام میگذاریم.» او تاکید کرد که هدف این نشستها، اجماع منطقه برای یافتن راهحل رسیدن به ثبات است.
اما واکنش وزارت خارجه طالبان، لحنی متفاوت و توجیهگرایانه داشت. ضیاء احمد تکل، رئیس اطلاعات و روابط عامه این وزارتخانه، ضمن تایید دریافت دعوت، دلیل عدم شرکت را اینگونه بیان کرد که حکومت طالبان «از طریق سازمانهای منطقهای، فرمتها و همچنین مکانیسمهای دوجانبه، به طور مداوم روابط فعال با همه کشورهای منطقه دارد» و به توسعه تفاهم و همکاریهای منطقهای باور دارد. این توجیه، در حالی مطرح میشد که تهران تلاش داشت تا دقیقاً با تقویت یک سازوکار چندجانبه منطقهای، به حل مشکلات دوجانبه و چندجانبه کمک کند.
تحلیلگران معتقدند که غیبت طالبان در تهران، بیش از آنکه ناشی از اطمینان به مکانیسمهای دوجانبه باشد، نشانهای از عدم تمایل این حکومت برای قرار گرفتن در معرض فشار جمعی منطقهای است. حضور در نشستی که در آن، کشورهای همسایه میتوانند به طور هماهنگ، مطالبات خود (از جمله در مورد حقآبه، امنیت مرزها و تشکیل دولت فراگیر) را مطرح کنند، برای ساختار متزلزل طالبان که فاقد مشروعیت فراگیر است، دشوار مینماید.
حقآبه هیرمند؛
نماد بدعهدی و تناقضگویی
اگرچه دیپلماسی ایران تلاش میکند تا لحنی سازنده و مبتنی بر احترام متقابل را حفظ کند، اما در عمل، روابط دوجانبه با کابل درگیر چالشهای جدی و حیاتی است که مهمترین آن، مسئله حقآبه رودخانه هیرمند است. این موضوع، که مستقیماً بر زندگی مردم سیستان و بلوچستان تأثیر میگذارد، به نمادی از رویکرد متناقض و فریبکارانه حکومت طالبان تبدیل شده است. نورالدین عزیزی، وزیر صنعت و تجارت افغانستان، در سفر اخیر خود به سیستان برای توافق پیرامون احداث مسیر دوم مرز میلک، در مواجهه با مطالبه تأمین حقابه ایران، خشکسالی را عامل عدم پرداخت حقابه دانست و مدعی شد که «خدای ناخواسته دشمنی و انگیزهای برای انحراف مسیر آب نداریم.» اما این ادعا، با واقعیتهای میدانی و شواهد ماهوارهای در تضاد فاحش است. تناقضگویی وزیر طالبان، نشان از غرض سیاسی کابل در این خصوص دارد. علت اصلی عدم تأمین حقابه، انحراف عامدانه آب رودخانه هیرمند به سمت شورهزار گودزره است.
بر اساس شواهد مستند، پس از بهرهبرداری از بند کمال خان، سامانه انحرافی این سازه آبی، هر ساله غالب سیلاب رودخانه هیرمند را به سمت شورهزار گودزره منحرف میکند. تصاویر ماهوارهای نشان میدهند که در برخی سالها تا چهار میلیارد متر مکعب آب به این شورهزار ریخته شده است. آنچه ادعای طالبان مبنی بر «بیانگیزگی برای انحراف آب» را به دروغی فاحش تبدیل میکند، سوابق ساخت این بند است. در دوره جمهوریت، وزارت آب و انرژی افغانستان رسماً اعلام کرده بود که بند کمال خان برای احیای ۴۹ هزار هکتار از اراضی گودزره و اسکان ۴۹ هزار خانواده پشتون احداث شده است. این اقدام، بخشی از سیاست دیرینه «مهندسی اجتماعی» و گسترش و اسکان پشتونها با هدف حفظ قدرت است که از دوره یعقوب خان تاکنون در جریان بوده است.
با وجود تغییر حکومت و روی کار آمدن طالبان، انحراف سیلاب توسط بند کمال خان استمرار یافته است. حتی کمیسار آب افغانستان در دوره طالبان، در جلسه با کمیساران آب ایران، صریحا با اصلاح سازه این بند مخالفت کرد. این مخالفت آشکار، این سوال کلیدی را مطرح میکند: اگر حکومت طالبان انگیزهای برای انحراف آب رود هیرمند ندارد، چرا با اصلاح سامانه انحرافی بند کمال خان آشکارا مخالفت میکند؟ استمرار این رویکرد به بهانه واهی خشکسالی، نشان میدهد که طالبان نیز همان سیاستهای دوره جمهوریت را در قبال حقآبه ایران دنبال میکند. اثبات حسننیت طالبان، تنها با اصلاح سازه و تضمین حقآبه ایران ممکن خواهد بود.
