نهال فرخی

قرار بود یکی از مهم‌ترین رویدادهای هنری سال‌های اخیر در ایران رقم بخورد؛ کنسرت خیابانی رایگان همایون شجریان در میدان آزادی تهران. 

اعلام خبر از همان ابتدا توسط همایون شجریان و در صفحه اینستاگرام او بود و موجی از هیجان و شاید حتی امید را در میان جامعه‌ای خسته از بحران‌ها، جنگ، تحریم و ناامیدی عمومی ایجاد کرد.

اما همه چیز با یک پست اینستاگرامی هنرمند تمام شد؛ کنسرت امکان برگزاری ندارد و باید به زمان دیگری موکول شود.

اما مساله این جاست که چرایی این لغو و پیامدهایش، بازتابی روشن از تقابل‌های سیاسی و اجتماعی ایران امروز است، جایی که خیابان همچنان صحنه کشمکش قدرت و مردم باقی مانده است.

از اعلام خبر تا   استقبال عمومی و واکنش های تند

همایون شجریان در هفته های اخیر اعلام کرد قصد دارد جمعه ۱۴ شهریور، کنسرتی رایگان در میدان آزادی برگزار کند؛ رویدادی با حضور هزاران شهروند. این خبر با استقبال گسترده در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی روبه‌رو شد. بسیاری آن را فرصتی برای بازگشت شور جمعی، هم‌خوانی خیابانی و تجربه‌ای مشابه اجراهای عمومی در جهان دانستند. اما درست از همان ساعات نخست، موجی از مخالفت‌ها آغاز شد. برخی محافل تندرو داخلی، برگزاری کنسرت در میدان آزادی را «لهو و لعب» دانستند و مدعی شدند چنین تجمعی با ارزش‌های دینی در تضاد است. 

این سخنان در حالی گفته می‌شد که همزمان، در خارج از کشور نیز بخشی از گروه‌های اپوزیسیون به شجریان حمله کردند و او را «همراه نظام» و «ابزار سرگرم‌سازی» مردم خواندند.

حملات هم‌زمان تندروها و اپوزیسیون به همایون

این هم‌صدایی کم‌سابقه بود؛ گروهی از براندازان خارج‌نشین و طیفی از اصولگرایان افراطی داخلی، هر دو با برگزاری کنسرت مخالفت کردند.  حملات مجازی به صفحه‌های رسمی شجریان و برگزارکنندگان حجم بالایی پیدا کرد. برخی از مخالفان خارجی او را «هنرمند حکومتی» خطاب کردند و مدعی شدند با پول اسپانسرها حاضر است مردم را سرگرم کند. در مقابل، تندروهای داخلی با ادبیات دینی، موسیقی را «گناه» و «مصداق سبک‌سری» معرفی کردند. انگار «دو خط موازی» که هیچ‌گاه به هم نمی‌رسند، این بار در مخالفت با شادی عمومی در میدان آزادی، به  یکدیگر رسیدند.

جالب‌تر این که از نظر بخشی از اپوزیسیون جمهوری اسلامی، اگر این کنسرت عقب‌نشینی حکومت از معیارهای پیشین‌اش نباشد، اسم رمز یک عملیات سفیدشویی و فریب افکار عمومی است که می‌خواهد ذهن مردم را از خطاهای بزرگ‌تر، امکان فعال‌شدن مکانیسم ماشه، دلار ۱۰۰ هزارتومانی و سایه جنگی که به‌زعم آن‌ها هر آن ممکن است حتی به سقوط نظام منجر شود، منحرف سازد و به غربی‌ها نیز نمایشی از پشتیبانی مردم از حکومت و شرایط عادی زیست در ایران را بفروشد!

