تیم ملی با قلعهنویی روزهای تلخی را پشت سر میگذارد
مرثیهای برای یک شکست
آریا طاری
فوتبال ایران در عجیبترین و شاید خطرناکترین پیچ تاریخی خود قرار گرفته است. بازی اخیر مقابل ازبکستان، تنها یک مسابقه فوتبال نبود؛ یک آینه تمامقد بود که تمام زشتیها، کاستیها و دملهای چرکین مدیریتی و فنی فوتبال ما را که در سالهای اخیر زیر پوست نتیجهگیریهای مقطعی پنهان شده بود، با بیرحمی تمام بیرون ریخت. آنچه در العین گذشت، نه یک شکست در ضربات پنالتی، بلکه شکست منطق در برابر هرج و مرج و شکست سیستم در برابر فردیت بود. فراتر از نتیجه ثبت شده روی اسکوربورد، کالبدشکافی میکنیم که چرا تساویهای سریالی مقابل ازبکستان و حواشی عجیب پنالتیها، زنگ خطری است که اگر شنیده نشود، جام جهانی ۲۰۲۶ برای ما نه یک جشن، که یک تحقیر ملی خواهد بود.
بیایید تعارف را کنار بگذاریم. ازبکستان دیگر برای ما یک حریف درجه دو نیست؛ آنها تبدیل به کابوس تاکتیکی امیر قلعهنویی شدهاند. نگاهی به سه تقابل آخر (از مقدماتی جام جهانی در مهر ۱۴۰۳ تا همین فینال اخیر) بیندازید. سناریو مو به مو تکرار میشود؛ بازی گره میخورد، حریف با نظم آهنین دفاع میکند و تیم ملی ایران با تمام ستارههای میلیون دلاریاش، در خلق موقعیت در جریان بازی عاجز میماند.
فاجعه زمانی رخنمایی میکند که حریف ۱۰ نفره میشود. در فوتبال مدرن، اخراج بازیکن حریف یعنی مرگ تدریجی برای تیمی که یک یار کمتر دارد. فضاها باز میشود، توپ به گردش در میآید و حریف زیر فشار خرد میشود. اما در تیم ملی ایران، ۱۰نفره شدن ازبکستان انگار قفلهای جدیدی بر پای بازیکنان ما میزند. چرا؟ پاسخ در فقر تاکتیکی نهفته است. وقتی حریف ۱۰ نفره میشود و عقب مینشیند، دیگر نمیتوان با پاسهای بلند پشت مدافعان (تخصص طارمی و آزمون) به گل رسید. اینجا نیاز به کارهای ترکیبی، اورلپهای سریع مدافعان کناری و خلاقیت در فضای فشرده است. چیزی که تیم قلعهنویی مطلقا ندارد. ما برنامه B نداریم. وقتی طارمی مهار شود، کل استراتژی تیم ملی به سانترهای بیهدف و شوتهای از راه دور تقلیل مییابد. ۱۰نفره شدن ازبکستان در بازی اخیر و ناتوانی ما در گلزنی طی ۳۰ دقیقه پایانی، یک رسوایی فنی بود، نه بدشانسی. این یعنی کادر فنی نمیداند با توپ چه کند، آنها فقط امیدوارند توپ روی اتفاقات به تور برسد.
اما تلختر از بنبست فنی، فروپاشی اقتدار بود. صحنهای که مهدی طارمی، کاپیتان و پنالتیزن اول تیم، توپ را به میلاد محمدی سپرد، نمادینترین تصویر از وضعیت کنونی تیم ملی است. در فینال یک تورنمنت، وقتی بازی به ضربات مرگبار پنالتی کشیده میشود، سلسلهمراتب باید حرف اول و آخر را بزند. پنالتیزن اول مشخص است، پنالتیزن دوم مشخص است. مربی لیست میدهد و بازیکن اجرا میکند. اینکه طارمی تصمیم میگیرد توپ را به بازیکنی بدهد که تخصص و اعتمادبهنفس کافی برای زدن پنالتی حساس را ندارد، دو پیام ترسناک دارد.
ستارههای تیم خود را بزرگتر از تیم و حتی بزرگتر از سرمربی میدانند. آنها در زمین تصمیم میگیرند، نه روی نیمکت. طارمی احتمالا نیت خیر داشته (روحیه دادن به همتیمی)، اما جای بذل و بخشش در فینال نیست. اینجا تیم ملی است، نه دورهمی دوستانه.
امیر قلعهنویی که همواره به مدیریت رختکن و کاریزمای خود میبالید، در این صحنه کجا بود؟ چرا از کنار خط فریاد نزد که «مهدی! خودت بزن»؟ سکوت نیمکت در برابر این تغییر ناگهانی، نشاندهنده این است که کادر فنی کنترل جریان روانی تیم را از دست داده است. خراب شدن پنالتی توسط میلاد محمدی، تنها هدر رفتن یک توپ نبود؛ شلیک به قلب اقتدار سرمربی بود. حالا همه میپرسند: رییس واقعی کیست؟
مصاحبههای بعد از بازی، نمک پاشیدن روی زخم هواداران بود. استفاده مکرر از واژههایی مثل «بدشانسی»، «بازی یکطرفه»، و «فوتبال همین است»، دیگر خریدار ندارد. آقای قلعهنویی! وقتی شما در ۶ بازی متوالی نمیتوانید ازبکستان را شکست دهید، این دیگر بدشانسی نیست؛ این «واقعیت» سطح فنی تیم شماست.
