نفیسه زارع کهن

«ایران حکومت طالبان را به رسمیت نمی‌شناسد و منتظر شکل‌گیری دولت فراگیر در این کشور است». این موضعی است که از ابتدای بازگشت طالبان به افغانستان از سوی مقامات جمهوری اسلامی ایران درباره حضور این گروه بنیادگرا در کشور همسایه مطرح‌ شده است؛ اما دیروز داستان برای مدت کوتاهی رنگ دیگری به خود گرفت وقتی‌که با ورود مولوی امیرخان متقی، وزیر امور خارجه دولت موقت طالبان به تهران، برخی رسانه‌ها با انتشار عکس ورود هیئت طالبان در فرودگاه مهرآباد و استقبال از آنها، به نقل از منابع نامعلوم گزارش دادند که دولت ایران سفارت افغانستان در تهران را تحویل طالبان می‌دهد. در ادامه این خبر ادعا شده بود که ایران، دولت طالبان را به رسمیت نمی‌شناسد، اما سفارت افغانستان در تهران را تحویل آن‌ها خواهد داد تا به امور شهروندان افغانستانی در ایران رسیدگی کنند.

در پی چنین خبری بود که یک منبع آگاه در سفارت افغانستان در تهران در گفت‌وگو با آوا، این ادعا را کاملاً رد کرد و آن را بی‌اساس خواند و چنین بود که سعید خطیب‌زاده، سخنگوی وزارت امور خارجه با رد برخی مطالب مطرح‌شده درخصوص فعالیت‌های آینده سفارت افغانستان در تهران، گفت: فعالیت‌های دیپلماتیک سفارت افغانستان در تهران همانند تمامی سفارتخانه‌های خارجی در چارچوب اصول و قواعد تعریف‌شده کنوانسیون ۱۹۶۱ وین در خصوص روابط دیپلماتیک قرار دارد و هیچ‌گونه تغییر و تحولی خارج از آن ممکن نیست.

با این حال با وجود اعلام موضع ایران در این زمینه، زمانی که آمریکایی‌ها از افغانستان رفتند بسیاری بر این تحلیل تأکید کردند که تهران با استقبال از خروج آمریکا از افغانستان به رغم اختلاف‌های مذهبی‌ و ایدئولوژیک با طالبان به دنبال ترسیم تصویری مثبت از این گروه رادیکال دینی است.

در شرایطی که ایران حکومت طالب‌ها را در افغانستان به رسمیت نشناخته است به نظر می‌رسد باید برای ورود هیأتی از طالبان به کشور همزمان با مسائل و چالش‌هایی همچون: امنیت مرزی، هجوم روزانه هزاران افغان به مرزهای کشور، تاثیر حضور آنها بر رابطه ایران با برخی کشورها نظیر هند و ... پاسخی درخور پیدا کند که بی‌شک همکاری همزمان میدان و دیپلماسی را می‌طلبد

سابقه رابطه ایران و طالبان

در اولین دوره حضور طالبان در افغانستان که مصادف با دهه ۹۰ میلادی بود ایران برخلاف اکنون که از پسر شاه مسعود در برابر این گروه افراطی هیچ حمایتی نکرد به حمایت از ائتلاف شمال به رهبری احمدشاه مسعود برخاست چراکه با کشتار شیعیان افغانستان و رفتارهای تندروانه طالبان با هزاره‌های این کشور به‌شدت مخالف بود و این مخالفت تا جایی‌ پیش رفت که ایران پس از قتل ۱۱ دیپلمات خود در مزار شریف به دست طالبان در سال ۱۹۹۸ میلادی در آستانه یک حمله بزرگ به افغانستان و رویارویی با این گروه افراط‌گرا قرار گرفت. ایران نیرویی متشکل از ۷۰٫۰۰۰ سرباز را در مرز مستقر کرد و این‌گونه بود که طالبان در ادامه دریچه‌های سد کجکی روی رود هیرمند را بست و میزان آب ورودی به ایران را در دوره خشک‌سالی به‌شدت کاهش داد. خشک‌سالی و قطع آب توسط طالبان باعث ویرانی زیست‌بوم دریاچه هامون شد.

پس‌ازآن در دولت سید محمدخاتمی داستان دیگرگونه شد و پس از ماجرای 11 سپتامبر؛ ایران هنگام حمله آمریکا به افغانستان به نیروهای آمریکایی کمک نظامی و اطلاعاتی کرد، و در کنفرانسی که در سال ۲۰۰۲ برای بازسازی افغانستان در شهر بن در آلمان برگزار شد، حضوری فعال داشت.

و در همین راستا هم بود که در اکتبر ۲۰۰۲، یعنی یک سال بعد از سقوط حکومت طالبان، دریچه‌های سد کجکی یک‌بار دیگر به سوی ایران باز شد.