عجیب این که در میان اصولگرایان تندرو نیز مشابه همین اظهارات شنیده می شد، چنان که برای مثال قاسم روانبخش، نماینده مردم قم و از اعضای جبهه پایداری هم این مجوز را اقدامی انحرافی برای کلاه‌گذاشتن سر مردم دانسته و گفت: «دولت درگیر کارهای حاشیه‌ای مثل برگزاری کنسرتی در خیابان آزادی است تا مردم خوش باشند؛ این خوب است، اما مثل این است که بیماری را نمی‌توانند درمان کنند و بعد بالای سرش موسیقی پخش می‌کنند تا دردش را فراموش کند و زمان به سرعت بگذرد. آیا راه‌حل مشکل مردم چنین چیزهایی است؟ چرا می‌خواهید سر مردم کلاه بگذارید؟ به‌جای این کارها از حقوق مردم دفاع کنید.»

این میزان از شباهت ناگهانی عقیده میان این دو طیف اما بسیاری از تحلیلگران را نیز متعجب کرده بود. در این میان احمدزیدآبادی، فعال سیاسی به آن پارادوکس همیشگی اشاره کرده و نوشت: «مجوز این برنامه بدون تردید نشانۀ میل به اصلاح یک رفتار پیشین بسیار مخرب از سوی حکومت است، اما همین نشانه اینک با خصومت نیروهای نومید از اصلاح و مترصد جایگزینی روبرو شده است.ما ایرانیان باید خود را از اسارت این پارادوکس رها کنیم و از یک سوراخ چندین بار خود را در معرض گزیدگی قرار ندهیم. اصلاح و تغییر رفتار و سیاست‌های نادرست حکومت‌ها در هر شرایطی امری مثبت و شایستۀ استقبال است و از همین رو، همایون شجریان نباید تحت تأثیر تهاجم عده‌ای قرار گیرد بخصوص اینکه برنامۀ او دل هزاران ایرانی ناشاد را در این شرایط برای ساعاتی هم که شده، شاد خواهد کرد.»

علی مطهری، نماینده پیشین مجلس نیز در همین باره گفت که برگزاری کنسرت فی‌نفسه اشکال شرعی ندارد، تنها موسیقی غنایی است که ممنوع است. به گفته او، مخالفت‌های مطلق با موسیقی ناشی از سوءبرداشت دینی است.آذر منصوری، دبیرکل جبهه اصلاحات نیز در توئیتی نوشت که «لغو کنسرت نشان می‌دهد بخشی از حاکمیت از امید مردم هراس دارد؛ در شرایطی که جامعه با ناامیدی، مهاجرت و فرسایش سرمایه اجتماعی دست و پنجه نرم می‌کند.»

همچنین محسن برهانی، وکیل دادگستری در واکنشی به این روند تصریح کرد: «ماجرا نشان داد که ایران گرفتار تعدد مراکز تصمیم‌گیری و فقدان پاسخگویی است. هیچ نهادی رسماً مسئولیت لغو را نپذیرفت.»

کارشکنی شهرداری  یا ناتوانی در مدیریت؟

اما چطور با این همه بی‌سلیقگی خبری اعلام و شهروندانی را امیدوار به حضور در کنسرتی کرد و در نهایت همه چیز لغو شد؟ از اولین دقایق که موضوع لغو کنسرت خبری شد، انگشت اتهام‌ها به سوی شهرداری تهران بود که گفت توان اجرای این برنامه را در این مدت کوتاه ندارد.

چنان که معاون امور اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران در همین باره در شبکه اجتماعی ایکس به این موضوع پرداخت و در بخشی از توئیتش نوشت: «مشخص شد که موضوع تازه در صبح روز سه‌شنبه قرار است در شورای تأمین استانداری تهران بررسی و تصمیم‌گیری شود. هنوز هیچ تصمیم قطعی از سوی استانداری یا فرمانداری تهران اتخاذ نشده بود وبه شهرداری تهران اعلام نگردیده بود و رایزنی‌ها عمدتاً در سطح ستادی انجام شده بود، در حالی که بخش‌های اجرایی از جزئیات بی‌اطلاع بودند.به همین دلیل، شهرداری منطقه ۹ به‌درستی منتظر مصوبه شورای تأمین ماند تا بر اساس آن اقدام کند.»

او در واقع به صراحت مدعی شد که تصمیمات در حالی در معاونت ارشاد گرفته شده که شهرداری منتظر نظر شورای تامین استان بوده است.