عدم حضور نمایندگان طالبان در نشست همسایگان افغانستان در تهران، بیش از آنکه نشانه استقلال عمل باشد، علامت فرار از پاسخگویی بود. حکومت کابل ترجیح داد به جای قرار گرفتن در معرض فشار هماهنگ کشورهای منطقه برای تشکیل دولت فراگیر، تضمین امنیت مرزها و اجرای تعهدات آبی، پشت توجیهات دیپلماتیک پنهان شود
تنشهای مرزی و قربانیان بیگناه
علاوه بر بحران آب، تنشهای مرزی نیز روابط دو کشور را مخدوش کرده است. گزارشها ماه گذشته حاکی از کشتهشدن دستکم ۱۰ شهروند افغان به دست نیروهای مرزبانی ایران در جریان تلاش برای ورود غیرمجاز به کشور است. این حادثه در نواحی مرزی ولایت فراه رخ داد و منجر به اعتراضات شدید در هرات شد. والی هرات که منصوب طالبان است، خواستار «تحقیقات جامع و شفاف» از سوی تهران شد. این حوادث تلخ، نشاندهنده شکنندگی مرزهای طولانی و نیاز مبرم به همکاری امنیتی و مدیریت مهاجرت است؛ امری که با عدم حضور طالبان در نشستهای منطقهای، حل آن دشوارتر میشود.
ابتکار تهران؛ مهار بحران پاکستان و
مقابله با نفوذ فرامنطقهای
در حالی که روابط دوجانبه ایران و طالبان درگیر چالشهای عمیق است، ایران در سطح منطقهای با جدیت تمام به دنبال ایفای نقشی ثباتساز است. یکی از بحرانهایی که اکنون منطقه را تهدید میکند، تشدید تنشها میان حکومت طالبان و پاکستان است. پس از شکست سه دوره مذاکرات مستقیم میان طالبان و پاکستان در دوحه و استانبول، تهران با نگرانی عمیق نسبت به تبعات این بحران برای صلح و ثبات منطقه، وارد میدان میانجیگری شده است. عباس عراقچی، وزیر خارجه ایران، در تماسهای فشرده با امیرخان متقی، وزیر خارجه طالبان، و همچنین مقامات روسی و پاکستانی، تلاش کرده است تا زمینه را برای برگزاری یک جلسه منطقهای در تهران فراهم آورد.
نگرانی اصلی تهران از تشدید تنشها، نه صرفاً درگیری دو همسایه، بلکه خطر بهرهبرداری قدرتهای بزرگ، به ویژه ایالات متحده، از این بحران است. کارشناسان معتقدند که افزایش همکاریهای امنیتی آمریکا با ارتش پاکستان و ابراز تمایل ترامپ برای اشغال مجدد پایگاه استراتژیک بگرام، نشاندهنده یک «پروژه جدید» است. ابتکار تهران برای راهاندازی یک سازوکار منطقهای، درواقع تلاشی برای مقابله با این وضعیت جدید است؛ تا اجازه ندهد که «اراده استعماری و اشغالگرانه قدرتهای بزرگ» مقدرات امنیتی منطقه را رقم بزند. تعامل نزدیک تهران و مسکو در مدیریت این بحران، ریشه در همین واقعیت دارد.
تناقض در سیاست خارجی طالبان حیرتآور است؛ از یک سو، دعوت ایران برای حضور در نشست اجماع منطقهای در تهران را رد میکنند، اما از سوی دیگر، با کمال میل، میانجیگری تهران را برای حل بحران مرگبار خود با پاکستان میپذیرند. تهران با نگرانی از اینکه شکست دیپلماسی منطقهای میتواند راه را برای نفوذ مجدد قدرتهای فرامنطقهای، به ویژه آمریکا، باز کند، تلاش میکند تا مسیر صلح را منحصراً از طریق همکاری همسایگان مدیریت کند
بازی نامتقارن پاکستان
تحلیلگران معتقدند که درگیری میان طالبان و پاکستان، یک جنگ نامتقارن است. طالبان با فقدان مشروعیت بینالمللی و ضعف ابزارهای حکمرانی، در موضع تدافعی قرار دارد. در مقابل، پاکستان مجموعهای از کارتهای اطلاعاتی، نظامی، اقتصادی و دیپلماتیک را در اختیار دارد که میتواند علیه طالبان استفاده کند. ترکیب فشارها، ریسک تبدیل تنش به یک بحران فراگیر را برای افغانستان بالا میبرد.
