«بعد از مرگم، مردم همه خرابکاری‌ها را فراموش می‌کنند و فوتبالم را به یاد می‌آورند». جمله معروف جرج بست بزرگ، آرزوی مشترک خیلی از ستاره‌هایی است که در زمین مسابقه، یک برنده تمام‌عیار بودند و در زمین زندگی شخصی، یک بازنده بزرگ. آنهایی که در زمین جادو می‌کردند و بیرون از آن، دست به کارهایی می‌زدند که همه چیز را تحت تاثیر قرار می‌داد. رونالدینیو یکی از همین چهره‌ها بود. بازیکنی در که در عصر خودش، خارق‌العاده به نظر می‌رسد. ستاره‌ای که با برزیل، فاتح جام جهانی شد، با بارسلونا تمام افتخارات باشگاهی ممکن را تصاحب کرد و به عنوان یکی از بهترین مهره‌های تاریخ فوتبال تثبیت شد. او در زندگی شخصی‌اش اما هرگز موفق نبود. درخشش خیره‌کننده رونالدینیو، محصول نبوغ شخصی‌ و ذاتی‌اش بود. او بعدها اعتراف کرد که هرگز یک زندگی حرفه‌ای نداشته و حتی در سال‌های اوج، تا دیروقت بیدار می‌مانده و حتی بارها در شرایط غیرعادی، به تمرین بارسلونا می‌رفته است. او هرگز یک ستاره سختکوش نبود و به همین خاطر، دوران افولش خیلی زود از راه رسید. با این وجود دوران اوج این بازیکن آنقدر شگفت‌انگیز بود که حالا کم‌تر کسی دوران افول ستاره را به یاد می‌آورد. اعجوبه برزیلی با گلی که وارد دروازه چلسی کرد، یک تاریخ جدید برای بارسلونا ساخت. درست است که بارسایی‌ها در آن مسابقه، شکست خوردند و زمین را به عنوان تیم بازنده ترک کردند اما آن «شوت یخی» همه اهالی فوتبال و حتی داور مسابقه را شگفت‌زده کرد. این گل، به موزه‌ها تعلق داشت. به قفسه‌های شیشه‌ای شیک و بلند. به تابلوی «دست ‌زدن ممنوع». برای تماشای این گل، باید صف می‌کشیدیم و دلار پرداخت می‌کردیم اما آنقدر خوشبخت بودیم که این تصویر، کاملا مجانی جلوی چشم‌های‌مان ساخته شد.

رونالدینیو در زندگی شخصی‌اش مشکلات زیادی داشت. هرگز نتوانست مثل مسی، یک خانواده خوب برای خودش بسازد و در آرامش زندگی کند. پول‌هایی که به دست آورده بود را به باد داد و کار به جایی رسید که حتی 20 دلار، در حساب شخصی‌اش نیز نداشت. او برای مدتی، سفیر رسمی باشگاه بارسا نیز شد اما همه می‌دانستند که رونی، برای چنین کارهایی ساخته نشده است. ماجرای پاسپورت جعلی، دوباره سرها را به طرف او برگرداند. نابغه برزیلی در پاراگوئه دستگیر شد و برای مدت زیادی به زندان رفت. او حالا نیز از زندان آزاد شده اما در حبس خانگی به سر می‌برد و همچنان زیر نظر است. این ماجراهای تلخ اما باعث نمی‌شود که لذت تماشای کارهای او در زمین را از یاد ببریم. او کارهایی را انجام می‌داد که خیلی‌ها، حتی در خواب هم قادر به انجامش نبودند. او صمیمی‌ترین دوست توپ بود و برای اولین و آخرین بار، لحظه تشویق یک «بارسلونایی» در سانتیاگوبرنابئو را رقم زد. دوران بازنشستگی برای این ستاره، به خوبی سپری نشد اما بدون تردید نام او در تاریخ، به عنوان یکی از ناب‌ترین استعدادهای فوتبالی به یاد آورده خواهد شد. جادوگری که شماره 10 می‌پوشید، دائما لبخند می‌زد، سرنوشت بازی‌ها را عوض می‌کرد و تیمش را از وسط جهنم بیرون می‌کشید. جادوگری که با تلفیق هنر و شرارت، مدافعان حریف را از زندگی سیر می‌کرد.