آریا طاری

تنها معمای بزرگ لیگ هجدهم در هفته‌های باقی‌مانده، سرنوشت قهرمانی لیگ نیست. در پایین جدول نیز دو تیم به سختی برای بقا مبارزه می‌کنند و امیدوارند ناچار به ترک لیگ برتر نشوند. سقوط استقلال خوزستان پس از کسر 6 امتیاز از این باشگاه، قطعی به نظر می‌رسید و حالا دیگر این تیم شانسی برای ماندن در لیگ ندارد. سپیدرود و نفت مسجدسلیمان اما شاید تا روز آخر برای فرار از سقوط به لیگ یک مبارزه کنند. این نبرد، میان مربیانی نام‌آشنا رخ می‌دهد. چهره‌هایی که معمولا تنها در همین مقطع فصل، مورد استفاده قرار می‌گیرند!

تنها سه مربی در تاریخ فوتبال ایران، قهرمان جام باشگاه‌های آسیا شده‌اند و فیروز کریمی یکی از همان سه مربی به شمار می‌رود. با چنین دستاوردی، فیروز طبیعتا باید در جایگاه یک مربی بزرگ قرار بگیرد و حتی تجربه هدایت تیم ملی را داشته باشد اما او هرگز به سرمربیگری تیم ملی نزدیک نشده است. موفقیت تاریخی در پاس، اولین تجربه مربیگری کریمی محسوب می‌شد. او پس از این تجربه موفقیت‌آمیز، در باشگاه‌های زیادی مشغول به کار شد اما نام این مربی با استقلال اهواز بر سر زبان‌ها افتاد. تیم او در لیگ برتر پنجم در آستانه قهرمانی قرار گرفت و اگر آن اشتباه معروف داوری نبود، استقلال اهواز به جای سایپا در فاصله یک هفته به پایان لیگ صدرنشین می‌شد و احتمالا جام را به خانه می‌برد. تا اینجا همه چیز برای فیروز خوب پیش رفته بود اما یک سال بعد، او هدایت یکی از بحران‌زده‌ترین استقلال‌های تاریخ لیگ برتر را بر عهده گرفت و نتوانست در این تیم به موفقیت دست پیدا کند. هیچ‌کس انتظار شکست مربی بااستعداد در استقلال را نداشت اما این اتفاق رخ داد و فیروز به سرعت در مسیر جدایی از این باشگاه قرار گرفت. دوران افول کریمی درست از همین نقطه آغاز شد. او دیگر تجربه کار در تیم‌های بزرگ را به دست نیاورد و تنها در باشگاه‌های کوچک‌تر دیده شد. از یک جایی به بعد این مربی عملا تنها در تیم‌هایی مورد استفاده قرار می‌گرفت که با احتمال سقوط دست و پنجه نرم می‌کردند. فیروز کریمی لیگ هجدهم را به عنوان سرمربی ماشین‌سازی شروع کرد اما تنها بعد از سپری شدن پنج هفته از کار برکنار شد. او برای مدتی در یک برنامه تلویزیونی به عنوان داور حاضر بود و سپس در فاصله پنج هفته به پایان لیگ، سرمربیگری نفت مسجدسلیمان را بر عهده گرفت. این ماموریت پیش از این در ملوان و چند باشگاه دیگر نیز به فیروز سپرده شده است. بدون تردید او یکی از بهترین مربی‌ها در نسل خودش بود. مثل فرهاد کاظمی که با قهرمان کردن سپاهان در لیگ برتر چهره شد اما هرگز به حق واقعی‌اش در فوتبال نرسید و حالا در لیگ‌های پایین‌تر حضور دارد. حتی نادر دست‌نشان نیز پس از رساندن پگاه گیلان به فینال جام حذفی، به عنوان یک پدیده مربیگری مطرح شد اما حالا دیگر او هم مثل فیروز و فرهاد، تنها برای خلبانی هواپیماهای در حال سقوط انتخاب می‌شود. چهره‌هایی مثل فیروز، فرهاد و یا نادر دست‌نشان زمانی با توانایی فنی‌شان شناخته می‌شدند اما به نظر می‌رسد همه داشته‌های فنی این مربیان مربوط به چندین سال قبل است و آنها خودشان را به اندازه کافی «به روز» نکرده‌اند. بقا در لیگ در هفته‌های پایانی بیشتر از هر چیزی به جنبه‌های «روحی و روانی» نیاز دارد و این مربی‌ها، متخصص روحیه دادن به تیم و بالا بردن اعتماد به نفس نفرات‌شان هستند. در واقع آنها اصلا زمان لازم را برای تغییر عادت‌های فنی تیم ندارند و تنها برای کار کردن روی جنبه‌‌های ذهنی برنامه‌ریزی می‌کنند. نحوه امضای قرارداد این مربی‌ها نیز تقریبا مشابه است. آنها مبلغ متوسطی را به عنوان قرارداد و مبلغ بالایی را به عنوان «پاداش» در صورت بقا در لیگ دریافت می‌کنند. اکبر میثاقیان نیز به همین دسته تعلق داشت. مردی که با صحبت از پرت کردن خودش از بالای برج میلاد، راه‌آهن را در لیگ حفظ کرد و ماموریت موفق دیگری را در سیاه‌جامگان پشت سر گذاشت. این گروه از مربیان، دیگر دانش فنی قابل اعتنایی ندارند اما تجربه کار کردن در لیگ و توانایی تاثیرگذاشتن روی ذهن فوتبالیست‌ها، به آنها کمک می‌کند که از چرخه مربیگری، حذف نشوند. سپیدرود و نفت مسجدسلیمان، هفته‌های سختی را پیش رو دارند. آنها دو هفته بعد در جدالی فینال‌گونه روبه‌روی هم قرار می‌گیرند. این مسابقه در مسجدسلیمان، تا حدود زیادی تکلیف بقا یا سقوط یکی از این دو تیم را روشن می‌کند. از بین فیروز و نادر، یکی از آنها به عنوان چهره موفق در تیم باقی می‌ماند و دیگری از باشگاهش جدا می‌شود تا در انتظار انتهای لیگ نوزدهم و پیوستن به یک باشگاه در حال سقوط دیگر باشد. فیروز کریمی و نادر دست‌نشان شبیه صیادانی هستند که تنها در پایان فصل مشغول صید می‌شوند. تا پایان دوران مربیگری آنها چیز زیادی باقی نمانده و این سال‌های پیش رو نیز با جنگ بر سر بقا و سقوط سپری خواهد شد.