محبوبه ولی

صفحه اینستاگرام صادق بوقی که توسط پلیس فتا مسدود شده بود، بازگردانده شد و ظرف چند ساعت تعداد فالوئرهای او تا چهار برابر افزایش یافت. مصاحبه او با خبرگزاری فارس هم حاکی از این بود که ظاهرا ماجرا در صلح و صفا ختم به خیر شده است. صادق بنا متجدد یا همان صادق بوقی حتی برای ختم به خیرتر شدن غائله در مصاحبه‌اش گفت همیشه به خانم‌ها می‌گفته که اگر روسری‌هایشان را نگذارند، اجرا نمی‌کند.

مصداق دیگر از ختم به خیر شدن رقص مرد گیلانی، روزنامه همشهری است که در صفحه یک شماره دیروز خود طرحی از صادق بوقی و ساسی مانکن را چاپ کرده که در آن صادق یک دست به کمر، قهرمانانه پای چپش را روی سینه ساسان حیدری‌یافته گذاشته؛ گویی که او را زمین زده است. 

معنای طرح، به حاشیه کشیده شدن موزیک ویدئوی جدید ساسی مانکن است که وایرال شدن رقص صادق بوقی، بازار آن را دست کم برای چند روزی کساد کرده است. 

علی مهدیان در همشهری ذیل همین طرح با تمجید از شکل شادی صادق بوقی نوشت: «رقص ساسی برای حمله به روح جوان و نوجوان ما بود و رقص پیرمرد برای مرهم ‌گذاشتن و برای همدلی.... اینها همه ظهور فضل الهی است و نور هدایت قرآنی است که باعث شادی می‌شود و این شادی برتری است.... رقص ساسی نماد تحقیر بود و تعطیل هویت و رقص پیرمرد رشتی نماد نشاط و امید جوشیده از جان مومن همین مردم.»

 سوالی   که   گوگل   پاسخش   را   داد

با این همه برکاتی که همشهری اصولگرا برای رقص در بازار رشت برشمرده، معلوم نیست تعطیلی مغازه‌ها، اعلام خبر دستگیری‌ها، بستن صفحه اینستاگرامی صادق بوقی و آن همه هیاهو برای رقصی که تازگی هم نداشته و در بازار رشت امری عادی است، برای چه بوده است؟ 

پاسخ بسیاری به این سوال ارجاع به مدیران نادان و برخوردهای سلبی و چکشی همیشگی با همه اشکال و اسباب «شادی» است. 

در این میان سعید محمد و محمدجواد آذری جهرمی سرنخی متفاوت از چرایی راه افتادن این غائله می‌دهند. سرنخی که نشان می‌دهد این رسوایی «فساد دبش» که باید جای ساسان حیدری‌یافته زیر پای صادق بوقی در طرح روزنامه همشهری را بگیرد و در واقع این فساد بزرگ 140 هزار میلیارد تومانی است که با همه طول و عرضش! در برابر «آو آو آو» ناک اوت شد!

محمدجواد آذری جهرمی، وزیر ارتباطات دولت حسن روحانی با انتشار طرح روزنامه همشهری به تیتر آن اشاره کرد که پرسیده بود: «چرا کمپین صادق بوقی فراگیر شد؟»

آذری جهرمی سپس نموداری مقایسه‌ای از جستجوی گوگل در هفته اخیر منتشر کرد و نوشت: «اگر روزنامه‌دار بودم، شاید پاسخ تیتر یک امروز همشهری را با این نمودار مقایسه‌ای جستجوی در گوگل می‌دادم.»

سیاست کثیفی است که مردمی را چنان در دام دگم‌اندیشی و تحجر خود اندازند و چنان در فقر شادی نگه دارند که حواشی به یک رقص و ترانه فولکلور در بازار به سرعت بتواند جای خود را به پرسشگری درباره فسادهای بزرگ و رنگارنگ بدهد

در نموداری که او منتشر کرد میزان سرچ «چای دبش» را با رنگ قرمز نشان می‌داد که در حال اوج گرفتن است اما ناگهان «صادق بوقی» با رنگ آبی از آن پیشی می‌گیرد و سیری صعودی پیدا می‌کند. در پایان نمودار جستجوی «چای دبش» همینطور رو به پایین می‌رود و سرچ «صادق بوقی» در حال اوج گرفتن است. 

کنایه او مبتنی بر این فرض است که راه افتادن کمپین صادق بوقی اتفاقی نبوده است بلکه با برنامه‌ریزی از اتاق فکر اصولگرایان بیرون آمده و هدفی جز منحرف کردن افکار عمومی از پرونده چای دبش نداشته است. او با انتشار نمودار سرچ گوگل کوشیده این فرض را اثبات کند. 

 توئیت   معنادار   سعید   محمد

با این حال در نگاه اول شاید به نظر برسد چنین فرضی از جنس همان جمله معروف «کار خودشان است» در میهمانی‌ها و جمع‌های خودمانی است. اما وقتی سعید محمد نیز آن را مطرح می‌کند، قابل‌تامل‌تر می‌شود.

سعید محمد که از عوامل کشف فساد هنگفت چند هزار میلیاردی هلدینگ یاس توسط نزدیکان قالیباف است نیز مانند آذری جهرمی به کنایه در توئیتر نوشت: «تا وقتی که اتفاقاتی مثل صادق بوقی و تتلو می‌تواند فکر و ذهن مردم را از موضوعات مهمی مثل چای دبش منحرف نماید، مافیا در این کشور در امان هستند. دوقطبی‌سازی‌ها هدفمند هستند مراقب باشید.»

