آریا رهنورد

هفت سال بعد از کنار گذاشته ‌شدن از نیمکت تیم ملی، افشین قطبی در حالی برای هدایت فولاد خوزستان به ایران برگشت که به جز رنگ موهای سر، دیگر هیچ چیز در مورد او تغییر نکرده است. حتی پس از ماجراجویی نسبتا طولانی در شرق آسیا، او همچنان با همان ادبیات، همان وعده‌ها، همان اغراق‌ها و همان رویافروشی‌ها دوباره کارش را در فوتبال ایران آغاز می‌کند. قطبی به گفته خودش قصد دارد فولاد را به بهترین تیم ایران تبدیل کند. اگر این وعده هم مثل قول محبوب ‌کردن فوتبال شیزوکا به اندازه توت‌فرنگی‌های این منطقه باشد، هواداران باشگاه اهوازی نباید به آن دل ببندند. تنها موفقیت فوتبالی افشین قطبی، هنوز هم مربوط به «نقطه آغاز» دوران سرمربیگری این مربی است. قهرمانی با پرسپولیس در لیگ برتر هفتم، تنها اتفاق باشکوه در دوران مربیگری امپراتور به شمار می‌رود اما حتی این قهرمانی دلچسب نیز مدعیان خاص خودش را دارد. از یک سو حبیب کاشانی مدیریتش را دلیل رسیدن پرسپولیس به موفقیت می‌داند و از سوی دیگر نیز علیرضا مرزبان و حمید استیلی باور دارند که اردوی بدنسازی پیش‎فصل در جنوب ایران، نقش اصلی را در شلاق ‌خوردن بدن بازیکن‌ها و ساخته‌ شدن این ترکیب رویایی ایفا کرده است. جالب اینجاست که هیچ‌کدام از این نفرات پس از قهرمانی پرسپولیس، به تنهایی موفق نبودند. نه حمید استیلی سرمربی بزرگی شد، نه حبیب کاشانی دوران مدیریت موفقی داشت و نه حتی افشین قطبی توانست به عنوان یک سرمربی درجه یک مطرح شود. او که زمانی می‌خواست مسیر شیمیزو تا رئال مادرید را با جام‌های ریز و درشت پر کند، یک دهه بعد از سرمربیگری تیم قهرمان ایران، به اندازه‌ای پسرفت کرده که حالا باید در لیگ برتر سرمربیگری یک تیم میانه جدولی را با شوق و ذوق بپذیرد. سرمربی جدید فولاد خوزستان از همین ابتدا بنا را بر اغراق و وعده گذاشته است. او مثل همیشه مشغول جمله ساختن با اسم تیمش است و در کنار تعریف و تمجید از خوزستان، تاکید کرد که قصد دارد مثل مقطع قبلی فوتبالیست‌های جوان ایرانی را پرورش بدهد. سوال بزرگ اینجاست که در دوران حضور قطبی روی نیمکت پرسپولیس، کدام ستاره جوان توسط او به فوتبال ایران معرفی شد؟ در شرایطی که فولاد حتی با منطقه سهمیه آسیا در جدول لیگ برتر فاصله زیادی دارد، قطبی وعده «قهرمانی آسیا» را مطرح کرده و به گفته خودش قصد دارد کاری کند تا همه ایران طرفدار فولاد خوزستان شوند. حقیقت آن است که فولاد حتی وقتی با حسین فرکی قهرمانی لیگ برتر را به دست آورد، در همه ایران محبوب نشد. وعده‌‌های افشین قطبی، تا حدود زیادی رویاپردازانه هستند اما او هویت مربیگری‌اش را از همین وعده‌ها می‌گیرد. رنگ ‌کردن رویاهای دور و دراز برای فروش آنها به تیم‌های مختلف، خلاصه سبک مربیگری افشین قطبی است. بسیاری از مربیان خارجی در فوتبال ایران، به مرور زمان شکل عوض کردند، «بیانیه‌ نویس»، بهانه‌گیر، معترض، راحت‌طلب و به طور کلی شبیه مربیان ایرانی شدند. داستان افشین قطبی اما همیشه متفاوت بود. او که فارسی را به سختی صحبت می‌کرد، کوچک‌ترین اطلاعی از فوتبال و زندگی در ایران نداشت اما خیلی زود با عبارت‌های عاشقانه‌اش قلب هوادارهای احساساتی را به تسخیر درآورد. او همیشه یک قدم جلوتر از زیرکی‌های معمول فوتبال ایران بود و می‌دانست چطور باید در این کشور برای خودش احترام بخرد. افشین قطبی هرگز دست از ستایش تیم رقیب و مهره‌های خودی برنمی‌داشت اما بسیاری از بازیکنانی که با او کار کرده‌اند، معتقدند رفتار این مربی مقابل دوربین‌ها و در غیاب دوربین‌ها تفاوت‌های بسیار بزرگی با هم دارند. قطبی همیشه دوستان رسانه‌ای خاص خودش را داشته و آنها، همیشه روایت‌هایی را که به نفع این مربی بوده نقل کرده‌اند اما نباید فراموش کرد که در دوران حضور افشین در تیم ملی، ستاره‌های زیادی به درخواست خودشان از این تیم جدا شدند. این «قهر عمومی» حتی شامل حال علی کریمی نیز شد که ناگهان از اردوی عجیب و غریب تیم ملی در اتریش بیرون آمد و دیگر حاضر نشد زیر نظر قطبی فوتبال بازی کند. پس از قهرمانی پرسپولیس در لیگ برتر هفتم، مهره‌های زیادی از این تیم جدا شدند و بعد از جام ملت‌های 2011 نیز، بازار انتقاد از آقای مربی در بین مهره‌های ملی‌پوش داغ بود. او مدام روی موج اغراق سوار بود و تاکید داشت که تیم‌هایش بین‌المللی بازی می‌کنند اما سانتر کردن و انتظار برای توپ‌های دوم، چندان هم «بین‌المللی» نیست!

فوتبال ایران در یک مقطع حساس، فریب وعده‌های امپراتور را خورد. او که زمانی آنالیزور ویدئویی تیم ملی کره جنوبی بود، اصرار داشت که کره‌ جنوبی و شمالی را مثل کف دست می‌شناسد اما نقشه‌های کف دست این مربی، سرانجامی به جز شکست و گمراهی نداشت. او هیچ‌کدام از دو کره را در سرنوشت‌سازترین روزهای مرحله مقدماتی جام جهانی شکست نداد و در جام ملت‌های آسیا نیز قافیه را به کره جنوبی باخت. فوتبال ایران وعده‌های این مربی را «باور» کرده بود و برای کشف حقیقت، کمی دیر به نظر می‌رسد. افشین حالا به گفته خودش برای کمک به فوتبال ایران هدایت فولاد را پذیرفته اما در همه این سال‌ها، فوتبال ایران به این مربی نیاز نداشته و شاید این خود او باشد که به کمک فوتبال ایران برای نجات کارنامه مربیگری‌اش نیاز دارد.