فرشاد گلزاری

تحریم در روابط و علم بین‌الملل به عنوان یک ابزار سیاسی قلمداد می‌شود که قدرت‌های بزرگ برای اعمال فشار بر دولت‌هایی که منافعشان را به خطر می‌اندازند از آن استفاده می‌کنند. این تعریف حیلی کوتاه و گذرا است و شاید عده‌ای از مخاطبان، جهات و دلایل تحریم را از ابعاد دیگر اعمال این مدل از «زورِ سیاسی» بدانند که البته درست است، اما مساله اینجاست که عموماً و اصولاً تنها کشوری که شروع‌کننده اعمال تحریم علیه دولت‌های غیر همسو با خود بوده ایالات متحده آمریکا است. همین موضوع است که جهات و دلایل تحریم را برای ما تا حد زیادی روشن می‌کند. اینکه چرا آمریکا علیه بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین، آمریکای جنوبی، دولت‌های آسیایی و حتی قدرت‌هایی مانند چین و روسیه (از گذشته تاکنون) تحریم‌هایی را وضع کرده است، ریشه در ساختار سیاسی، نظامی و اقتصادی ایالات متحده دارد. آمریکا از جنگ جهانی دوم تاکنون به دنبال آن بوده تا به عنوان عضو دائم شورای امنیت، سازمان ملل و زیرمجموعه‌های آن را تحت کنترل خود بگیرد. بدیهی است که برای سیطره بر این نهادِ عریض و طویل بین‌المللی باید هزینه هنگفت خرج کند و در اینجاست که می‌بینیم ایالات متحده خود را به بزرگترین اقتصاد دنیا تبدیل کرده است. احاطه بر سازمان ملل و نهادهای اقماری و حتی ارگان‌های رسمیِ ذیل نظر این سازمان صریحا این فضا را برای واشنگتن طی سال‌های اخیر فراهم کرده تا بتواند به راحتی هرگونه مانور سیاسی، اقتصادی، نظامی و امنیتی علیه خود را به حاشیه ببرد و در نهایت راهبرد و حرف خود را به کرسی بنشاند. توجه داشته باشید که تحریم برای ایالات متحده حکم یک سیاست بازدارنده را ندارد؛ آمریکایی‌ها با اعمال تحریم سعی می‌کنند به گونه‌ای فشار را بر کشورهای هدف وارد کنند که اولاً دولت‌های مذکور از حیث روال عادی حکمرانی در مباحث سیاسی، دادوستدهای اقتصادی و غیره با مشکل روبرو شوند، دوماً، دست به تحرکاتی بزنند که علیه آمریکا باشد تا ایالات متحده مجدداً آنها را ناقض صلح و امنیت بین‌المللی به جامعه ملل معرفی کند. این یک چرخه است؛ چرخه‌ای که شروع آن با ایالات متحده است تا بتواند کشورهای مذکور را بر سر تامین منافع خود پای میز مذاکره بیاورد. اگر این کشورها از مذاکره سر باز بزنند، فاز دیگر تحریم‌ها به صورت پلکانی و تخصصی‌تر اعمال می‌شود و باز هم این روند تا جایی ادامه پیدا می‌کند که یک به‌هم‌ریختگی داخلی و محیطی برای آن دولت اتفاق بیافتد. نمونه بارز این مساله، ونزوئلا است که امروز با یک گونی پولِ ملی این کشور درنهایت می‌توان 4 تا 6 بطری یک و نیم لیتری آب معدنی خریداری کرد! ایران هم از دیگر کشورهایی است که مشمول همین روند تحریمی از سوی ایالات متحده قرار گرفته و هر سال (بنابر ابعاد مخاصمه) مدل و شکل تحریم‌ها تغییر می‌کنند. تا به این جای کار مساله تحریم‌ها بر محور دولت‌ها قرار داشت، اما مدل جدید این تحریم‌ها پس از به روی کارآمدن دونالد ترامپ در سال 2016 میلادی نمایان شد که دنیا تا به امروز نمونة آن را به خود ندیده است.

شکی وجود ندارد که تحریم دیوان کیفری بین‌المللی به راحتی می‌تواند راه را برای اعمال و اجرای جنایات در مقیاس‌های گسترده‌تر فراهم کند و این به معنای ذبحِ عدالت و حقیقتی است که دیوان از بدو تاسیس به دنبال آن بوده است

تکمیل کلکسیون تحریم‌های پرزیدنت!

