گروه حوادث: 2 برادر صیغه‌ای که عاشق خوشگذرانی بودند پس از آزادی هم‌سلولی‌شان نقشه سرقت از مردان بازنشسته را طراحی کردند. این متهمان در روزهای پایانی هر ماه برای اجرای نقشه‌شان در جلوی بانک‌ها کمین می‌کردند و بعد از شناسایی سوژه دست به دزدی می‌زدند. 3 دزد حرفه ای پس از هر سرقت برای خوشگذرانی به تهران و شهرهای شمالی سفر می کردند و بعد از اتما پول‌هایشان به شهرشان باز می گشتند.

دزدی بی رحمانه

چندی قبل مرد میانسالی برای گرفتن حقوق بازنشستگی‌اش پای در بانک یک شهرستان گذاشت و پس از دقایقی که نوبتش شد به پشت باجه بانک رفت و حقوقش را دریافت کرد و داخل کیف دستی‌اش گذاشت.

مرد میانسال در حالیکه به خاطر درد پاهایش به آرامی راه می‌رفت از بانک خارج شد و هنوز چند قدمی از بانک فاصله نگرفته بود که ناگهان 2 جوان موتور سوار خود را به نزدیکی مرد میانسال رساندند و در چشم بهم‌زدنی اقدام به سرقت کیف دستی طعه‌شان زدند و با سرعت پا به فرار گذاشتند.

کمک از پلیس

طعمه دزدان وقتی حقوق بازنشستگی‌اش از سوی دزدان به سرقت رفت با چهره‌ای آشفته و ناراحت پای در اداره پلیس گذاشت و از ماجرای گرفتار شدن در دام کیف‌قاپ‌های حرفه‌ای پرده برداشت.

ماموران در گام نخست تحقیقات پای در محل سرقت گذاشتند و دوربین‌های مداربسته نزدیکی بانک را مورد بررسی قرار دادند اما تصویری از 2 سارق جوان به دست نیامد و پلاک موتور سیکلت‌شان نیز مخدوش بود. تجسس‌های پلیسی ادامه داشت تا اینکه ماموران در جریان سرقت مشابه دیگری قرار گرفتند که در آن 2 سارق جوان کیف مرد بازنشسته دیگری را به سرقت برده بودند. تیم پلیسی در این مرحله با توجه به اینکه طعمه‌های دزدان پس از خارج شدن از بانک هدف دزدی قرار گرفته‌اند احتمال دادند که متهم دیگری از داخل بانک اقدام به زاغ‌زنی سوژه‌ها کرده و پس از هماهنگی با دوستانش در بیرون بانک، نقشه سرقت را به اجرا می‌گذارند. ماموران در این شاخه از تجس­س‌های فنی به سراغ دوربین‌­های مداربسته داخل بانک رفته و بررسی فیلم­‌های ضبط شده با تصویر پسر جوانی روبه‌رو شدند که قبل سرقت‌ها داخل بانک حضور داشت. همین سرنخ کافی بود تا تصویر جوان مرموز در کنار آلبوم تصاویر ‌دزدان سابقه‌­دار قرار گیرد و کاوش­ فنی خیلی زود فرشاد یکی از مجرمان سابقه‌دار که چندی قبل پس از پایان دوران محکویت زندان آزاد شده و این‌بار در نقش زاغ زن در یک باند شروع به کار کرده است.

دستگیری زاغ زن 

در حالی ­تجسس­‌های پلیسی برای دستگیری زاغ­زن این باند حرفه‌­ای ادامه داشت که دزدان به سرقت‌هایشان ادامه می‌دادند. ماموران در کاوش‌­های پلیسی پی­بردند که دزدان در روزهای پایانی آخر هر ماه وقتی مردم برای گرفتن حقوق­هایشان به بانک مراجعه می­کنند برای دزدی وارد عمل می­شوند. ردیابی­ها ادامه داشت تا اینکه ماموران با اقدامات فنی مخفیگاه فرشاد را شناسایی کردند و در عملیاتی غافلگیرانه این متهم جوان که در حال استراحت بود دستگیر شد.

