سیدمحمد میرزامحمدزاده

ونزوئلا روزهای سختی را تحمل می‌کند، دولت مادورو پس از تحلیف وی، یک روز خوش به خود ندیده و اعتراضات سراسری و کودتاهای نظامی در مقیاس کوچک، همواره روزهای سردمداران را همچون شب‌هایش تیره و تار کرده است؛ مهاجرت‌های میلیونی مردم به مرزهای کشورهای همسایه امان منطقه را بریده است و دولت‌های غربی برای کنار رفتن مادورو از قدرت از هیچ تلاشی فروگذار نمی‌کنند. مادورو که قدرت کمتری در مقایسه با هوگو چاوز، رهبر پیشین کشور، در کنترل اوضاع دارد، برای ماندن در قدرت، در اعطای امتیازات گسترده به اطرافیانش کوتاهی نکرده و در شرایط بد اقتصادی، این مسئله مزید بر علت شده است. تاریخ نشان داده  باوجود چنین شرایطی ادامه حکومت فعلی ممکن نیست، حالا اینکه چطور مادورو از قدرت کنار رود، خود روند پیچیده‌ای است که پیش‌بینی آن بسیار دشوار می‌نماید. آمریکا صحبت از حمله نظامی می‌کند و خود خوب می‌داند این دخالت، در ادامه دخالت‌هایی که حکومت مادورو را منزوی کرد، می‌تواند واکنش‌های بین‌المللی بسیاری را به دنبال داشته باشد که شاید اوضاع را به نفع دولت حاکم ونزوئلا تغییر دهد. از طرفی ارتش ونزوئلا که می‌تواند نقش کلیدی در برکناری مادورو داشته باشد، در حال حاضر منافعی دارد که نمی‌تواند قید آن‌ها را بزند و حاضر است به وی وفادار بماند. اعضای دولت مادورو نیز به دلیل احساس خطر و احتمال پایین کشیده شدن از قدرت، حاضر نیستند او را به چنین کاری مجاب کنند. روزنامه نیویورک‌تایمز به بررسی شرایط کنونی ونزوئلا پرداخته است.

شاید از خود پرسیده باشید چرا ونزوئلا دوباره به صدر اخبار آمده است، چرا دولت ترامپ این‌قدر راجع به ونزوئلا سر و صدا راه انداخته است و چرا ناظران نگران بحران سیاسی در این کشور هستند؛ بهتر است نگاهی به اوضاع ونزوئلا داشته باشیم.

چرا ونزوئلا در صدر اخبار قرار گرفته است؟

همه‌چیز به سه دلیل اصلی و عمده بر می‌گردد که هر سه دلیل مرتبط با بحران سیاسی است که کشور را در چند سال گذشته دچار چالش کرده‌اند. دلیل اول، اعتراضات سراسری گسترده علیه دولت است که روز چهارشنبه (سوم بهمن‌ماه) شکل گرفت؛ این اولین اعتراضات گسترده کشور بعد از سرکوب اعتراضات سراسری قبلی از سوی نیکلاس مادورو، رئیس‌جمهور ونزوئلا در سال 2017 است. دلیل دوم ورود یک قانون‌گذار مخالف دولت با نام خوان گوایدو به این بحران و غیرقانونی خواندن دولت کنونی است؛ او اعلام کرد که آمادگی رهبری دولت موقت را دارد. بیانیه آقای گوایدو به‌تنهایی نمی‌تواند تغییری ایجاد کند، اما حدس و گمانه‌ها در مورد احتمال کودتای نظامی برای خارج کردن دولت از قدرت را تشدید می‌کند. سومین عامل تنش‌های ونزوئلا را می‌توان آمریکا و دیگر دولت‌های ساکن در نیم‌کره غربی زمین دانست؛ دولت‌هایی که به‌صراحت حمایت خود از گوایدو را به‌عنوان رهبر قانونی ونزوئلا اعلام کرده‌اند.

چرا ونزوئلا در بحران است؟

به‌طور خلاصه، دولت ونزوئلا خود در تخریب پایه‌های دموکراسی و اقتصاد کشور نقش داشته و همین موضوع خشم عمومی را به مرز جنون رسانده است. زمانی ونزوئلا ثروتمندترین کشور آمریکای لاتین بود و یکی از قدیمی‌ترین دموکراسی‌های منطقه به شمار می‌رفت؛ امروز اما یک کشور ورشکسته است و تورم رو به فزونی، بخش عمده‌ای از کشور را به ورطه‌ فقر و ناامیدی کشانده است. کمبود غذا و دارو فراگیر شده و به دلیل فروپاشی نظم عمومی، آمار جرائم به‌شدت افزایش یافته است. بیش از سه میلیون ونزوئلایی از کشور گریخته‌اند و بیشترشان پناهنده شده‌اند.

خشم عمومی عمدتاً ناشی از فساد و سوء مدیریت اقتصاد است. دولت با خشونت، قدرت را یک‌سویه و نهادهای دموکراتیک ونزوئلا را تخریب کرده، به‌گونه‌ای که جایی برای به چالش کشیدن و یا تغییر سردمداران باقی نگذاشته است؛ بر همین اساس بسیاری به خیابان‌ها ریخته‌اند تا با زور قدرت را تغییر دهند.