زمانی که ترامپ وارد کاخ سفید شد؛ بسیاری از تحلیلگران به دلیل تفکر اقتصادی او و حمایت بی‌قید و شرط جمهوریخواهان، او را یک پیمانکار از سوی نظام سرمایه‌داری خطاب کردند. آنها معتقد بودند ترامپ در ارتباط تنگاتنگ با لابی اسلحه و فروش تسلیحاتِ آمریکا است و از سوی دیگر به دنبال آن است تا بتواند خزانه ایالات متحده را از جیب سایرین پُر کند. این اتفاق رخ داد و تا همین امروز هم ما ابعاد گسترده آن را دیده‌ایم که محصول آن چیزی جز «یکجانبه‌گرایی» نبوده است. ترامپ را باید یک مدیرعامل (و نه رئیس‌جمهور) دانست که آمریکا را شرکت بازرگانی‌اش می‌داند و برای تامین منافع این کمپانی دست به کارهایی می‌زند که نظام بین‌الملل را با چالش‌ها و سوالات زیادی روبرو می‌کند. بر اساس همین یکجانبه‌گرایی ما می‌بینیم که او زاویه تحریم را از سمت کشورها به سوی نهادهای بین‌المللی و سازمان‌هایی چرخانده است که وجاهت آنها از حیث حقوقی در حکم پیمان دسته‌جمعیِ جهانی است. نمونه بارز آن را می‌توان خروج از یونسکو به حمایت از اسرائیل، خروج از برجام، تعلیق پیمان آب و هوای پاریس، و در همین اواخر تعلیق کمک به سازمان بهداشت جهانی دانست که اعتراض‌ها و واکنش‌های زیادی را دربرداشته است. اما گویا گوشِ ترامپ به این مسائل بدهکار نیست؛ چراکه همین چند روز پیش او فرمان تحریمِ دیوان کیفری بین‌المللی (ICC) را صادر کرد.

ترامپ با یکجانبه‌گرایی زاویه تحریم را از سمت کشورها به سوی نهادهای بین‌المللی و سازمان‌هایی چرخانده است که وجاهت آنها از حیث حقوقی در حکم پیمان دسته‌جمعیِ جهانی است

اقدامی که جامعه جهانی را در بهت و حیرت فرو برد. دیوان کیفری بین‌المللی تنها نهاد قضاییِ بین‌المللی است که ماهیت آن را اساسنامه رُم تشکیل داده و بر اساس ماده پنجم این اساسنامه دیوان صلاحیت رسیدگی به جرایمی از قبیل نسل‌کشی، جنایت ضد بشریت، جنایت جنگی و جنایت تجاوز را دارا است. بر اساس نظریه‌های حقوقی و تفاسیرِ موسع و مُضَیَقِ علمای حقوق، این ماده در اصل به عنوان قلب اساسنامه رُم شناخته می‌شود که اتفاقاً دلیل تحریم ترامپ در حوزه تحلیل هم، همین موضوع است. اصل مطلب این است که ترامپ، با امضای دستورالعملی دیوان کیفری بین‌المللی (ICC) را به دلیل تحقیقات درباره سربازان آمریکایی و مقامات سازمان اطلاعاتی (سیا) این کشور به اتهام ارتکاب جنایات جنگی در افغانستان، تحریم‌ اقتصادی و مسافرتی کرده است. دلیل این مساله کاملاً مشخص است؛ دیوان حدود سال پیش تحقیقات در این مورد را تایید کرد و به دنبال ان است تا مسببان این جنایات را محاکمه کرده و به دنیا نشان دهد که علیرغم آنکه می‌گویند لاهه یک نهاد سیاسی است، توانست عدالتِ کیفری را برقرار کند. واکنش دبیرکل سازمان ملل، دیدبان حقوق بشر، وزرای خارجه فرانسه و هلند در محکومیت اقدام ترامپ علیه دیوان به خوبی نشان می‌دهد که ایالات متحده همانند اسرائیل از پیگیری اوضاع جاری در دیوان هراس دارد. اینکه می‌بینیم نتانیاهو از تحریم دیوان کیفری بین‌المللی خرسند است و در پوست خود نمی‌گنجد به این دلیل است که پرونده کشتار فلسطینی‌ها توسط نظامیان اسرائیل هم در دیوان مفتوح است و بر اساس اعلام سایت رسمی دیوان، پیگیری‌ها در حال انجام است. اینکه ترامپ و نتانیاهو اجازه تردد مقامات دیوان را نداده‌اند و آنها را به همراه خانواده‌هایشان تحریم مسافرتی کرده‌اند به این دلیل است که او می‌خواهد مانع از تحقیقات تکمیلی توسط نمایندگان دیوان در افغانستان و اسرائیل شود. شکی وجود ندارد که تحریم دیوان به راحتی می‌تواند راه را برای اعمال و اجرای جنایات دیگر در مقیاس‌های گسترده‌تر فراهم کند و این به معنای ذبحِ عدالت و حقیقتی است که دیوان از بدو تاسیس به دنبال آن بوده است. تحریم دیوان بدون تردید آخرین مورد از کلکسیون تحریم‌های اعمالی علیه نهادهای بین‌المللی نیست، اما بدون تردید به دنیا نشان داد که ترامپ را باید نماد و سمبل تحریم در نظم کنونی جهان دانست.