اما این رویکرد دیری نپایید و همکاری ایران و آمریکا علیه طالبان بعدازاین که دولت بوش ایران را به عنوان محور شرارت مطرح کرد متوقف شد. ایران که انتظار حضور ناگهانی آمریکا در مرز‌های شرقی‌ و غربی خود را نداشت به همراه تشدید تنش‌ها بر سر برنامه هسته‌ای و موشکی رویکرد خود را تغییر داد و حضور منطقه‌ای آمریکا را تهدیدی بزرگ خواند و بر همین مبنا هم بود که به اعتقاد بسیاری از تحلیلگران تهران راه مقابله با دشمن دیرینه خود را در حمایت از گروه‌های ضدآمریکایی دید.

با ظهور داعش و اتفاقاتی که پس‌ازآن در منطقه رخ داد، ایران امریکا را مسبب آن خواند و رویکرد خود را هرروز مستحکم‌تر کرد تا اواخر بهار امسال که حکومت مرکزی افغانستان بی هیچ مقاومتی کشور را تسلیم طالبان کرد و این‌گونه بود که طالبان که زمانی افراط‌گرا بود از سوی دستیار وزارت خارجه نیروهای امارات اسلامی معرفی شد و برخی‌ در تهران طالبان را جنبش اصیلی برخاسته از منطقه خواندند و روزنامه کیهان که بارها در مقالات خود از طالبان حمایت کرده بود در مقاله‌ای مدعی شد که طالبان از مقام رهبری پیروی می‌کند.

خبرگزاری تسنیم نه‌تنها به منش اعتدالی طالبان اشاره کرد که مطالبی نیز از مقامات ارشد این گروه در مذمت فرقه‌گرایی در افغانستان منتشر کرد و به نقل از ذبیح‌الله مجاهد، سخنگوی طالبان، نوشت: «ما به برادران شیعه خود تعهد می‌دهیم که هیچ‌گونه تبعیضی علیه آن‌ها اعمال نخواهد شد، و ما اجازه چنین کاری را نخواهیم داد.»

طالبان هم لحن آشتی‌جویانه‌ای در قبال بخش بزرگ‌تری از رسانه‌های ایران اتخاذ کرد و مجاهد در مصاحبه خود با ایلنا گفت که: «جنگ داخلی و نداشتن تجربه باعث شد که این گروه نتواند در دوره حکومت خود بر افغانستان روابط خوبی با ایران ایجاد کند.» به گفته او طالبان دارد «رفتار خود را عوض می‌کند» و حالا فرق زیادی با حضیض روابط ایران و طالبان در سال ۲۰۰۰ دارد.

ابراهیم رئیسی هم که ردای ریاست جمهوری برتن پوشیده بود خروج آمریکا از افغانستان را نقطه عطفی برای تعامل همه اقوام و گروه‌های افغانستانی در راستای صلح و امنیت و ثبات در افغانستان دانست و گفت: بی‌تردید حضور آمریکا در افغانستان و منطقه امنیت‌ساز نیست و کشورهای منطقه باید کمک کنند تا گروه‌های مختلف در افغانستان یک حکومت فراگیر و مشارکتی تشکیل دهند و نقش سایر کشورها ازجمله همسایگان نیز صرفاً باید تسهیل‌کننده استقرار حکومت فراگیر و مشارکتی با حضور همه اقوام و گروه‌های افغانستانی باشد.

و این رسمی‌ترین موضعی بود که در قبال طالبان مطرح‌شد، هرچند که شایعات مختلفی در این زمینه بیان‌شده است. پس‌ازاین‌ها هم بود که گروه طالبان از کشورهای ایران، روسیه، ترکیه، چین، قطر و پاکستان برای شرکت در مراسم اعلام ساختار جدید حکومت این کشور دعوت کرد و ایران «بنا بر درخواست طالبان» صادرات بنزین و گازوئیل به افغانستان را از سر گرفت.

با این حال زمان زیادی لازم نبود تا مشخص شود که اعتدال و تغییر رفتار تنها شعارهایی واهی بود که از سوی آن‌ها بیان شد چه طالبان همچنان با رویکردی افراطی با مردم و جامعه افغانستان برخورد می‌کند و روزانه هزاران مرد و زن افغان در کنار مرزهای ایران منتظر مجوز ورود خود به کشور هستند.

و اکنون در شرایطی که ایران حکومت طالب‌ها در افغانستان را به رسمیت نشناخته است، به نظر می‌رسد باید برای ورود هیأتی از طالبان به کشور همزمان با مسائل و چالش‌هایی همچون: امنیت مرزی، هجوم روزانه هزاران افغان به مرزهای کشور، تأثیر حضور آن‌ها بر رابطه ایران با برخی کشورها نظیر هند و البته مهم‌ترین چالش که رویکرد خشن طالبان با شیعیان و هزاره‌های افغانستان و تضییع حقوق آنان است؛ پاسخی درخور پیدا کند، بی‌شک پاسخ به این پرسش‌ها همکاری هم‌زمان میدان و دیپلماسی را می‌طلبد.