اعتراف

فرشاد ابتدا خود را بی‌گناه می‌­دانست و ادعا می­ کرد پس از آزادی از زندان دیگر خلاف نکرده و او را به اشتباهی دستگیر کرده‌­اند اما وقتی در برابر فیلم‌­های دوربین مداربسته قرار گرفت به ناچار لب به سخن باز کرد. فرشاد 29 ساله به ماموران گفت: وقتی از زندان آزاد شدم تصمیم گرفتم دیگری دزدی نکنم اما هیچ کاری پیدا نکردم و این در حالی بود که 2 تن از هم سلولی­‌هایم که چندی قبل از من آزاد شده بودند پیشنهاد سرقت را مطرح کرده بودند و وقتی فشار بی­‌پولی روی من زیاد شد تصمیم گرفتم با آنها همراه شوم. وی افزود: اما آخر هر ماه با سفر به شهرهای دیگر من در نقش زاغ‌­زن وارد بانک می­‌شدم و به کمین مردان میان‌سال می‌­نشستم و وقتی حقوق بازنشستگی‌­شان را دریافت می­‌کردند مشخصات آنها را به دوستانم که در بیرون از بانک منتظر بودند خبر می­‌دادم و آنها نیز که در زمینه کیف­‌قاپی حرفه‌­ای بودند نقشه را به اجرا می­‌رساندند بعد به سفر می رفتیم و بیشتر در تهران و شمال تفریح می کردیم و بعد به شهرمان بر می گشتیم.

2 کیف‌­قاپ حرفه­‌ای

ماموران در این شاخه از تحقیقات به کمک فرشاد توانستند علی‌ و مهرداد که از دوستان قدیمی و سارقان حرفه‌‌ای هستند را شناسایی کنند. تیم پلیسی وقتی برای دستگیری 2 سارق جوان وارد عمل شدند پی ­بردند که آنها برای خوش‌گذرانی ابتدا به تهران سپس به شهرهای شمالی رفته‌­اند. بدین ترتیب ماموران در کمین 2 سارق جوان نشستند و به صورت نامحسوس مخفیگاه متهمان تحت نظر پلیس قرار گرفت تا اینکه علی و مهرداد از سفر به خانه‌­شان بازگشتند. 2 سارق جوان که نمی‌دانستند پلیس در یک قدمی آنها است هنوز لحظاتی از ورودشان نگذشته بود که ماموران در عملیاتی غافلگیرانه این 2 متهم را دستگیر کردند. مهرداد ابتدا سعی داشت با نقش­ه‌پردازی خود را بیگناه معرفی کند اما وقتی دید از سوی هم‌سلولی قدیمی­‌شان لو رفته به ناچار لب به سخن باز کرد.  پسر جوان به ماموران گفت: هیچ کاری جز دزدی بلد نیستم و به همین خاطر وقتی از زندان آزاد شدم با یکی از دوستان صمیمی‌ام که برادر صیغه‌ای هم هستیم دوباره تصمیم به سرقت گرفتیم و برای اجرای نقشه‌مان به نفر سومی نیاز داشتیم که به سراغ فرشاد رفتیم. وی افزود: فرشاد ابتدا مخالفت کرد اما وقتی دید کاری برای تامین هزینه زندگی‌اش پیدا نمی‌کند با من تماس گرفت و پذیرفت تا با ما همکاری کند.

گفت‌وگو با رییس باند

علی 32 ساله که برادر صیغه‌ای مهرداد است ادعا می‌کند که خوشگذرانی خرج دارد و چون کاری جز دزدی بلد نبوده دست به سرقت زده است.

   سابقه داری؟

بله، بارها بخاطر سرقت به زندان رفتم.

   تا کی می‌خواهی دزدی کنی؟

نمی‌دانم، وقتی خانواده‌ای نداشته باشی و هیچ‌کسی حاضر نباشد به تو کاری بدهد مجبور هستی که دزدی کنی.

   خانواده‌ات کجا هستند؟

بعد از 2 بار دستگیری خانواده‌ام دیگر مرا به خانه راه ندادند و پدرم ادعا کرد که دیگر پسری ندارد به همین خاطر زندگی جدید من شروع شد و برای تامین هزینه‌های زندگی‌ام دست به سرقت می‌زدم.

   چطور وارد دنیای تبهکاری شدی؟

من و مهرداد از بچگی با هم بزرگ شدیم و همیشه در کنار هم بودیم به همین خاطر همه فکر می‌کردند برادر هستیم به همین خاطر ما 2 دوست قدیمی برادر صیغه‌ای هم شدیم و جالب اینکه همیشه به دنبال خوشگذرانی بودیم ولی پولی در بساط نداشتیم تا اینکه تصمیم به سرقت گرفتیم.