چرا زخم‌ها سر باز کردند؟

اولین جرقه شدت گرفتن ناراحتی‌ها هم‌زمان با برگزاری مراسم تحلیف نیکولاس مادورو در ماه جاری میلادی شعله‌ور شد. او در انتخابات اخیر که در ماه می‌ (اردیبهشت - خرداد) برگزار شد، برای بار دوم رئیس‌جمهور کشور شد؛ انتخاباتی که به‌صورت گسترده در داخل و خارج از کشور به اتهام تقلب انتقاد شد.

پس‌ازاین انتخابات، شخصیت‌های مخالف دولت و همچنین دولت‌های خارجی شامل بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین، رهبری مادورو را غیرقانونی خواندند. بعد از مراسم تحلیف مادورو، معترضان به خیابان ریختند تا همین پیام را فریاد بزنند، بلکه با فشار او را از قدرت پایین بکشند.

اما از چند لحاظ، این آخرین گام در بحرانی به شمار می‌رود که در چند سال پیاپی هر روز بدتر از قبل می‌شود.

چرا همه‌چیز در ونزوئلا به‌هم‌ریخته است؟

به‌طور خلاصه، همه‌چیز بعد از کودتای نظامی ناقص و شکست‌خورده هوگو چاوز، پوپولیست چپ‌گرا، در سال 1992 آغاز شد، کودتایی که بیانگر نارضایتی عمومی از حکومت سیاسی حاکم بود؛ او درنهایت در انتخابات 1998 به‌عنوان رئیس‌جمهور انتخاب شد.

در ابتدا آقای چاوز تغییرات عمومی برای جنگ با فساد و فقر انجام داد. هرچند که چاوز اشتباه نمی‌کرد و کشورش دست‌خوش تحریف فساد و حاکمیت فامیلی شده بود، اما خودش نیز همه افراد را تحت حاکمیت ریاست‌جمهوری برد و قدرت را برای خودش به انحصار درآورد.

اوضاع در سال 2002 دگرگون شد و پس از یک بحران اقتصادی، معترضان فرصت یافتند تظاهرات ضد حکومتی برگزار کنند؛ به دنبال افزایش خشونت، ارتش چاوز را بازداشت و یک رهبر داخلی معرفی کرد. نیروهای وفادار به چاوز سریعاً این دستور را لغو کردند و رهبر کودتا را به زیر کشیدند؛ چاوز از بحران بازگشته اما با شدت به سرکوب مخالفان و ریشه‌کن کردن آن‌ها پرداخت و آن‌ها را دشمن داخلی خواند.

از آن زمان تا سال 2013 که وی به دلیل ابتلا به سرطان جان خود را از دست داد، جنگ علیه نهادها‌ی ونزوئلایی و جوامع مدنی ادامه داشت و سایه دموکراسی از سر کشور وی کنار رفت؛ او به‌منظور حفظ حامیان و متحدان حیاتی خود ازجمله ارتش، شروع به پارتی‌بازی و تقسیم قدرت بین نزدیکانش کرد. مادورو، معاون وی، جانشین او پس از مرگش شد و ازآنجایی‌که قدرت کمتری نسبت به چاوز در رهبری کشور داشت، در پارتی‌بازی و تقسیم ثروت شدیدتر عمل کرد؛ این در حالی بود که بحران اقتصادی کشور شروع شده بود و پول کمتری برای خرج کردن وجود داشت.

به همین منظور مادورو شروع به چاپ پول بیشتر کرد؛ این موضوع به تشدید تورم منجر شد و تهیه کالاهای ضروری را غیرممکن کرد؛ درنتیجه او نهادهای نظارتی قیمت بنا نهاد و نرخ ارز را ثابت اعلام کرد؛ این مسئله منجر به قحطی شد و هزینه واردات افزایش یافت و کسب‌وکارها تعطیل و غذا و دارو نایاب شدند. این چرخه بسیاری از ونزوئلایی‌ها را به فقر کشاند. بسیاری از اعضای پلیس و ارتش که در تأمین نیازهای اولیه خانواده خود دچار مشکل بودند، به سمت بازار سیاه و قاچاق روی آوردند. دسته‌های جنایتکاران کنترل خیابان‌های شهر را در دست گرفتند و میزان قتل در کشور به حدی بالا رفت که رکورد جهانی را به نام خود کرد.

بحران به سوسیالیسم و امپریالیسم غربی ربط داشت؟

این نگاهی پوپولیستی است که اکثر کشورهای قاره آمریکا به آن باور دارند، (ازجمله مکزیکی‌ها، برزیلی‌ها و دیگر کشورهای آمریکای لاتین) آن‌ها وخامت اوضاع ونزوئلا را گواهی بر خطرناک بودن مخالفین سیاسی داخلی می‌دانند.

