محبوبه ولی

گزارشگر صدا و سیما از کسانی که سن و سالشان به دوره پهلوی قد می‌دهد از گرانی در زمان شاه می‌پرسد. زن و مردی که مویی سپید کرده‌اند می‌گویند تورم نهایتا یکی دو درصد بوده و تورم 30 درصدی نداشته‌ایم. باقی مصاحبه‌شونده‌ها از ارزانی در دوره پهلوی می‌گویند؛ از اینکه یک نفر کار و هفت سر اولاد و عائله را اداره می‌کرده و از آن جمله معروف منتسب به هویدا که یک خودکار بیک را 13 سال پنج ریال نگه داشته بود. خانم ابتدای گزارش اشاره می‌کند که بیچاره (احیانا هویدا) از وقتی بود تا وقتی رفت کبریت فقط دوزار بود.

گزارش در ادامه با پخش اظهارات محمدرضا شاه در اجلاس مجلسین سال 52 مبنی بر افزایش 200 تا 300 درصدی قیمت کالاهای اساسی شامل گندم، شکر، سیمان، روغن نباتی، آهن‌آلات و الیاف مصنوعی، سندی برای نقض آنچه مردم در مصاحبه گفته بودند، رو می‌کند و سپس تصویر هوشنگ نهاوندی، رئیس وقت دانشگاه تهران را نمایش می‌دهد که می‌گوید وقتی نامه هشدار‌آمیز اندیشمندان اقتصادی دانشگاه تهران درباره افزایش تورم را به محمدرضا رسانده، شاه او را از صاحبقرانیه بیرون کرده است.

این گزارش پارسال دو روز قبل از 22 بهمن، سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی از تلویزیون پخش شد و حسن سبحانی، استاد اقتصاد و مدرس دانشگاه درباره‌اش نوشت: «تلاش رسانه ملی برای اثبات وجود تورم در رژیم پهلوی و مستمسک‌ قرار دادن آن برای توجیه تورم 4/42 درصدی دی‌ماه ۱۴۰۰، با خوشبینانه‌ترین نگاه نشانه نشناختن واقعیات جامعه و کم‌عمقی سیاسی است.» این روزها، در حالی که تورم هر روز قله‌ تازه‌ای را فتح می‌کند، آن گزارش دوباره در شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌ها پخش شده و دوباره واکنش‌ها را برانگیخته است.

 مقایسه‌ای که پاشنه آشیل می‌شود

تلاش برای بازنمایی وجوه تاریک عصر پهلوی از همان ابتدای انقلاب در دستور کار نهادها و رسانه‌های فرهنگی و تبلیغی به ویژه دستگاه‌هایی مانند صدا و سیما قرار گرفت. مستندهای بسیار ساخته شد به همراه سریال‌های پرخرج که تخریب پهلوی را تا نمایش چهره‌ای همجنس‌باز از او پیش بُردند و انبوهی از گزارش‌های رسانه‌ای مانند آنچه در ابتدا آمد.

اظهارات مردم در گزارش صدا و سیما درباره گرانی در زمان شاه اما شاهدی است بر اینکه تبلیغات این دستگاه‌ها در جهت‌دهی به افکار عمومی نسبت به عصر پهلوی موفق نبوده و نه تنها به نتیجه موردنظر نمی‌انجامد، بلکه بر ضد خود عمل می‌کند.

در توضیح چرایی شکست این تبلیغات باید گفت که مهمترین دلیلش اصرار مبلغان بر «مقایسه» است. جریان انقلابی برای دفاع از عملکرد چهل ساله، مخاطب را به مقایسه وامی‌دارد و اتفاقا همین مقایسه پاشنه آشیل آن می‌شود.

دهه چهل شمسی به اذعان تاریخ و تصریح اقتصاددانان، عصر طلایی اقتصاد ایران است؛ عصری که به واسطه حکمرانی موفق در حوزه اقتصاد و به کارگیری دانش‌آموختگان این علم، تورم پایین‌تر از میانگین جهانی بود و رشد اقتصادی به بالای شش درصد رسید. رویایی و دست‌نیافتنی به نظر می‌رسد اما در تاریخ ثبت است که تورم بیشتر سال‌های دهه چهل زیر دو درصد بود.

