محبوبه ولی، روزنامه نگار

انقلاب ایران در آستانه 40 سالگی است و مسئولان مکرر بیان می‌کنند که اهداف، آرمان و دستاوردهای انقلاب در این سال‌ها به ویژه برای نسل‌های جدید به درستی تبیین نشده است. انقلابی که با تکیه به نیروی مردمی به پیروزی رسید، حالا در آستانه دهه پنجمش با ریزش سرمایه اجتماعی تهدید می‌شود و مقامات یکی از راه‌های خنثی‌سازی این تهدید را تبیین درست انقلاب می‌دانند. اینکه «تبیین درست» دقیقا چگونه است، خودش جای سوال و مداقه دارد؛ اما آنچه روشن است این است که تبیین انقلاب نه‌تنها در این چهار دهه، بلکه از سال‌ها قبل از وقوع انقلاب نیز آغاز شده بود. در طول این 40 سال نیز از سوی نهادهای مختلفی که برای این کار بودجه می‌گیرند، در تریبون‌ها و خطبه‌های نماز جمعه، در مناسبت‌های مختلف مانند 22 بهمن و 9 دی و در رسانه‌های انحصاری مانند صدا و سیما در حال انجام است؛ تا جایی که صدا و سیما آبان ماه امسال شبکه رادیویی انقلاب را راه‌اندازی کرد.

مدیر این شبکه در روز افتتاحش گفت که  «این شبکه تلاش می‌کند ضمن معرفی تاریخ معاصر ایران و بررسی و شناخت ریشه‌های انقلاب اسلامی، رویداد‌های چهار دهه انقلاب را بررسی و دستاورد‌ها را معرفی کند.»

تک‌صدایی تریبون‌ها

اما چرا با وجود این حجم از اهتمام و البته بودجه، گفته می‌شود که انقلاب به درستی تبیین نشده است؟ گره کار این تبلیغات کجاست که نتوانسته مشتری خود را نگه دارد؟ این روزهای منتهی به 22 بهمن کمتر مسئولی است که پشت تریبونی قرار بگیرد و سعی در تبیین انقلاب اسلامی نداشته باشد. از سردار نقدی که می‌گوید «امروز آزادترین کشور دنیا هستیم» تا حداد عادل که دیروز گفت «ادعای وجود آزادی در قبل انقلاب دروغ بود.» این هم نوعی از تبیین است اما یک سویه و تک‌صدا.  اکنون که 40 سال از انقلاب می‌گذرد، به ویژه نسل‌های پس از انقلاب سوالات و شبهه‌های بسیار دارند که اتفاقا تشنه تبیین آنها هستند، اما صرفا در معرض تکصدایی تریبون‌هایی هستند که نه تنها پاسخی به شبهه‌های آنها نمی‌دهند، بلکه به شیوه‌های تبلیغاتی مستعمل، فقط حرف خود را تکرار می‌کنند. به جرأت می‌توان گفت که این تک‌صدایی یکی از همان آفات تبیین درست است.

تبیین انقلاب نه تنها در این چهار دهه، بلکه از سال‌ها قبل از وقوع انقلاب نیز آغاز شده بود. اما چرا با وجود این حجم از اهتمام و بودجه، همچنان انقلاب به درستی تبیین نشده است؟ گره کار این تبلیغات کجاست که نتوانسته مشتری خود را نگه دارد؟ 

انقلاب و اقتصاد جمع ضدین؟!

بخش دیگری از این سخنرانی‌ها حتی به عنوان ضد تبیین نیز عمل می‌کنند. آیت‌الله جنتی که ماه کذشته در همایش تبیین دستاوردهای انقلاب تجلیل شد، دو روز پیش در مراسم چهلمین سالروز ورود تاریخی امام خمینی(ره) به میهن در حرم ایشان سخنانی ایراد کرد که دو جمله از آن بیش از بقیه مورد توجه قرار گرفت. او گفت: «مردم تحمل گرسنگی و تشنگی را دارند، اما تحمل شکست انقلاب را ندارند!»

البته که آیت‌الله جنتی در دفعات متعدد به تنگناهای معیشتی اشاره و بر ضرورت اهتمام بر رفع و رجوع آنها تاکید کرده است، اما واکنش‌ها به آن دو جمله نشان می‌دهد که افکار عمومی در این شرایط تا چه حد به مسائل اقتصادی حساسیت دارد و مقاماتی که قصد تبیین انقلاب را دارند، چقدر باید به این حساسیت توجه کنند.  