اصرار بر اینکه «ما خوب بازی کردیم» نوعی توهین به شعور مخاطب است. هوادار فوتبال میفهمد که مالکیت توپ با خلق موقعیت خطرناک تفاوت دارد. پاسکاری مدافعان میانی با هافبکهای دفاعی در دایره مرکزی زمین، اسمش تسلط بر بازی نیست؛ اسمش تلف کردن وقت است. تیم ملی ایران کند، قابل پیشبینی و فاقد طراوت بازی میکند.
اصرار بر اینکه «ما خوب بازی کردیم» نوعی توهین به شعور مخاطب است. هوادار فوتبال میفهمد که مالکیت توپ با خلق موقعیت خطرناک تفاوت دارد. پاسکاری مدافعان میانی با هافبکهای دفاعی در دایره مرکزی زمین، اسمش تسلط بر بازی نیست؛ اسمش تلف کردن وقت است
ازبکستان چه با سرچکو کاتانتس و چه با کاناوارو نشان داده که با مهرههای کمتر، میتواند ساختاری ساخت که بزرگترین تیمهای آسیا را زمینگیر کند. آنها با برنامه دفاع میکنند، با برنامه ضدحمله میزنند و با برنامه ۱۰ نفره میشوند! اما ما چه؟ ما منتظریم مهدی قایدی از مصدومیت برگردد و یک دریبل بزند یا سردار یک ضربه سر بزند. این فوتبال نیست؛ این قمار روی استعدادهای فردی است.
اگر بخواهیم تمام مشکلات امروز تیم ملی ایران را در یک قاب خلاصه کنیم، نیازی به دیدن تاکتیکهای سردرگم امیر قلعهنویی نیست؛ کافی است دوربین را روی مهدی طارمی زوم کنیم. ستارهای که قرار بود عصای دست تیم ملی باشد، حالا انگار خودش تبدیل به مساله شده است. اتفاقات بازی با ازبکستان و حواشی پس از آن، پرده از واقعیتی برداشت که مدتهاست زیر پوست تیم ملی جریان دارد؛ مهدی طارمی دیگر فقط یک بازیکن نیست، او خود را در جایگاهی میبیند که فراتر از سرمربی، مدیریت و حتی منطق فوتبال است.
خطرناکتر از تصمیمات لحظهای طارمی در زمین، صحبتهای او در میکسدزون است. مهدی طارمی مدتی است که نقشی جدید برای خود تعریف کرده؛ سخنگوی غیررسمی و وکیلمدافع کادر فنی. بعد از بازی فاجعهبار مقابل ازبکستان (تیمی که ۱۰ نفره شد و ما باز هم نتوانستیم گل بزنیم)، طارمی روبهروی دوربینها ایستاد و به جای عذرخواهی بابت عملکرد ضعیف خط حمله، شروع به «نرمالسازی» وضعیت کرد.
در تاریخ فوتبال ایران، جملات قصار کم نداشتهایم. از «مچمان درد میکرد» تا «زمین کج بود». اما جملهای که مهدی طارمی پس از نمایش فاجعهبار مقابل ازبکستان در العین بر زبان آورد، فصل جدیدی در کتاب «بهانهتراشیهای ملی» باز کرد. او با چهرهای حق به جانب و صدایی که سعی داشت لرزش ناکامی را پنهان کند، رو به دوربینها گفت:«یک عده هستند که میخواهند از بالا فوتبال ما را خراب کنند.»
این جمله، فقط یک مصاحبه معمولی نیست؛ این یک «کد رمز» خطرناک است. این یعنی فرار از واقعیت به سرزمین خیالات. میخواهیم از آقای طارمی بپرسیم آنهایی که آن بالا نشستهاند دقیقا چه کسانی هستند و چرا وقتی تیم ملی نتیجه نگرفته، پای آنها وسط کشیده میشود؟ آقای طارمی! ادعای شما مبنی بر اینکه «میخواهند فوتبال را خراب کنند»، بزرگترین «آدرس غلط» سالهای اخیر فوتبال ایران است. هیچکس جز خود مجموعه تیم ملی، مسئول این وضعیت نیست. آن کسی که در زمین عصبی است و تمرکز ندارد، دشمنان نیستند، بازیکنان هستند. اگر واقعا نگران «خراب شدن فوتبال» هستید، لطفا از خودتان شروع کنید. از دخالت نکردن در کار مربی، از احترام گذاشتن به ضربات پنالتی و از پذیرفتن واقعیتهای تلخ فنی. فوتبال ما از «بالا» خراب نمیشود؛ فوتبال ما دارد از «درون» میپوسد و متاسفانه شما به عنوان ستاره و کاپیتان، به جای درمان این پوسیدگی، دارید با حرفهایتان روی آن سرپوش میگذارید. لطفا به جای جنگ با اشباح، فوتبال بازی کنید. فقط همین.
از این هم بگذریم آقای طارمی ولی ما فراموش نکردهایم که شما خودت با بالا رابطه خوبی داری و داشتهای. ما یادمان نرفته که شما چطور چهار سال پیش به دفتر معان اول رییس جمهور رفتی و حکم برکناری اسکوچیچ را گرفتی؛ اسکوچیچی که حاضر نبود به شما بیشتر از یک بازیکن میدان بدهد! یا زمانی که شما حواله خودرو میگرفتید خوب بود اما حالا بد شد؟ شما مگر یک هفته پیش با نفر اول دولت دیدار نداشتی؟ آیا همین انتقادها را به گوش یکی از همین بالاییها رساندی؟ بیخیال آقای طارمی!
دیدگاه تان را بنویسید