حسام‌الدین اسلاملو

حدفاصل دو عهدنامه گلستان و ترکمنچای میان ایران قاجاری و روسیه تزاری تاریخی درس‌آموز است برای دیپلماسی امروز یک ایران سراپا تحریم شده؛ تحریم‌هایی که در عمل اقتصاد کشور را فلج و معیشت مردم را نابود کرده است.

اشاره‌ای که اخیرا محمد جواد ظریف، وزیر سابق امور خارجه ایران، از آن برای کنایه زدن به تندروها بهره برد. اینکه زمانی همین تندروی در آن مقطع از تاریخ بدون محاسبه‌ و ارزیابی توان ایران آن روز، چه به روزگار کشورمان آورد و کار مرزها را از دعوا بر سر اران میان روسیه و ایران به دعوا بر سر تبریز و حتی تهران کشاند! فقط برای اینکه ما پس از عهدنامه گلستان و واگذاری تعدادی سرزمین به روسیه، توان رسیدن به این درک و شناخت را نداشتیم که جنگ دیگری را شروع نکنیم که اگر شروع کنیم، باز هم بازنده‌ایم و باید مرزهایمان را عقب‌تر ببریم! چرا نداشتیم، چون نگاه‌مان به یک مسئله‌ سیاسی، غیرواقع‌گرایانه و براساس آمال و آرزو بود با چاشنی تعصب و عواطف.

هنوز هم ظاهرا چیزی عوض نشده باشد. محمدجواد ظریف روز پیش متنی به همین مضمون در فضای مجازی نوشت: «چند سال پیش در برابر پرسشی سخت، پاسخ دادم: "خودمان انتخاب کردیم" بسیاری از آن سخن رنجیدند. با پوزش از اینکه شاید پاسخگویی با بیان روشن‌تر به رنجش افزون‌تر بینجامد: مرحوم پروفسور روح‌الله رمضانی، متخصص برجسته سیاست خارجی ایران در آمریکا، سیاست خارجی پانصد سال گذشته ایران را چنین آسیب‌شناسی می‌کند: ایران در پی به دست آوردن دوباره قلمرویی بود که زمانی در تصرف داشت و اغلب نمی‌توانست فاصله‌ میان این اهداف و امکانات در دسترس برای تحقق آن‌ها را درک کند.»

ظریف در ادامه به نکته‌ ظریف باریکتر ز مویی اشاره کرد: «ما در طول تاریخ اهدافمان را بر اساس آرزوهایمان چیده‌ایم و به توانایی‌هایمان توجهی نکرده‌ایم. گرایش تاریخی ما برای رسیدن به آرزوها بدون در نظرگرفتن امکانات، نه تنها در سیاست خارجی نمایان است، بلکه در شکل‌گیری خطوط متراکم خودرو پشت هر تونل کم‌عرض نیز دیدنی است. در ۷۵ سال برنامه‌ریزی توسعه ما، منابع ملی نابود شده و توسعه نیز حاصل نشده، چون بیشتر برنامه‌ها به جای ترسیم مسیر جبران عقب‌ماندگی‌ها متناسب با امکانات و فرصت‌ها، حدیث آرزومندی رهبران کشور بوده‌اند. آگاهانه یا ناخودآگاه ما مردم انتخاب کرده‌ایم‌ آنان را که به دنبال آرزوهایمان بوده‌اند بستاییم‌، هر چند برای خود و کشور خسارات فراوان به بار آورده باشند. راستی نه تنها ما مردم بلکه نخبگان ما کدامیک را بیشتر نکوهش می‌کنند: آنها که با آرزوی بازپس‌گرفتن سرزمین از دست رفته در قرارداد گلستان، بخش‌های بیشتری از سرزمین و حتی استقلال ایران را به باد دادند، یا آنها که با قرارداد ترکمانچای دست‌کم قسمتی از سرزمین تازه از دست رفته را بازپس گرفتند؟ برای پیشگیری از ترکمانچای‌ها باید «انتخاب کنیم» که آرزوهایمان را در چارچوب امکانات دنبال کنیم.»