آیت‌الله مصباح یزدی نیز هفته گذشته گفته بود: «هدف انقلاب رفع فقر و محرومیت نبود.» او توضیح داده بود: «اگر این گونه باشد، انقلاب اسلامی چه تفاوتی با انقلاب‌های مارکسیستی و لیبرالیستی دارد، از این رو امروز نیازمند یک حرکت جدی فرهنگی برای حفظ و بقای انقلاب اسلامی هستیم.»

آیت‌الله مصباح پیشتر نیز گفته بود: «اگر قرار بود مشکل اصلی ما، اقتصاد و مادیات باشد، که در این صورت اگر انقلاب نمی‌کردیم بهتر بود؛ چراکه در آن زمان نه تحریمی دامن‌گیر ملت ایران بود و نه مشکل انرژی هسته‌ای داشتیم و الآن در وضعیت پیشرفته‌تری بودیم.»

این گونه اظهارات از سوی مقاماتی که در بطن انقلاب بوده و مدعی تبیین آن هستند، نه‌تنها افکار عمومی را با انقلاب همراه نمی‌کند، بلکه مانند یک بمب هر نوع پیوندی میان مردم و انقلاب را تخریب می‌کند. 

چنین حرف‌هایی شاید برای آن بخش از بدنه جامعه که با عنوان «ارزشی» از آنها یاد می‌شود، پذیرفتی و حتی مطبوع باشد، اما برای عامه مردمی که نه ارزشی هستند و نه برانداز، بلکه فقط مردمی عادی هستند که مطلوبشان یک جامعه سالم اقتصادی و اخلاقی است، پذیرفتنی نیست. استنباط این طیف وسیع از چنین اظهاراتی این خواهد بود که جمع «انقلاب اسلامی با رفاه و پیشرفت و توسعه»، جمع ضدین است.  از سوی دیگر نسلی که انقلاب را دیده، هنوز زنده است و به خوبی به یاد می‌آورد که اتفاقا اقتصاد از دغدغه‌های انقلاب بود؛ دغدغه اینکه پهلوی نفت ایران را دو دستی تقدیم بیگانه می‌کند، قرار بود انقلاب شود تا نفت ایران متعلق به مردم ایران شود و چرخ اقتصاد با سرعت بیشتری بچرخد. 

اظهاراتی از این دست که انقلاب برای نان نبود، نه تنها تبیین انقلاب نیست، بلکه افکار عمومی را از آن ناامید می‌کند. به ویژه که در حیطه دین و اخلاقیات نیز شاهد افول است. 

رسانه پولداری که فقیر است

شاید بتوان گفت این اظهارات به این دلیل است که مقامات بالای نظام با نگاه حاکمیتی انقلاب را تبیین می‌کنند و چندان در فضای گفتمانی افکار عمومی قدم نمی‌زنند. قدم زدن در عوالم افکار عمومی کار رسانه است. اما در حوزه رسانه نیز تبیین انقلاب اسلامی الکن بوده است. 

شبکه پویای سیما که مختص کودکان است، اخیرا دست به کار جدیدی زده که بسیار حاشیه‌ساز شده است. این شبکه تایمی از آنتن خود را به معرفی و تبریک تولد حبیب‌الله عسگراولادی و محسن قرائتی اختصاص داد. هفته گذشته نیز در سالروز تولد آیت‌الله مصباح یزدی، یک پویانمایی درباره زندگی وی پخش کرد که با تبریک تولد وی تمام می‌شد.

شاید از نگاه دست‌اندرکاران این شبکه، این برنامه ایده‌ای خلاق برای آشنایی نسل نو با انقلاب و شخصیت‌های برجسته آن باشد، اما از دیدگاه بسیاری دیگر نوعی کج‌سلیقگی بود، به ویژه که در ساخت آن نیز غیرحرفه‌ای عمل شده بود. 

