فشار آمریکا بر لبنان با طرح شروط ششگانه به اوج خود رسید؛
بیروت برسر چندراهی؛ از خلع سلاح حزبالله تا مذاکره با اسرائیل
رامین پرتو
با گذشت چند روز از حملات گسترده اسرائیل به لبنان و ترور چند مقام حزبالله، صحنه سیاسی و امنیتی لبنان بار دیگر در کانون توجه منطقه و قدرتهای فرامنطقهای قرار گرفته است. واشنگتن که اکنون نگاه خود به لبنان را به «یک هدف واحد» یعنی خلع سلاح حزبالله تقلیل داده، مجموعهای از فشارهای فزاینده را بر دولت بیروت اعمال کرده است. در این میان، محمد عبدالعاطی وزیر خارجه مصر و دیگر میانجیها تلاش دارند معادله جدیدی برای مهار تنش ارائه دهند؛ معادلهای که در برابر تهدیدهای روزافزون تلآویو و هشدارهای صریح آمریکاییها، با پیچیدگیهای جدی روبهرو است.
دولت دوم ترامپ برخلاف دولت بایدن که رویکردی نرمتر نسبت به لبنان داشت، اکنون پرونده لبنان را به بخشی از راهبرد کلان خود در خاورمیانه تبدیل کرده است. هدف اصلی، محدودسازی نقش ایران و جلوگیری از افزایش قدرت بازدارندگی محور مقاومت است
در مرکز این تحولات، «توماس باراک» نماینده ویژه دولت آمریکا در امور لبنان، شش شرط سنگین را برای بیروت تعیین کرده و آن را «آخرین فرصت» خوانده است؛ فرصت یا شاید به تعبیر بسیاری از تحلیلگران، فشار نهایی برای وادار کردن لبنان به رویارویی با یکی از حساسترین مسائل تاریخ معاصر خود یعنی آینده سلاح حزبالله لبنان.
فشار حداکثری آمریکا بر لبنان
به اعتقاد منابع دیپلماتیک لبنانی، دولت دوم ترامپ و مجموعه مشاوران امنیتی او، اکنون لبنان را نه از زاویه اصلاحات اقتصادی یا ثبات داخلی، بلکه صرفاً از دریچه «خلع سلاح حزبالله» مورد ارزیابی قرار میدهند و این تغییر رویکرد سبب شده واشنگتن با لحن صریحتر، شروطی کمسابقه را برای بیروت مطرح کند. توماس باراک در ملاقاتهای اخیر خود با رئیسجمهور لبنان، نخستوزیر، رئیس پارلمان و مسئولان نهادهای امنیتی این کشور، بر این نکته تأکید کرده که توافقات گذشته (از جمله قطعنامه ۱۷۰۱ و توافق ۲۷ اکتبر ۲۰۲۴) دیگر معیار تصمیمگیری آمریکا نیستند. او اعلام کرده که تنها راهحل واقعی برای جلوگیری از جنگ، «پایان کامل نقش نظامی حزبالله» است.
در این میان شش شرط اصلی واشنگتن برای لبنان از سوی باراک مطرح شده است. شرط اول پذیرش بیاعتباری توافقات گذشته و تمرکز بر اقدامات عملی جدید بوده و آمریکا معتقد است چارچوبهای قدیمی دیگر کارایی ندارند. دومین شرط، ورود بیدرنگ به مذاکرات مستقیم با اسرائیل توسط نماینده رسمی دولت لبنان است و سومین شرط هم لغو مذاکرات غیرمستقیم و فنی و جایگزینی آن با گفتوگوی سیاسی مستقیم است. بازنگری در توافقات مرزی و دریایی گذشته و دستیابی لبنان به امتیازاتی که از مسیر مذاکره مستقیم حاصل میشود هم شرط چهارم بوده و در شرط پنجم هم پایان نقش نظامی حزبالله، تشکیل ساختار سیاسی جدید برای این جنبش و تأمین منابع مالی عربی برای تبدیل آن به یک حزب سیاسی مطرح شده است. شرط ششم هم پذیرش الزامات صندوق بینالمللی پول و اصلاحات اقتصادی سختگیرانه برای بازسازی ساختارهای دولتی و مالی لبنان است و باراک به صراحت اعلام کرده در صورت عدم اجرای این شروط، آمریکا کمکهای مالی و نظامی خود را کاهش داده، حمایت سیاسی از لبنان را محدود خواهد کرد و حتی به اقدامات «شدیدتر» در سطح منطقهای متوسل میشود. او همچنین هشدار داده که اسرائیل و همپیمانان عرب آمریکا، از نزدیک تحولات لبنان را دنبال میکنند و هرگونه تأخیر، پیامدهای فوری خواهد داشت!