ظریف در ادامه تاکید کرد: «حتی در انتخاب واژه‌هایمان هم توجه به امکانات را ناشایست می‌دانیم. چرا «سازش‌کار» منفی‌، و «سازش‌ناپذیر» مثبت است؟ مگر سازش جز به معنی دستیابی به نقطه‌ اشتراک و توازن برای حرکت به سوی آرمان‌هاست؟ مگر می‌توان از روش دیگری به آرمان‌ها رسید؟ داشتن آرزو به زندگی جهت می‌دهد، اما توجه به توانایی‌ها حرکت به سمت آرمان‌ها را ممکن می‌سازد.»

مصادره به مطلوب «سازگاری ایرانی»

این نوشته‌ی ظریف اگرچه از دل سال‌ها تجربه عینی و ملموس یک دیپلمات کارکشته بیرون زده بود، اما باز هم اهل هیاهو را خوش نیامد و به جای شنیدن تجربه‌ای که بس گران به دست آمده، ترجیح دادند خاک در چشم واقعیت بپاشند و آن را حاشا کنند!

احمد نادری نماینده تندرو مجلس: «مهدی بازرگان راز ماندگاری ایرانیان را سازشکاری و پفیوزی آنان می‌دانست و اکنون ظریف از ترکمنچای طرفداری می‌کند و بچه‌های خمینی کبیرهمچون حاج قاسم در جنگ تحمیلی نشان دادند که ملت ایران نه تنها پفیوز نیست، بلکه به آرزوهای دیرینه ذهن ایرانی یعنی بسط حوزه نفوذ جامه‌ عمل پوشاندند.»

چیزی که در نگاه اول مشخص است، اشاره نادری به کتاب معروف «سازگاری ایرانی»  نوشته نخست وزیر دولت موقت در سال 57بود. مهدی بازرگان در آن کتاب توضیح داده است که چگونه فرهنگ و تمدن ایرانی هر پدیده غیر ایرانی را در دل خود حل و شسته و ایرانیزه کرده است. اینکه نادری از شوخی‌های بازرگان در بخش‌هایی از کتاب درباره پفیوزی استفاده کرده تا از آن علیه اظهارنظر اخیر ظریف بهره ببرد و مصادره به مطلوب کند، مغالطه‌‌ای حاوی دو نکته است. اول اینکه ظریف ترکمنچای را نمی‌ستاید، آن را نتیجه‌ی عملکرد بدون شناخت تندروهای ایرانی از پس عهدنامه گلستان دانسته است و دوم قیاس نادری توجهی به تفاوت دو حوزه‌ی دیپلماسی و جنگ ندارد.

دیپلماسی پفیوزی نیست جناب نماینده

در همین باره حقوقدان بین‌الملل در واکنش به توئیت احمد نادری، نماینده مجلس نوشت: «وای به حال کشوری که از دیپلمات هم انتظار ژست نظامی دارد و نماینده مجلسش دیپلماسی را پفیوزی می‌داند!»

به گفته‌ی رضا نصری، «اشتباه نادری در این نکته است که متوجه نیست دیگر بسط حوزه نفوذ مثل قدیم فقط با قدرت نظامی اندازه‌گیری نمی‌شود. اشکال مختلفی از قدرت اعم از اقتصادی، فرهنگی، گفتمانی، تکنولوژیک وجود دارد که نفوذ کم هزینه را میسر می کند.»

حدفاصل دو عهدنامه گلستان و ترکمنچای میان ایران قاجاری و روسیه تزاری تاریخی درس‌آموز است برای دیپلماسی امروز یک ایران سراپا تحریم شده؛ تحریم‌هایی که در عمل اقتصاد کشور را فلج و معیشت مردم را نابود کرده است. نکته‌ای که اخیرا محمد جواد ظریف، وزیر سابق امور خارجه ایران، از آن برای کنایه زدن به تندروها بهره برد

محمد فاضلی، جامعه‌شناس مشهور نیز به نوشته اخیر ظریف واکنش نشان داد. او نیز در تایید تجربه‌ گرانبهای ظریف نوشت: «در دنیای سیاست، آرزوهایت را به اندازه توانایی‌ها وظرفیت‌ات انتخاب کن. چقدر این حرف بر کسانی که توهماتشان را جای آرزو فروخته‌اند و توانایی و ظرفیت کشور را خرج این توهمات کرده‌اند، گران آمده.»