بگذریم از اینکه بسیاری این نوع از تبلیغات در شبکه کودک تلویزیون کج سلیقگی است یا خلاقیت؛ اما در حوزه اثرگذاری، سوال این است که آیا می‌توان این نوع برنامه‌ها را تبیین انقلاب و شخصیت‌های انقلابی و دستاوردهای آنان برای نسل نوپای ایرانی دانست. نگاهی به تجربه چهار دهه گذشته، متاسفانه پاسخ این سوال را منفی می‌کند. نسل دهه 60 و 70 که برخلاف نسل امروز درگاه‌های زیادی برای دریافت اطلاعات نداشت و دریچه‌های اطلاعاتی او محدود به همان صدا و سیما و مدرسه بود، دائما در معرض تبلیغاتی از این دست بود اما حاصل این شد که امروز مسئولان جمهوری اسلامی به این نتیجه رسیده‌اند که انقلاب به خوبی تبیین نشده است. 

بنابراین این گونه روش‌ها پیشتر درس خود را پس داده‌اند و اتفاقا نمره خوبی نگرفته‌اند؛ اما به نظر می‌رسد صدا و سیما گرچه از نظر بودجه غنی است اما از جهت داشتن ایده‌های بکر برای تبیین انقلاب فقیر است؛ فقری که خروجی آن صرفا همان برنامه‌های شکست‌خورده همیشگی است. 

تردید در رفاقت رفیق‌ها

مورد دیگری که تبیین‌ها درباره انقلاب را الکن می‌کند، شک و تردید درباره خود تبیین‌گران است؛ تردید درباره حقانیت کسانی که انقلاب را تبیین می‌کنند، روشنگری آنها را نیز با تردید مواجه خواهد کرد. محسن رفیق‌دوست، راننده بلیزر معروف امام که بیشتر به فعالیت‌های اقتصادی و البته پرونده‌های قضایی خود و منسوبانش شهره است، دوشنبه شب گذشته میهمان شبکه دو سیما بود. او که در دولت میرحسین موسوی، وزیر سپاه و رئیس بنیاد مستضعفان و ایثارگران بود، اکنون نیز با درجه سرتیپی سپاه، عضو هیأت مدیره بنیاد مستضعفان است.

رفیق‌دوست روی آنتن تلویزیون از خودروی لکسوسش گفت و از حقوق 19 میلیونی‌اش دفاع کرد و البته گفت که باید حقوق بقیه را زیاد کرد، نه اینکه حقوق‌های بالا را کم کرد.

او از انقلابیون باسابقه است و کسانی که حرف‌های بسیار درباره انقلاب و اتفاقا تبیین آن دارد اما پس از مصاحبه دوشنبه‌شب‌اش، برخی رسانه‌ها نوشتند: «از آرمان‌های نسل قدیمی که حامی محرومان و مستضعفان بودند، چه باقی مانده است؟»

در این وانفسای اقتصادی، امثال رفیق‌دوست کم نیستند. آنها هرگونه تبیین درستی را بی‌اثر می‌کنند چراکه کاملا در تضاد با گفتمانی قرار می‌گیرند که به عنوان گفتمان انقلاب اسلامی معرفی می‌شود. حضور آنها این سوال را برای افکار عمومی ایجاد می‌کند که آیا رفیق‌ها در جمهوری اسلامی واقعا رفیق مردم هستند؟ 

تبیین سلامتی نمی‌آورد!

نکته مهم دیگر این است که «تبیین» سلامتی نمی‌آورد. گرچه تبیین درست هر اتفاقی، مهم و ضروری است اما نباید این نکته را فراموش کرد که تبیین نمی‌تواند جای خالی یک اقتصاد، فرهنگ، سیاست و اخلاق سلامت را پُر کند. 

مادامی که نظام حاکم در اصلاح این موارد ناکام باشد، هیچ نوع تبیینی نخواهد توانست سرمایه اجتماعی انقلاب را حفظ و ترمیم کند. بماند که انقلاب و جمهوری اسلامی همچنان از تبیین‌های گاه غلط و گاه الکن ضربه می‌خورد. تندروی‌ها، تعصب‌ها و غرض‌ورزی‌ها آفت تبیین انقلاب و تاریخ معاصر ایران هستند. حرکت روی مرز باریک انصاف و اعتدال همان است که کمتر کسی به آن دست یافته است؛ گاه به سیاه‌نمایی کامل پهلوی می‌افتند، گاه به سیاه‌نمایی مطلق جمهوری اسلامی، گاه از فرط تعصب چشم به روی هر خبط و خطایی می‌بندند و گاه از روی بغض و کینه هر دستاوردی را انکار می‌کنند و این همان دور تسلسلی است که هم موافقان و هم مخالفان انقلاب اسلامی را در تبیین درست آن ناکام گذارده است.