این فشارها در حالی اعمال میشود که اسرائیل خود به توافق ۲۷ نوامبر پایبند نبوده و همچنان پنج نقطه استراتژیک در جنوب لبنان را اشغال کرده و حملات هوایی گسترده را ادامه میدهد. همین موضوع سبب شده حزبالله و بخشی از جریانهای سیاسی لبنان، رویکرد آمریکا را نه برای «صلح»، بلکه «تسلیم کامل لبنان» ارزیابی کنند.
مواضع حزبالله و رفتآمد دیپلماتهای خارجی
در واکنش به فشارهای آمریکا، حزبالله صریحترین موضع خود را از زبان حسن فضلالله، عضو فراکسیون وفاداری به مقاومت، اعلام کرد و او گفت «به ما هیچ طرحی ارائه نشده که به توقف تجاوز اسرائیل منجر شود. آنچه ارائه میشود، یا ادامه قتل است یا تسلیم کامل.» حزبالله تأکید کرده که پیش از اجرای کامل توافق گذشته، هیچ مذاکرهای در هیچ موضوعی انجام نخواهد شد و به گفته فضلالله، لبنان در مرحله دشواری قرار گرفته، اما هرگز تسلیم دشمن
نخواهد شد.
این موضعگیری در زمانی بیان میشود که یسرائیل کاتز، وزیر جنگ اسرائیل، ادعا کرده «آمریکا تا پایان سال به حزبالله فرصت داده تا سلاحش را تحویل دهد»، و هشدار داده در صورت امتناع این حزب، اسرائیل با قدرت در لبنان اقدام خواهد کرد. این ادعا عملاً نشان میدهد تلآویو فشار آمریکا را پشتوانهای برای عملیات احتمالی میبیند.
مصر در ظاهر متحد آمریکا است اما میداند مدیریت بحران لبنان توسط اسرائیل میتواند معادله امنیت منطقه را یکطرفه کند و بر این اساس قاهره میکوشد «وزنه متعادلکننده» باشد تا از سلطه کامل تلآویو جلوگیری کند و مانع از هدر رفتن تلاشهای دیپلماتیک خود شود
در همین حال، دیپلماسی منطقهای پیرامون لبنان به شدت فعال شده است. وزیر خارجه مصر در سفر خود به بیروت، ضمن تأکید بر توقف تجاوزات اسرائیل و حمایت از تصمیم دولت لبنان برای انحصار سلاح، اعلام کرد قاهره از ابزارهای دیپلماتیک خود در جهان عرب و جامعه بینالملل برای حفظ آرامش استفاده خواهد کرد. عبدالفتاح السیسی، رئیسجمهور مصر نیز در تماس با ژوزف عون، رئیسجمهور لبنان، اجرای قطعنامه ۱۷۰۱ و حمایت از حاکمیت لبنان را مورد تأکید قرار داد.
در کنار مصر، کشورهایی مانند آلمان، اردن، بریتانیا و نمایندگان سازمان ملل نیز در قالب نشستهای رسمی و غیررسمی، پیامهایی را به بیروت منتقل کردهاند. سفیر بریتانیا هشدار داده فضای داخلی اسرائیل «بسیار تند» است و احتمال حمله گسترده به لبنان حتی فراتر از اهداف حزبالله وجود دارد. منابع لبنانی نیز تأکید میکنند آمریکاییها «عمداً اخبار امنیتی» درباره جنگ بزرگ را منتشر میکنند تا فشار بر بیروت تشدید شود.
