فرشاد گلزاری

 یکی از رویدادهای بسیار مهم جهان که سال‌ها بعد در مورد آن صحبت خواهد شد و به مدلی برای تحلیل و تفسیرهای سیاسی در باب روابط آمریکا و عربستان تبدیل می‌شود، سفر دونالد ترامپ به سرزمینِ خاندان سعود است. این سفر شاید از حیث شکلی اهمیت چندانی نداشته باشد اما از منظر ماهوی (به خصوص در علم روابط بین‌الملل) بسیار مهم و شاید مبدأ تاریخی به حساب بیاید. توجه داشته باشید که عربستان، مقصد اولین سفر خارجی ترامپ بود و همین موضوع باعث می‌شود این سفر نسبت با سایر مسافرت‌های وی از اهمیت بیشتری برخوردار شود. اما باید کمی به عقب و زمانی که ترامپ مهیای انتخابات ریاست‌جمهوری 2016 می‌شد بازگردیم. او در آن هنگام برای اینکه بتواند پایگاه رای خود را مستحکم کند نیاز به آن داشت که از وقایع مختلفی که حس ناسیونالیستی آمریکایی‌ها را تحریک می‌کند، به نفع خود استفاده کند. به عنوان مثال در مورد عربستان بارها شاهد بودیم که ترامپ در کمپین‌های انتخاباتی‌اش اعلام کرد که مقامات سعودی در واقعه 11 سپتامبر دست داشته‌اند و در جایی دیگر صریحا اعلام کرد که ریاض مبالغ مورد توافق با آمریکا را که طی قراردادهای مشخص منعقد شده را پرداخت نکرده است. این مدل از هجوم و حملة ترامپ به سعودی‌ها تنها با یک دلیل انجام شد: پول!

سامانه‌ پدافندی پاتریوت در عربستان به عنوان حلقه محافظت از خارجِ نزدیکِ اسرائیل به حساب می‌آید؛ گواه این موضوع را می‌توان در حمله سال گذشته انصارالله به عربستان دانست که این سامانه‌ها هیچ عکس‌العملی از خود نشان ندادند و همین امر موجب انتقاد ریاض از واشنگتن شد

ترامپ یک رئیس‌جمهور چارچوب‌گرا یا آکادمیک مانند باراک اوباما و حتی بیل کلینتون نیست. او حتی جورج بوش هم نیست و عملاً مدلِ خودش را دارد. ترامپ در وهله اول یک تاجر، برج‌ساز یا بهتر بگویم، یک سرمایه‌دارِ محافظه‌کار است که برای برقراری ارتباط با او فقط باید با یک کیف پر از پول به دفترش بروید و آنوقت است که با شما وارد مناسبات می‌شود. البته این روند مربوط به زمانی بود که او هنوز رئیس‌جمهور ایالات متحده نشده بود، اما توجه داشته باشید که او هنوز هم این خط مشی را دنبال می‌کند ولی در قالب‌های دیگر. ترامپ عملاً کاخ ‌سفید را به دفتر اقتصادی ایالات متحده تبدیل کرده است؛ به گونه‌ای که او هر تلفنی را که وصل یا قطع می‌کند یا هر نامه، دستورالعمل یا فرمانی را که به امضا می‌رساند فقط به عواید مالی و تجاری آن فکر می‌کند. او به هیچ وجه به این فکر نمی‌کند که اگر دستورش منجر به قتل عام میلیون‌ها نفر شود چه تبعاتی برای ایالات متحده دارد و در عوض، به این فکر می‌کند که نتیجه اقتصادی و خروجی مالی آن چه سودی برای وی دارد. در مقابل او، پوتین هم تاحدودی از همین مشی استفاده می‌کند اما مدلِ او کاملاً متفاوت با ترامپ است. به همین جهت ما در کاخ‌سفید با یک تاجر و در کرملین با یک افسر اطلاعاتی روبرو هستیم که بعداً به عنوان رئیس‌جمهور به شمار می‌آیند!

ریاض باید پاسخگو باشد؟!