در دهه پنجاه اما با افزایش ناگهانی قیمت نفت و حجم بالای پولی که به کشور سرازیر شد، انظباط مالی از دست رفت. قدرت حاکم در کنترل این آشفتگی مالی ناتوان ماند و تورم افزایش یافت. با این حال بیشترین تورم دهه پنجاه 25 درصد بود و سال 57، سالی که محمدرضا کشور را ترک می‌کرد، تورم 10 درصد بود. در چهل سال و اندی که از 57 می‌گذرد، ایران تنها دو سال تورم یک رقمی را تجربه کرده است. در باقی سال‌ها تورم نه تنها دو رقمی بوده، بلکه در این سال‌های اخیر مدام رکورد جدیدی به جا می‌گذارد.

با این وصف، امید که صدا و سیما امسال در این چند روز باقی مانده به 22 بهمن گزارش‌هایی درباره گرانی در زمان شاه تهیه و پخش نکند چرا که در پشت صحنه چنین مقایسه‌هایی هیچ خِرد، عقلانیت و منطقی دیده نمی‌شود.

چنین گزارش‌هایی آیا می‌خواهند در آستانه سالگرد انقلاب بگویند بیایید برای سرنگونی حکومتی که میانگین تورمش 11 درصد بوده و پیروزی انقلابی که دولت‌هایش در مجموع تورم 47 درصدی را رکورد زده‌اند، جشن بگیریم؟! بنابراین بهتر است، با همان شعارهای ایدئولوژیک همیشگی به سراغ 22 بهمن رفت و آبرومندانه‌تر این است که در این ایام به کل ادعاهای اقتصادی مطرح نشود.

 انسداد سیاسی  از عصر پهلوی تا امروز

اگر غرض چنین مقایسه‌هایی این است که بگویند زمان شاه آن بهشتی که امروز برخی توصیفش می‌کنند، نبوده است، باید گفت که جامعه از عصر پهلوی عبور کرده است و حسرتش برای گذشته به واسطه ناکامی‌های امروزش است؛ وگرنه برای مردمی که دی‌ماه 57 تیتر «شاه رفت» روزنامه‌ها را با شور و شعفی وصف‌نشدنی جلوی دوربین‌ها می‌گرفتند، پهلوی همان روزها تمام شد.

در توضیح چرایی شکست تبلیغات جریان انقلابی علیه دوران پیش از انقلاب باید گفت که مهمترین دلیل اصرار مبلغان بر «مقایسه» است. جریان انقلابی برای دفاع از عملکرد چهل ساله، مخاطب را به مقایسه امروز با زمان شاه وامی‌دارد و اتفاقا همین مقایسه پاشنه آشیل آن می‌شود

تمام آن شور و شعف هم از آن رو بود که سلطنت را پشت سر گذاشته بودند و سرمست از تصور آینده‌ای بودند که در آن نه خبری از آن شکاف‌های عمیق طبقاتی باشد، نه انسداد خفقان‌آور سیاسی.

اکنون اما اگر جریان انقلابی خاطره هوشنگ نهاوندی و بیرون کردنش از صاحبقرانیه را نقل می‌کند تا استبداد سیاسی محمدرضا شاه را یادآور شود، جامعه با مصوبه «مولدسازی دارایی‌های دولت» یا همان حراج اموال دولت و البته ده‌ها مصوبه و تصمیم اقتصادی نگران‌کننده دیگر مواجه است که اقتصاددانان نسبت به آن هشدار می‌دهند و نه تنها کسی آن اقتصاددان‌ها را به صاحبقرانیه‌ها راه نمی‌دهد، بلکه مجلس در تدارک مصوبه‌ای است تا هر کس خلاف رأی آقایان نظری داد، مشمول هزینه‌های سنگین جزایی شود!

در چنین وضعیتی مقایسه دوران پهلوی و پساپهلوی، سیاستی است که ره به ترکستان می‌برد و بهتر است که دستگاه‌های تبلیغی بیش از این به این سیاست نخ‌نما و ملال‌آور نیاویزند.

 آگاهی‌بخشی به جامعه

 با «بی‌اطلاعی» و «خاله‌زنک بازی»!