   اولین سرقت چه بود؟

نخستین بار سوار بر موتور در خیابان پرسه می‌زدیم که ناگهان پسر جوانی را مشاهده کردیم که کیفی به دستش داشت و همانجا تصمیم به سرقت گرفتیم و در چشم بهم زدنی کیف پسر جوان را سرقت کردیم که از شانس ما پول زیادی هم داخل کیف بود و بعد از آن بیشتر وسوسه شدیم تا سرقت کنیم.

   فکر نمی‌کردی دستگیر شوی؟

اوایل فکر می‌کردیم چون تازه کار هستیم کسی ما را شناسایی نمی‌کند اما بعد از دستگیری وقتی به زندان رفتم دیگر ترسی از زندان نداشتم و همیشه برای خوشگذرانی دزدی می‌کردیم.

   به چه شیوه‌ای سرقت می‌کردید؟

پدرم بازنشسته بود و می‌دانستم هر ماه برای گرفتن حقوقش به بانک می‌رود به همین خاطر با مهرداد تصمیم گرفتیم به سراغ مردان بازنشسته برویم، چون می‌دانستیم پول خوبی به جیب می‌زنیم. به همین خاطر فرشاد را به عنوان زاغ‌زن وارد بانک می‌شد و سوژه‌ها را شناسایی می‌کرد و آن را به ما معرفی می‌کرد که در ادامه ما منتظر می‌ماندیم تا سوژه از بانک خارج شود و سپس ما در چشم به هم‌زدنی دست به سرقت می‌زدیم.

   با فرشاد چطور آشنا شدی؟

آخرین بار که زندان بودم فرشاد نیز هم‌سلولی ما بود و در دوران حبس با هم دوست شدیم و چند ماه زودتر از او آزاد شدیم، فرشاد بعد از آزادی از زندان با من تماس گرفت و همدیگر را ملاقات کردیم و تصمیم گرفتیم او نیز که مشکل مالی دارد در سرقت‌هایمان حضور داشته باشد.

   با پول‌ها چه کردی؟

یک بخشی سهم فرشاد می‌شد و مابقی پول هزینه خانه مجردی و تفریحات و خوش‌گذرانی‌هایمان می شد و در زمان دستگیری تازه از سفر بازگشته بودیم که پلیس وارد خانه‌مان شد.

   از اینکه پیرمردها را هدف قرار می‌دادی ناراحت نبودی؟

نه، همه آنها را مثل پدر خودم می‌دانستم و چون هیچ حسی به پدرم نداشتم به خودم می‌گفتم که آنها می‌خواهند پول‌هایشان را داخل بالشت‌شان جمع کنند و بلد نیستند از زندگی‌شان لذت ببرند به همین خاطر این پول‌ها هزینه خوشگذرانی ما می‌شد.

   پشیمانی؟

نمی‌شود گفت که پشیمان نیستم، من هم دوست داشتم خانواده‌ای داشتم و وقتی به خانه می‌رفتم غذایم آماده بود و مهر و محبت پدری لمس می‌کردم و اگر واقعا این اتفاقات برای من در زندگی رخ می‌داد شاید هیچ وقت دزدی نمی‌کردم.

   قبل از زندان که با خانواده‌ات زندگی می‌کردی؟

زندگی می‌کردم اما هیچ وقت در خانه نبودم و پدر و مادرم کاری به من نداشتند.

   تحصیلات؟

تا سیکل درس خواندم و دیگر ادامه تحصیل ندادم.

   چرا درس نخواندی؟

وضعیت مالی خوبی نداشتیم و خانواده‌ام ترجیح دادند که کار کنم، من هم که رویاهایی در ذهن داشتم تصمیم به کار گرفتم اما وقتی دیدم هزینه خوشگذرانی زیاد است از روی ناچاری دزدی کردم.

   حرف آخر؟

بلند پروازی نکنید و اندازه پولی که دارید خوشگذرانی کنید.

بنا به این گزارش، این 3 متهم پس از تکمیل پرونده روانه زندان شدند و پس از گذشت 6 ماه و درحالی‌که همه مالباخته‌ها شناسایی شده بودند به زندان و شلاق و رد مال محکوم شدند.

این حکم در دادگاه تجدید نظر قطعی شد.