همچنین مجید تفرشی، پژوهشگر تاریخ در ارزیابی محتوای یادداشت اینستاگرامی ظریف، وزیر خارجه سابق نوشت: «با سوء محاسبه از توان و اهداف خودمان چالش و گفتگو نکنیم. هنر مذاکره و فن دیپلماسی را بلد باشیم. نگاهمان به حل معضلات، کنونی میان‌مدت و راهبردی باشد. توهم را با واقعیت اشتباه نگیریم، رویا را با تصورات غلط به کابوس تبدیل نکنیم. اگر با حریف گفتگو نکنیم، سوژه گفتگوی حریفان خواهیم شد.»

تفرشی نیز اشاره‌ای گذرا و درس‌آموز به آن بخش از تاریخ مفتضح از سیاست خارجی ایران داشت که هر دانش‌موخته‌ی علوم سیاسی و روابط بین‌الملل در چند واحد آن را پاس کرده است: «در دور دوم جنگ‌های ایران و ،روس نیروهای روسیه تا آستانه تهران پیشروی کرده و در آستانه فتح کامل ایران بودند. بهتر این بود که جنگ نمی‌کردیم تا شکست نمی‌خوردیم. ولی گزینه بهتری از ترکمانچای منفور ملعون نبود. عدم پذیرش آن توافق ننگین و ظالمانه یعنی که ایران امروز وجود نداشت.»

نوبت که به خودشان رسید  واقعگرا شده‌اند!

اما واکنش عصر ایران به نوشته‌ ظریف از منظری دیگر بود.  عصر ایران ابتدا ضمن تایید ظریف و تجربه‌ او در دیپلماسی با اشاره به شعری از مولانا نوشت:  آرزو می‌خواه لیک اندازه خواه/برنتابد کوه را یک برگ کاه.

اما نویسنده در ادامه هدف یادداشت را چیز دیگری توضیح داده: «چرا آقای ظریف تصور می‌کند سیاسیون مورد انتقاد او آرزوهای نامتناسب با توان خود دارند و چرا ادعاهای دهان پرکن‌شان را باور کرده است؟ آرزوشان این بود که قدرت اجرایی را به دست بگیرند و حالا به دست آورده‌اند و برای حفظ آن واقع‌نگر هم شده‌اند و بیشتر از این هم خواهند شد. توافق با سعودی‌ها مگر جز توجه به همین بی‌تناسبی بود؟ اتفاقا آرزوهاشان را زمین گذاشته‌اند و اگر قبلا آرمان آرمان می‌کردند برای این بود که امثال ظریف نباشند و کار دست بچه‌های خودشان باشد! کما این که تا روحانی رفت به واردات واکسن بالیدند و دو روز دیگر اگر کره پول‌ها را آزاد کند مرغ هم وارد می‌کنند در سال حمایت از تولید.»

از نظر نویسنده نفی برجام هم برای این نبود که در واقع با آن مخالف بودند. به این خاطر بود که امتیازی در دست روحانی و ظریف نباشد تا با کارت آن در ۱۴۰۰ بازی کنند و حالا که روحانی و ظریف نیستند اگر بتوانند بعید نیست احیا کنند. قضیه به همین روشنی است.

عصر ایران مثال دیگری هم زده: «چه کسی تصور می‌کرد دفتر موسیقی وزارت ارشاد در دولت ابراهیم رییسی با افتخار از برگزاری ۱۲۰ کنسرت موسیقی در اردیبهشت ۱۴۰۲ خبر دهد و صدای اعتراضی هم از علم‌الهدای مشهد برنخیزد؟ کوتاه این که بر خلاف تصور و نگرانی دکتر ظریف، اصول‌گرایی رادیکال ایرانی دیگر آرزوهای دور و دراز دنبال نمی‌کند تا بر حذرشان داریم. چرا؟ چون اصل اصیل اصول‌گرایی رادیکال ایرانی، قدرت است.»

کشیدن راه‌آهن از وسط جنگ‌های شمال ایران؛ مصداق امروزی ترکمنچای

به نظر می‌رسد نویسنده عصر ایران خواسته در لفافه بگوید که منظور از اصول همین اصل قدرت بوده وگرنه چه بسا مصداق امروزی اشاره ظریف به ترکمنچای همین کشیدن راه آهن از وسط جنگ‌های شمال ایران با پول نفت خودمان باشد. فقط برای اینکه پوتین از تدارکات پشت جبهه روسیه خیالش راحت شود! موضوعی که کم از ترکمنچای ندارد و به نوبه‌ی خود سیلی واقعیت قدرت بیخ گوش مدعیان آرمان است.