الکس؛ فرمانده نو!

این اواخر هر وقت صحبت از تغییر یک مربی در فوتبال ایران است، نام «الکس نوری» را هم می‌شنویم. وقتی برانکو از پرسپولیس جدا شده بود، صحبت از جذب این مربی برای قرمزها بود و پس از جدایی ویلموتس از تیم ملی، نام او دوباره در بین گزینه‌ها به گوش رسید. ماجرای پیوستن این مربی به فوتبال ایران، حالا از همیشه جدی‌تر شده و به نظر می‌رسد استقلالی‌ها به زودی برای هدایت باشگاه در فصل جدید، با او قرارداد امضا خواهند کرد. شاید این نام، جذاب‌تر از برخی گزینه‌های داخلی تیم باشد؛ اما حقیقت آن است که کارنامه نوری در فوتبال ایران، اصلا با مانورهایی که برای جذب او به نمایش می‌گذارند همخوانی ندارد.

آریا طاری

حداقل از شروع فصل گذشته، مشکل استقلال هرگز یک مشکل «فنی» نبوده است. این باشگاه به شکل واضحی با مصائب خاص مدیریتی دست و پنجه نرم می‌کند و به نظر می‌رسد تا زمانی که این گره کور باز نشود، استقلال هم رنگ آرامش را نمی‌بیند. در حقیقت مشکل آبی‌ها اصلا مربیان نیستند. مساله کلیدی باشگاه، تفکر حاکم بر رفتارهای مدیریتی است که اجازه نمی‌دهد مربی‌ها کارشان را به درستی انجام بدهند. اگر قرار است یک تغییر و تحول جذاب در استقلال رخ بدهد، هیچ چیز به اندازه تغییر مدیران باشگاه نباید در دستور کار باشد. با این حال سعادتمند و رفقا همچنان در سمت‌شان باقی مانده‌اند و مشغول گرفتن تصمیم‌های بعدی برای استقلال هستند. تازه‌ترین تصمیم آنها، امضای قرارداد با الکس نوری بوده است. جالب اینکه بین بیانیه پایان رسمی مذاکره‌ها با استراماچونی و افشای مذاکره‌های جدید با الکس نوری، فقط چند ساعت فاصله وجود داشته است. یعنی از نگاه مدیران استقلال، هواداران فوتبال آنقدر «ساده لوح» هستند که باور کنند باشگاه به محض قطع مذاکره با استراماچونی، صحبت‌هایش را با الکس نوری کلید زده و در همین چند ساعت به توافق هم نزدیک شده است. حقیقت آن است که استقلالی‌ها هرگز در روند صحبت با استراماچونی «جدی» نبودند. آنها می‌دانستند که در این پرونده شانسی ندارند و در تمام این مدت به صورت چراغ خاموش با نوری صحبت می‌کردند. درست مثل روزهایی که باشگاه در ژست دروغین تلاش برای بازگرداندن استراماچونی فرو رفته بود و در عین حال، برای جذب جانشین ایرانی او تلاش می‌کرد. ظاهرا از نگاه سعادتمند شکست در پروژه استراما، حتی نیازمند یک عذرخواهی خشک و خالی نبوده است. او همه تخم‌مرغ‌ها را در سبد مرد ایتالیایی گذاشت و عملا شانس بردن یک جام را از استقلال گرفت تا این مربی به تیم برگردد اما درنهایت قادر به امضای قرارداد تازه با او نبود. آیا روند درست و منطقی ماجرا این نیست که پس از این شکست بزرگ، سعادتمند از سمتش استعفا بدهد و باشگاه را ترک کند؟ آیا او نباید به خاطر این خلف وعده تاریخی، پاسخگوی هواداران استقلال باشد؟

اما به یک سوال مهم دیگر برسیم. اینکه الکس نوری کیست و تا امروز چه کارهایی انجام داده است؟ هواداران فوتبال ایران، کم و بیش او را می‌شناسند. یک مربی 41 ساله که در سطوح پایین فوتبال آلمان بازی می‌کرد اما به عنوان مربی، جاه‌طلبی بیشتری از خودش نشان داد. مردی که در شهر بوکتسهوده در ایالت نیدرزاکسین به دنیا آمده و تا امروز رفت و آمدهای بسیار کمی به ایران داشته است. بیشتر شهرت الکساندر در فوتبال ایران، به روزهای حضورش روی نیمکت وردربرمن برمی‌گردد. چند سال قبل او که سرمربی تیم دوم باشگاه وردربرمن بود، برای مدتی به عنوان سرمربی موقت تیم اصلی باشگاه برگزیده شد و در یک روند موفق، جلوی سقوط این تیم را گرفت. هرچند که فقط چند هفته بعد از شروع فصل بعدی، مسئولان باشگاه عذرش را خواستند و او را از سمتش برکنار کردند. پس از این برکناری، نوری حدود یک سال هدایت هیچ تیمی را بر عهده نگرفت و در پایان این دوران، سرمربی تیم اینگولواشتات در بوندس‌لیگا 2 شد. موقعیتی که برای او اصلا «پیشرفت» محسوب نمی‌شد اما به هر حال فرصت تازه‌ای در اختیار این مربی قرار می‌دهد. درصد پیروزی الکس در این تیم روی عدد «صفر» متوقف شد. او برای هشت مسابقه سرمربی باشگاه بود و در این مدت حتی یک بار هم طعم پیروزی را نچشید تا سرانجام پس از دو ماه، از سمتش برکنار شد. تجربه بعدی نوری پس از دو سال بدون تیم ماندن، به عنوان دستیار کلینزمن در هرتابرلین رقم خورد. کلینزی خیلی زود استعفا داد و باشگاه برای چهار بازی به الکس نوری اعتماد کرد اما رابطه شکراب شده با بازیکن‌ها و نتایج نه‌چندان خوب، سند برکناری بعدی او را هم امضا کرد. در واقع این مربی در سه فصل از چهار فصل مربیگری‌اش خیلی زود برکنار شده و فقط یک دوره موفقیت‌آمیز را تجربه کرده است. شاید او به کار فوتبال ایران بیاید اما در استانداردهای اروپایی، اصلا رزومه موفقی ندارد.

پیوستن قریب‌الوقوع الکس نوری به استقلال، محصول دیگری از قانون منع ورود خارجی‌ها به فوتبال ایران است. قانونی که نه‌تنها مربیان داخلی را صاحب ارزش کاذب کرده، بلکه روند بازگشت مربیان ایرانی متولد کشورهای دیگر را نیز به راه انداخته است

پیوستن قریب‌الوقوع الکس نوری به استقلال، محصول دیگری از قانون منع ورود خارجی‌ها به فوتبال ایران است. قانونی که نه‌تنها مربیان داخلی را صاحب ارزش کاذب کرده، بلکه روند بازگشت مربیان ایرانی متولد کشورهای دیگر را نیز به راه انداخته است. اینکه از یک شهروند آلمان توقع داشته باشید که در فوتبال ایران به «ریال» حقوق بگیرد یا با موجی از بدقولی‌ها کنار بیاید، واقعا توقع گزافی به نظر می‌رسد. بد نیست افرادی که خواب شوم این قانون را برای فوتبال ایران دیده‌اند، از خودشان بپرسند که یکی مثل الکس نوری، چه تفاوتی با مربیان خارجی دیگر دارد؟