از سوی دیگر همزمان شهرداری منطقه 9 که محوطه برج آزادی زیرمجموعه آن است نیز عملاً با ایجاد موانع لجستیکی و از جمله عدم اجازه ورود تجهیزات؛ برگزاری کنسرت را غیرممکن ساخت. 

اما موج انتقادات چنان بالا گرفت که عصر چهارشنبه شهردار تهران نیز واکنش نشان داد و گفت: «دیروز (سه شنبه) کمیته معاونت امنیتی شورای تامین تشکیل جلسه داده بود و آنجا همه دستگاه‌ها به خاطر اضطرار زمانی که وجود داشت بلااستثنا مخالفت کرده و گفته بودند اصلاً امکان برگزاری‌اش وجود ندارد.»

علیرضا زاکانی، در ادامه خبر داد که با همکاری دولت تلاش می‌شود کنسرت در شرایط امن و مناسب برگزار شود و مکان آن احتمالاً به ورزشگاه آزادی (12 هزار نفری) منتقل خواهد شد. 

امین توکلی‌زاده، معاون امور اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران نیز دلیل لغو کنسرت را «ناتوانی در مدیریت جمعیت و فقدان تجربه برخی مسئولان جدید وزارت ارشاد در برگزاری رویداد‌های میدانی» عنوان و تأکید کرد که شهرداری آماده است با هماهنگی دستگاه‌های مسئول، این برنامه را در فضایی شایسته برگزار کند.

اشاره توکلی‌زاده اما مشخصا به معاونت هنری وزارت ارشاد بود؛ معاونتی که در روزهای اخیر آماج حملات تندروهای داخلی نیز قرار گرفته است.

این توضیحات شهرداری تهران اما موج انتقادات را در دو بخش افزایش داد؛ نخست این که اجرای کنسرت همایون شجریان قرار بوده به صورت خیابانی و در محل مشخص میدان آزادی باشد نه در یک استادیوم و این مدل از اجرا دیگر معنای کنسرت عمومی و خیابانی ندارد؛ دوم این که تمامی این بهانه و استدلال‌های شهرداری تهران در حالی بود که این نهاد دستکم در ماه‌های اخیر و پس از دوران علیرضا زاکانی بارها توانسته مراسمی با جمعیت میلیونی، از جشن‌های غدیر تا دسته‌های عزاداری محرم، را با تبلیغات گسترده و امکانات وسیع برگزار کند.

مراسمی که مناطق وسیعی را دربرمی‌گرفت و با توجه به ساعت طولانی آن حتی برای ساعت‌ها تمامی اتوبان‌های تهران را درگیر ترافیک‌های گسترده می‌کرد؛ اما از نظر شهرداری تهران گویا این روند هیچ مشکلی نداشته و آن ها تنها از اجرای کنسرت همایون شجریان ناتوان بوده‌اند.

تمامی بهانه و استدلال‌های شهرداری تهران برای لغو کنسرت همایون شجریان در حالی بود که این نهاد دستکم در ماه‌های اخیر و پس از دوران علیرضا زاکانی بارها توانسته مراسمی با جمعیت میلیونی، از جشن‌های غدیر تا دسته‌های عزاداری محرم، را با تبلیغات گسترده و امکانات وسیع برگزار کند

همین تناقض جدی نیز پرسش‌هایی را برانگیخته که اگر مدیریت جمعیت برای مراسم مورد نظر شهرداری تهران ممکن است، چرا برای یک کنسرت مردمی غیرممکن تلقی می‌شود؟ منتقدان می‌گویند که مشکل نه کمبود امکانات، که بی‌میلی سیاسی به حضور آزاد مردم در خیابان است.

خیابان، شاید صحنه اصلی منازعه

از نگاه بسیاری از ناظران، لغو کنسرت تنها یک موضوع هنری نبود، بلکه امتداد همان دعوایی بود که در ماجرای حضورهای سیاسی متفاوت نیز خود را نشان می‌دهد؛ نزاع بر سر «تصاحب خیابان». چنان که یکی از تحلیلگران در این باره نوشت: «حاکمیت دوست دارد خیابان، مثل مکان‌های رسمی، فقط برای خودش باشد. مردم اگر بخواهند شادی کنند، باید در چهاردیواری‌های کوچک و کنترل‌شده باشد.»