استقبال هر دو طرف درگیر (طالبان و پاکستان) از نقش میانجیگرانه تهران، نشان میدهد که مسیر صلح پایدار میان این دو کشور، از پایتخت ایران میگذرد. ایران با بهرهگیری از ظرفیتهای خود، از جمله ارتباط گسترده با هر دو طرف و نفوذ فرهنگی و اجتماعی، میتواند فضای اعتمادسازی را ایجاد کند اما در حال حاضر به نظر میرسد که طالبان قصد ندارد در جمعی بزرگتر از دیدار سه جانبه حضور داشته باشد. با این حال اگر ابتکار منطقهای تهران برای حل و فصل بحران رابطه بین طالبان و پاکستان با موفقیت همراه شود، این الگو میتواند به سایر مناقشات منطقهای نیز تعمیم پیدا کند و وزنه «ابتکارات منطقهمحور» را در مقایسه با نسخههای تجویزشده فرامنطقهای افزایش دهد. این امر، میدان مانور قدرتهای بزرگ و بازیگران فرامنطقهای مانند آمریکا را به طور قابل ملاحظهای محدود خواهد کرد.
دو راهی طالبان؛
انزوا یا همکاری منطقهای؟
سیاستهای متناقض طالبان، از یک سو رد دعوت تهران برای نشست همسایگان و از سوی دیگر استقبال از میانجیگری ایران در بحران با پاکستان، نشاندهنده سردرگمی و دوگانگی در ساختار حکومتی کابل است. جالب آنکه تشدید تنش میان طالبان و پاکستان، میتواند به طور ناخواسته منافع اقتصادی برای ایران به همراه داشته باشد. اگر اظهارات برخی مقامهای طالبان، مانند ملا عبدالغنی برادر، مبنی بر ضرورت کاهش یا قطع روابط تجاری با پاکستان عملی شود، وزن مبادلات تجاری کابل با تهران افزایش مییابد. این امر نقش مسیرهای جایگزین، به ویژه بندر چابهار، را پررنگتر میکند؛ بندری که اخیراً ایالات متحده معافیت تحریمی شش ماههای برای آن صادر کرده است، و این میتواند دست ایران و هند را در رقابتهای ترانزیتی منطقه بازتر کند.
با این حال، ایران به دلایل امنیتی و راهبردی، ثبات منطقهای را بر منافع اقتصادی کوتاهمدت ترجیح میدهد. بیثباتی در مرزهای افغانستان و پاکستان میتواند تأثیر منفی بر امنیت ایران داشته باشد، بهویژه در حوزه قاچاق مواد مخدر و مهاجرتهای گسترده. طالبان در حال حاضر با چالشهای متعددی از جمله فقدان مشروعیت بینالمللی، ضعف ابزارهای حکمرانی و وابستگی به منابع ناامن رو به رو است. این گروه برای نجات بلندمدت خود، چارهای جز پذیرش همکاریهای منطقهای ندارد. اما عدم همگونی داخلی و وجود جناحهای مختلف در طالبان، فرآیند تصمیمگیری را پیچیده کرده است.
ضرورت بازگشت به اجماع منطقهای
گزارشهای متعدد نشان میدهند که میانجیگری ایران در بحران پاکستان و طالبان، با وجود چالشها، فرصتی حیاتی برای تقویت جایگاه ایران در منطقه و ایجاد ثبات پایدار است. ایران با بهرهگیری از ظرفیتهای خود، توانایی ایفای نقش مؤثری را دارد. اما برای رسیدن به ثبات پایدار، حکومت کابل باید از سیاستهای انزواگرایانه و بدعهدیهای دوجانبه (مانند مسئله حیاتی حقآبه) دست بردارد و با پیوستن به اجماع منطقهای، حسن نیت خود را اثبات کند. در غیر این صورت، آنچه امروز یک منازعه مهندسیشده جلوه میکند، در میانمدت به مجموعهای از بحرانهای اقتصادی، انسانی و امنیتیِ پیچیده بدل خواهد شد که کنترل آن برای هیچیک از طرفها آسان نخواهد بود و در نهایت، تنها راه را برای مداخلات مخرب قدرتهای فرامنطقهای باز خواهد کرد. مسیر صلح و ثبات افغانستان، بیشک از همکاری صادقانه با همسایگانش، و نه از طریق تناقضگویی و انحراف منابع حیاتی، میگذرد.
دیدگاه تان را بنویسید