گفته می‌شود که او بابت افشاگری علیه نزدیکان محمدباقر قالیباف و هلدینگ یاس بارها مورد بغض و کینه قرار گرفته و حتی از بسیاری پست‌ها و مناصب نیز با نفوذ آنها محروم شده است. بسیاری از کسانی که توئیت دیروز محمد را خواندند می‌گویند او با نقشی که در بطن پرونده یک فساد بزرگ داشته به خوبی می‌داند که اتاق‌های فکر برای فرار از فشار رسانه‌ها و افکار عمومی چه نقشه‌هایی طراحی می‌کنند. 

کنایه آذری جهرمی با مقایسه «چای دبش» و «صادق بوقی» در جستجوی گوگل مبتنی بر این فرض است که راه افتادن کمپین صادق بوقی اتفاقی نبوده است بلکه با برنامه‌ریزی از اتاق فکر اصولگرایان بیرون آمده و هدفی جز منحرف کردن افکار عمومی از پرونده چای دبش نداشته است

 از   شوک   3.4   میلیارد   دلاری  تا   فقر   شادی

عباس عبدی اما چنین فرضی را ندارد. او معتقد است که برجسته کردن اخبار صادق بوقی و تتلو ربطی با فساد چای دبش ندارد. او در واکنش به توئیت سعید محمد در ایکس نوشت: «ولی به نظرم نوشتن این توئیت از طرف صاحب اکانتی که در طول سال توئیت‌های اندکی دارد، علامتی است که می‌خواهد بگوید چه کسی پشت ماجرای پرداخت ارز است. به ویژه که در این مورد خبرهای دیگری هم شنیده شده است.»

واقعیت اما این است که رقص در بازار ماهی‌فروشان چه برنامه‌ریزی شده بوده باشد و چه اتفاقی مانند نمونه‌های مشابه خود، اما به هر حال فساد دبش را در لاین فراموشی انداخت. 

فساد چای دبش با آن ابعاد گسترده فضای رسانه‌ای را در شوک فرو برد. هر روز برگ تازه‌ای از این فساد سه میلیارد و 400 میلیون دلاری رو می‌شد؛ فسادی سیستمی که گمرک، بانک مرکزی، سازمان استاندارد و چندین وزارتخانه را درگیر می‌کرد. ادعای دولت درباره اینکه نقشش در این فساد صرفا کشف آن بوده نیز هر روز با سند تازه‌ای بی‌اعتبار می‌شد. 

سفیر شدن رئیس کل بانک مرکزی در زمان رقم خوردن فساد چای دبش، اعلام اعطای 70 درصد از رانت ارزی در زمان دولت رئیسی و ادعای دولت مبنی بر برکناری بیش از 60 مدیر دولتی در حالی که رئیس قوه قضائیه می‌گوید نام و نشانی از آنها ندارد؛ همگی هر بار به رسوایی فساد دبش دامن می‌زد.

تا اینکه فرماندهی انتظامی گیلان اعلام کرد که 12 نفر را در ارتباط با رقص در بازار رشت بازداشت کرده است! فیلم رقص منتشر شد. نه زن و دختر بی‌حجابی در آن می‌رقصیدند و نه رفتاری خلاف عفت عمومی در آن دیده می‌شد. آنکه می‌رقصید یک پیرمرد ساده گیلانی بود و آنچه که می‌خواند هم یک شعر فولکلور گیلانی. صفحه اینستاگرام صادق بوقی بسته شد و مغازه‌دارها هم گفتند که چند مغازه را بابت همین رقص تعطیل کرده‌اند!

همین‌ها کافی بود تا رقص و آهنگ صادق بوقی به سرعت از بازار ماهی‌فروش‌های بوشهر تا انزلی، بازار موبایل، چهاردیواری یک خانه با پدر و مادری جوان و دختر و پسری خردسال، روی موتور با یک باند بزرگ، دورهمی‌های دوستانه و خلاصه هر جایی که بشود از صادق بوقی حمایت کرد را تسخیر کند. 

حتی فضای رسانه‌ای نیز متاثر از ماجرای رقص بازار ماهی‌فروشان رشت قرار گرفت. در میان تحلیلگران و فضای مجازی فساد بزرگ چای دبش با آن ابعاد وسیع، جای خود را به تحلیل چرایی بازداشت یک پیرمرد بابت رقصش داد و حالا این صادق بوقی است که به جای چای دبش ترند شده است.

استقبال از این نوع فراموشی اما سیاست کثیفی است. سیاست کثیفی است که مردمی را چنان در دام دگم‌اندیشی و تحجر خود اندازند و چنان در فقر شادی نگه دارند که حواشی یک رقص و ترانه فولکلور در بازار به سرعت بتواند جای خود را به پرسشگری درباره فسادهای بزرگ و رنگارنگ بدهد؛ مردمی به ستوه آمده از ارتجاع که اموالش را هم می‌برند؛ نه راهی برای اعتراض دارد، نه پناهی برای عارض شدن؛ پس فقط آنچه از دستش برمی‌آید را انجام می‌دهد؛ رقصیدن برای حمایت از صادق بوقی‌ و دهان‌کجی به مرتجعان.