همزمان، نیروهای یونیفل نیز اعلام کردهاند حضور نظامیان اسرائیلی در جنوب لبنان نقض جدی قطعنامه ۱۷۰۱ است و اجرای کامل آن تنها با عقبنشینی اسرائیل و تقویت مواضع ارتش لبنان امکانپذیر خواهد بود.
چرا آمریکا شش شرط را مطرح کرد؟
واقعیت این است که دولت دوم ترامپ برخلاف دولت بایدن که رویکردی نرمتر نسبت به لبنان داشت، اکنون پرونده لبنان را به بخشی از راهبرد کلان خود در خاورمیانه تبدیل کرده است. هدف اصلی، محدودسازی نقش ایران و جلوگیری از افزایش قدرت بازدارندگی محور مقاومت است. حزبالله بهعنوان مهمترین بازیگر منطقهای نقشی تعیینکننده در معادلات سوریه، عراق و یمن دارد و آمریکا با تمرکز بر «خلع سلاح حزبالله»، عملاً در پی ضربهزدن به توازن قدرت منطقهای است.
از سوی دیگر تلآویو طی ماههای اخیر با بحران داخلی، ضعف سیاسی و حملات جبهههای متعدد روبهرو بوده است. دولت دوم ترامپ بهعنوان حامی اصلی اسرائیل، اکنون میکوشد «پرونده باز» حزبالله را به سمت یک توافق یا فشار نهایی سوق دهد تا امنیت شمال اسرائیل تضمین شود. همچنین باید توجه کرد که لبنان با بحران اقتصادی عظیم، نبود ساختارهای کارآمد و شکاف سیاسی عمیق دستوپنجه نرم میکند و واشنگتن با علم به این وضعیت، تصور میکند اکنون «مناسبترین زمان» برای اعمال فشار حداکثری و تحمیل شروط است.
این در حالیست که ترامپ و تیم او بهدنبال یک چارچوب جدید منطقهای هستند که محوریت آن عادیسازی روابط و مدیریت امنیتی با مشارکت عربستان، امارات و اسرائیل باشد و حالا لبنان، با وجود حساسیتهای داخلی، برای این طرح نقشی کلیدی دارد.
مصر قادر به مهار بحران است؟
به صورت کلی مصر به چند دلیل وارد این پرونده شده و قصد آرام کردن بحران میان اسرائیل و لبنان را دارد. دلیل اول جلوگیری از بیثباتی در جبهه شرقی و حفاظت از امنیت ملی عربی خواهد بود؛ به گونهای که قاهره معتقد است جنگ گسترده در لبنان میتواند به سرعت به سوریه، اردن و حتی مناطق نزدیک به سینا کشیده شود و تضعیف ساختار امنیتی عربی برای مصر یک تهدید استراتژیک است. دلیل دوم هم تلاش برای حفظ نقش تاریخی مصر بهعنوان میانجی است و قاهره همواره تلاش کرده نقش «کشور مرکز» عربی را حفظ کند؛ نقشی که طی سالهای اخیر تحت فشار عربستان و امارات کمرنگ شده بود و لبنان فرصتی برای بازگشت مصر به مرکزیت عربی است.
دلیل سوم هم جلوگیری از تسلط کامل آمریکا- اسرائیل بر معادله لبنان است؛ به گونهای که مصر در ظاهر متحد آمریکا است اما میداند مدیریت بحران لبنان توسط اسرائیل میتواند معادله امنیت منطقه را یکطرفه کند و بر این اساس قاهره میکوشد «وزنه متعادلکننده» باشد تا از سلطه کامل تلآویو جلوگیری کند.
دیدگاه تان را بنویسید