برعکس اما این روزها که تحرکات سیاسی در خارج از کشور نام رضا پهلوی را سر زبان‌ها انداخته و هشتگ «وکالت می‌دهم» داغ شده است، تلاش‌های غیرحرفه‌ای‌تری برای شناسایی چهره پهلوی به جامعه دیده می‌شود؛ یک نمونه‌اش توئیت چندی پیش علی بهادری جهرمی است که مدعی شده بود پهلوی‌ جواهرات سلطنتی و دو تاج با پنج هزار قطعه الماس، 50 قطعه زمرد و 368 حبه مروارید با خود از کشور خارج کرده است.

اگر جریان انقلابی خاطره هوشنگ نهاوندی و بیرون کردنش از صاحبقرانیه را نقل می‌کند تا استبداد سیاسی محمدرضا شاه را یادآور شود، جامعه با هشدارهای مکرر اقتصاددانانی مواجه است که اصلا کسی آنها را به صاحبقرانیه‌ها راه نمی‌دهد

توئیت او اما بیش از آنکه روایتی موثر از غارتگری پهلوی باشد، به یک رسوایی و آبروریزی برای سخنگو بدل شد؛ چراکه مطلعان به سخنگو یادآور شدند که دو تاج ادعایی در گنجینه جواهرات سلطنتی بانک مرکزی است و عزت‌الله ضرغامی هم به عنوان وزیر دولت در بازدید از این گنجینه، وجود تاج‌ها را تایید کرد و آنچه برای سخنگو ماند موجی از انتقاداتی بود که او را متهم به بی‌اطلاعی و بی‌سوادی و گاف دادن می‌کرد!

در اقدامی دیگر سایت اصولگرای «مشرق» دیروز عکس‌هایی از یاسمین پهلوی، همسر رضا پهلوی را به همراه مردی فرانسوی منتشر کرد. عکس‌هایی که معمولا در عرف رسانه‌ای کشور جایی ندارند اما «مشرق» با منطق ماکیاولی «هدف وسیله را توجیه می‌کند»، آن عکس‌ها را منتشر کرد تا بگوید که همسر رضا پهلوی، کسی که عده‌ای می‌خواهند به او وکالت دهند، فاسد است و رسوایی اخلاقی به بار آورده است.

انتشار این عکس‌ها هم اما در این شرایط به کار نمی‌آید. برخی نوشتند که مرد فرانسوی، مربی یوگای یاسمین پهلوی است و برای برخی دیگر هم دیدن چنین عکس‌هایی در هنگامه‌ بحران‌های سنگین اقتصادی، آشفتگی اجتماعی، مخاطرات سیاست خارجی و هزار گرفتاری خرد و کلان اصلا قابل توجه نبود. در واقع اقدام مشرق چنان «خاله‌زنکی» بود که بیشتر سخیف می‌نمود تا یک رفتار حرفه‌ای اثرگذار برای آگاهی‌بخشی به جامعه.

با این اوصاف، به نظر می‌رسد دو طیف هستند که عهد پهلوی را هنوز پشت سر نگذاشته‌اند و از سلطنت عبور نکرده‌اند؛ یکی سلطنت‌طلب‌ها و دیگری آن دسته از اصولگرایان و انقلابی‌هایی که هنوز هم پس از چهل و اندی سال، هر پدیده‌ای را از زاویه نسبت آن با دوره پهلوی توضیح می‌دهند؛ از انسیه خزعلی گرفته که در برنامه تلویزیونی با موضوع زنان و با وجود تمام مطالباتی که در این حوزه وجود دارد از اسیر بودن زنان در زمان شاه می‌گوید تا صدا و سیمایی که می‌خواهد با گزارش گرانی در زمان شاه، زهر تورم 45 درصدی را بگیرد؛ غافل از اینکه آنچه برگ برنده نظام در برابر شیطنت‌های رسانه‌ای آن ور آبی برای وکالت دادن به رضا پهلوی است، ارائه کارنامه‌ و عملکردی قابل دفاع است وگرنه هم‌آوردی‌های سخیف رسانه‌ای و تبلیغات نخ‌نما و کلیشه‌ای همیشگی برای تخریب سال‌های پیش از انقلاب، افتادن در دام همان شیطنت‌ها و البته اعتراف به خالی بودن دست است!