به‌طورقطع چاوز، چپ‌گرای متعهدی بود که به‌شدت بر برنامه‌های اجتماعی تمرکز کرده بود و بخش بزرگی از اقتصاد کشور را ملی کرد؛ موضوعی که نقش برجسته در بحران کشورش بر عهده داشت. همچنین اینکه ایالات‌متحده مخالف حاکمیت وی بود و همه تلاشش را به کار گرفت که تأثیر وی بر آمریکای لاتین را کاهش دهد، بر کسی پوشیده نیست، سیاستی که بسیاری در منطقه آن را دخالت ادامه‌دار چند دهه‌ای امپریالیسم می‌خوانند. اما بسیاری از کارشناسان در حوزه ونزوئلا یا دموکرات‌های عقب‌ نشسته این کشور، چنین تفاسیری را رد می‌کنند؛ آن‌ها بحران ونزوئلا را برآمده از فاکتورهایی می‌دانند که می‌تواند در داخل هر دموکراسی وجود داشته باشد و این فاکتورها در سرتاسر دموکراسی‌های جهان در حال گسترش است: قطبی شدن سیاست، عدم اعتماد به نهادها و تمایل برای ورود یک رهبر قوی برای اعمال نظم در کشور. این کارشناسان بر تمایلات ضد حکومتی علیه چاوز و رهبر طلبی مخالفان تمرکز کرده‌اند، موضوعی که به‌صورت خاص به رهبران چپ یا راست توجه ندارد.

انتخاب رهبر مخالفان از سوی آمریکا چه اهمیتی دارد؟

این موضوع اهمیت چندانی ندارد. تحقیقات نشان می‌دهد زمانی که مردم کشوری ببینند رهبرشان حقانیت بین‌المللی خود را ازدست‌داده است، احتمال سقوط آن دولت به حداکثر می‌رسد. از طرفی شناختن گوایدو به‌عنوان رهبر مخالفان از سوی آمریکا و رئیس‌جمهور قانونی کشور، می‌تواند امکان دسترسی وی به دارایی‌های ضبط شده ونزوئلا در ایالات‌متحده را فراهم آورد.

بااین‌حال، همچون روز روشن است که دولت ترامپ با مادورو مخالف بود و نمی‌خواست وی در قدرت باشد و در این مسئله تغییری ایجاد نشده است. این موضوع در مورد دیگر کشورهای آمریکای لاتین که گوایدو را به رسمیت شناخته‌اند نیز صدق می‌کند. باوجودآنکه مقامات آمریکایی اشتیاق خود برای دخالت نظامی به‌منظور پایین کشیدن مادورو را نشان داده‌اند، شواهد خلاف این موضوع را نشان می‌دهد و دخالت نظامی بعید است. چنین مداخله‌ای احتمالاً چندین ماه زمان نیاز داشته باشد و از طرفی هیچ حامی در ارتش آمریکا، افکار عمومی یا در کنگره ندارد. ضمن آنکه نحوه چنین اقدام نظامی مشخص نیست و در صورت وقوع هیچ تکلیفی برای برکناری مادورو ندارد و از طرفی چنین حمله‌ای واکنش قطعی جامعه بین‌المللی و حتی واکنش داخلی در ونزوئلا را به دنبال خواهد داشت.

ادامه این موضوع  به کجا می‌رسد؟

دو مجموعه بازیگر عمده وجود دارد که می‌توانند مادورو را وادار به پایین آمدن از قدرت کنند. اولین مجموعه، اعضای خود دولت مادورو هستند؛ کسانی که از افزایش تنش‌ها نگران شده‌اند و می‌ترسند به زندان بیفتند یا بدتر از آن از قدرت کنار کشیده شوند؛ بر این اساس ممکن است دستشان از منابع کوتاه شود و هم‌رده سایر مردم در اوضاع فقیر شوند.

گروه دوم اعضای ارتش ونزوئلا هستند، گروهی که احتمالاً مادورو با هوشمندی از دستور به آن‌ها برای سرکوب معترضان خودداری کرده است. برخی افسران پایین مقام، علیه مادورو به پا خواسته‌اند، اما باقی آن‌ها به وی وفادارند. آن‌ها کسانی هستند که به‌صورت گسترده از منافع نظامی خود بهره‌مند می‌شوند و مادورو به آن‌ها قدرت کنترل بازار سیاه را اعطا کرده است و می‌توانند با برخی منابع طبیعی کشور تجارت کنند. هرکدام از این دو دسته که مادورو را از قدرت برکنار کند و وی از پذیرش آن سر باز زند، پیش‌بینی شرایط بعدازآن بسیار دشوار است؛ در طول تاریخ مثال مشابه با چنین شرایطی بسیار کم بوده است. ازیک‌طرف، با توجه به شرایط پیچیده خارج از کنترل، اینکه بگوییم حاکمیت پابرجا می‌ماند، غیرممکن است؛ از طرف دیگر برخی عنوان می‌کنند که در طول یک، دو یا سه سال گذشته شرایط رو به افول و اسفناک خود را بر دوش کشیده است و می‌تواند این شرایط را ادامه دهد.