با این پیش‌فرض به خوبی می‌فهمیم که چرا ترامپ پس از سفر به عربستان قرارداد فروش تسلیحات به مبلغ 480 میلیارد دلار را به امضا رساند که البته بزرگترین قرارداد تسلیحاتی در تاریخ ایالات متحده به حساب می‌آید. او برای تحکیم روابط با سعودی‌ها به ریاض نرفت بلکه به ریاض رفت تا با عقد قراردادهای کلان و جمع کردن هدایای چند صد میلیارد دلاری به عربستان بهماند که اگر می‌خواهد زیر چتر حمایتی آمریکا قرار بگیرد باید هزینه‌اش را بدهد. قبل از آنهم ایالات متحده صریحا اعلام کرده بود که اعراب برای آنکه بتوانند از نظامیان و ارتش آمریکا برای حیات خود بهره ببرند باید هزینه‌اش را پرداخت کنند! نکته اینجاست که ترامپ و تیم او علناً از نقطه ضعف‌های سعودی به نفع جیب خود بهره می‌برند. به عنوان مثال، لیز دوست (خبرنگار ارشد بی.بی.سی) زمانی که گزارشی از سفر سه روزه ترامپ به عربستان را می‌نوشت به این نکته اشاره کرد که شاهزادگان سعودی در محافل خصوصی خود با جرد کوشنر (دامادِ و مشاور ترامپ) اعلام کرده‌اند «ما می‌خواهیم ابرقدرت شویم»! همین عبارت کوتاه به خوبی به ما می‌فهماند که ترامپ بدون هیچ دشواری و مانعی می‌تواند جیب سعودی‌ها را حتی بدون دلیل موجه خالی کند. این در حالیست که ترامپ و به طور کلی ایالات متحده طی حداقل یک دهه اخیر به دنبال آن بوده‌اند تا از تضاد میان عربستان و ایران به نفع خود استفاده کنند. یکی از این راهبردهای واشنگتن «برجسته‌سازیِ مصنوعیِ» خطر ایران برای عربستان، امارات و سایر کشورهای عربی است. آمریکا با استفاده از پروژه ایران‌هراسی سعی کرده تا تهران را از یک تهدید بالقوه به تهدید بالفعل تبدیل کند و از همین راه علاوه بر همراه کردن اعرابِ خلیج فارس با خود علیه ایران، میلیاردها دلار تسلیحات به آنها فروخته است. در این رابطه روز گذشته شاهد بودیم که مایک پمپئو، وزیر خارجه ایالات متحده در ارتباط با خروج سامانه‌های پدافندی پاتریوت از عربستان به خبرنگار اعلام می‌کند که این اقدام به معنای کاهش تهدیدهای ایران نیست که ای کاش چنین می‌بود؛ ای کاش جمهوری اسلامی ایران مسیر خود را تغییر داده بود اما تهدید همچنان باقی است! اظهارات پمپئو به خوبی تایید‌کننده تئوری است که چند خط بالاتر به آن اشاره کردم. پمپئو در جای دیگر می‌گوید این اقدام به معنای کاهش حمایت از پادشاهی سعودی نیست و هر کاری که بتوانیم برای فراهم کردن امنیت و سیستم‌های دفاع هوایی آنها تا ایران نتواند آنان را تهدید کند، انجام می‌دهیم. ساعاتی بعد خبرگزاری‌ها از تماس تلفنی ترامپ با پادشاه عربستان خبر دادند. در این رابطه جود دیر، سخنگوی کاخ سفید اعلام کرد که دو رهبر بر اهمیت ثبات در بازارهای جهانی انرژی (نفت) توافق و بار دیگر بر قدرت مشارکت دفاعی آمریکا و عربستان تاکید کردند.

یکی از راهبردهای واشنگتن «برجسته‌سازیِ مصنوعیِ» خطر ایران برای عربستان، امارات و سایر کشورهای عربی است، چراکه آمریکا با استفاده از پروژه ایران‌هراسی سعی کرده تا تهران را از یک تهدید بالقوه به تهدید بالفعل تبدیل کند و از همین راه میلیاردها دلار تسلیحات به آنها فروخته است

این اظهارات و رایزنی‌ها نشان می‌دهد که خروج سامانه‌های پدافندی پاترویوت علیرغم اظهار مقامات آمریکا، به مساله فروش نفت ربط دارد؛ چراکه سعودی‌ها در جدال با روسیه، بازار را غرق نفت کردند و به نوعی منافع ایالات متحده را نشانه رفتند و حالا واشنگتن که درگیر پیامدهای اقتصادی کرونا است، اعمال فشار بر عربستان را در دستور کار گذاشته تا بتواند ریاض را مجدداً وارد ریل موردنظر خود کند. از سوی دیگر توجه داشته باشید که طی روزهای اخیر مقامات اسرائیل بیش از حد در مورد الحاق کرانه باختری، مرزهای 1967 و به طور کلی مسائل مربوط به معامله قرن فعال شده‌اند و در این میان نیازمند همسان‌سازی اعراب با خود هستند. در این میان ایالات متحده قصد دارد با اعمال فشار بر عربستان، مجدداً ریاض و به دنبال آن امارات متحده عربی و بحرین را به سمت اسرائیل هدایت کند. از سوی دیگر گفته می‌شود که انتشار خبر خروج سامانه‌ پدافندی پاتریوت از عربستان دروغ است و تیم ترامپ برای اغنای روانیِ شهروندانش این خبر را مهندسی کرده تا بتواند حجم بالای انتقادهای داخلی را کاهش دهد. دلیل دیگر این است که اساساً سامانه‌ پدافندی پاتریوت در عربستان به عنوان حلقه محافظت از خارجِ نزدیکِ اسرائیل به حساب می‌آید. گواه این موضوع را می‌توان در حمله سال گذشته انصارالله به عربستان دانست که این سامانه‌ها هیچ عکس‌العملی از خود نشان ندادند و باعث انتقاد ریاض از واشنگتن شد. بنابراین آنچه در وضعیت فعلی اتفاق می‌افتد بیش از هر چیز یک بازیِ سیاسی در بستر اقتصادی است و ترامپ قصد دارد با فاکتورنویسی‌های جدید، مجدداً سعودی‌ها را مجبور به پرداخت هزینه‌های هنگفت مالی کند.