این نگاه باعث می‌شود که هر تجمع خودجوش، حتی اگر هنری و غیرسیاسی باشد، به چشم تهدید دیده شود و مقام‌های دولتی نیز همزمان توضیحاتی متناقض ارائه دادند. 

شهرداری تهران مشکل را به «ناهماهنگی وزارت ارشاد» نسبت داد. اما روایت نزدیکان برگزارکنندگان حاکی از آن بود که از دو روز قبل، درهای برج آزادی عملاً قفل شده و تجهیزات اجازه ورود نیافتند.

اپوزیسیون خارج‌نشین که مدعی آزادی است، در کنار اصولگرایان تندروی داخلی علیه هنرمندی که خواسته شادی جمعی ایجاد کند، می‌ایستد و در نهایت، این شهروندان هستند که بار سنگین این تناقضات را بر دوش می‌کشند. آن‌ها خیابان را از آن خود می‌خواهند؛ برای شادی، برای هم‌خوانی، برای لحظه‌ای رهایی از تلخی‌های روزگار

در این میان احتمالا دو قطبی‌سازان داخلی نیز که دوست نداشتند جامعه ایران را در حال هم‌خوانی و تماشای برنامه هنری ببینند، از آن چه رخ داده خرسندند، چرا که همین تعلیق مجوز ساده پس از دستکم 24 ساعت پر امید، موجی تازه از ناامیدی در میان شهروندان و حتی حامیان دولت ایجاد می‌کند و تندروها همیشه بر موج این ناامیدی‌ها سوار می‌شوند.

شادی ممنوع؛ ترس مشترک افراطیون

نکته‌ای که در این میان نیز بیش از همه جلب توجه کرد اما ترس مشترک بخشی از اپوزیسیون تندرو و اصولگرایان داخلی از شادی مردم بود.

مخالفان خارجی هر شادی‌ای را «عادی‌سازی جمهوری اسلامی» می‌دانند و اصولگرایان افراطی آن را «لهو و لعب» معرفی می‌کنند. در این میان مردم عادی بازنده‌اند؛ آن‌ها نه می‌توانند در میدان شهر آواز بخوانند، نه در استادیوم فوتبال به راحتی بنشینند. لغو کنسرت همایون شجریان تنها یک رویداد هنری نبود. این اتفاق بار دیگر نشان داد که سیاست در ایران تا چه حد بر زندگی روزمره سایه انداخته است. شهرداری و نهادهای حکومتی که توان برگزاری کارناوال‌های خاص و به آمار خود با جمعیت میلیونی دارند، در برابر یک کنسرت مردمی به ناگهان ناتوان می‌شوند.

گروهی از براندازان خارج‌نشین و طیفی از اصولگرایان داخلی، هر دو با برگزاری کنسرت مخالفت کردند و حملات مجازی به صفحه‌های رسمی شجریان و برگزارکنندگان حجم بالایی پیدا کرد. اپوزیسیون او را «هنرمند حکومتی» خطاب کردند که با پول اسپانسرها حاضر است مردم را سرگرم کند و تندروهای داخلی برگزاری کنسرت را «لهو و لعب» و در تضاد با حل مشکلات اقتصادی دانستند؛ این هم‌صدایی کم‌سابقه بود

اپوزیسیون خارج‌نشین که مدعی آزادی است، در کنار اصولگرایان تندروی داخلی علیه هنرمندی که خواسته شادی جمعی ایجاد کند، می‌ایستد و در نهایت، این شهروندان هستند که بار سنگین این تناقضات را بر دوش می‌کشند. آن‌ها خیابان را از آن خود می‌خواهند؛ برای شادی، برای هم‌خوانی، برای لحظه‌ای رهایی از تلخی‌های روزگار. اما خیابان همچنان میدان نزاع قدرت باقی مانده است.