شطرنج در نصف جهان

تیر خلاص به هیجان؟ این یک سوگ‌نامه است برای فوتبالی که قرار بود در اوج باشد و حالا در آستانه‌ یک سلاخی احساسی قرار گرفته است. اگر خبر بدون تماشاگر شدن بازی سپاهان و استقلال قطعی شود، ما با جسد بی‌جان یک مسابقه روبه‌رو خواهیم بود که نامش بازی بزرگ است اما روحش را از آن گرفته‌اند. فوتبال بدون تماشاگر، مثل موسیقی بدون صداست. مثل رقص در تاریکی و مثل ضیافتی که صاحب‌خانه، درها را به روی مهمانان بسته است. خبر کوتاه بود و به شدت گزنده؛ احتمال برگزاری بازی سپاهان و استقلال پشت درهای بسته. همین چند کلمه کافی بود تا تمام آن هیجانی که از ابتدای هفته در رگ‌های فوتبال ایران دویده بود، ناگهان لخته شود. ما از نبرد نیم‌فصل حرف می‌زدیم، از تقابل زرد و آبی، از بازگشت حسینی مقابل ساپینتو و از آخرین فرصت‌های یک مربی پرتغالی برای بقا. اما حالا، تمام این درام‌های جذاب، قرار است در سکوتی کرکننده، در ورزشگاهی که برای فریاد ساخته شده، به خاک سپرده شوند. هر کس یک‌بار پا به نقش‌جهان گذاشته باشد، می‌داند که ابهت این سازه‌ عظیم، تنها با حضور تماشاگران متعصب سپاهانی معنا پیدا می‌کند. وقتی ۵۰‌ هزار حنجره، سرود پیروزی می‌خوانند، چمن نقش‌جهان زیر پای حریفان می‌لرزد. حالا تصور کنید این فضای عظیم، امروز فقط میزبان صدای سوت داور و فریادهای از سر استیصال بازیکنان باشد. این دیگر یک مسابقه‌ فوتبال نیست؛ این یک تمرین اجباری است که به اشتباه نامش را مسابقه گذاشته‌اند. بدون تماشاگر، نقش‌جهان تبدیل به یک کالبد بی‌روح می‌شود که گویی در انتظار معجزه‌ای برای دوباره تپیدن است. «فوتبال برای مردم است.» این جمله‌ای است که مدام تکرار می‌شود اما در عمل، اولین چیزی که در مواقع حساس قربانی می‌شود، همین مردم هستند. بدون تماشاگر شدن بازی سپاهان و استقلال، یعنی گرفتن حق طبیعی هواداری که کل هفته را به عشق این ۹۰‌ دقیقه گذرانده است. یعنی کشتن انگیزه در ساق‌های بازیکنی که برای دیده شدن و تشویق شدن می‌دود. اگر امروز درهای نقش‌جهان بسته بماند، یعنی ما قبول کرده‌ایم که فوتبال، دیگر یک پدیده‌ اجتماعی نیست، بلکه صرفا یک تعهد قراردادی است که باید به هر قیمتی (حتی به قیمت کشتن لذت) برگزار شود. این بازی، ویترین فوتبال ماست. نبرد سپاهان و استقلال، اعتبار لیگ ایران است. با بدون تماشاگر کردن آن، ما تبر به ریشه‌ همین اعتبار نیم‌بند می‌زنیم. فوتبال بدون هوادار، نه برنده دارد و نه بازنده؛ همه با هم می‌بازیم. امروز اگر سکوت بر نقش‌جهان حاکم باشد، صدای گریه‌ فوتبالی شنیده خواهد شد که فرزندانش را از خانه بیرون کرده‌اند. بیایید امیدوار باشیم که این شایعه، در حد همان شایعه بماند و اجازه دهند این سمفونی ناتمام، با حضور صاحبان اصلی‌اش، یعنی مردم، به اجرا درآید. چراکه فوتبال بدون تماشاگر، دقیقا همان نقطه‌ای است که در آن، ورزش به پایان می‌رسد و سیاست اجبار آغاز می‌شود.

 آریا طاری

امروز، وقتی عقربه‌های ساعت به وقت جنون برسند، اصفهان دیگر فقط شهر توریستی با پل‌های تاریخی نخواهد بود؛ اصفهان قلب تپنده‌ یک سرزمین خواهد شد. ورزشگاه نقش‌جهان، با آن سازه‌ عظیم و ابهت مثال‌زدنی‌اش، مهیای میزبانی از مسابقه‌ای است که سرنوشت نیم‌فصل لیگ برتر فوتبال ایران را نه با جوهر، که با عرق و شاید اشک قهرمانانش می‌نویسد. این بازی، تلاقی دو دنیای متفاوت است؛ سپاهانی که زیر سایه‌ فرزند محبوبش محرم نویدکیا به آرامشی مخوف دست یافته و استقلالی که در تلاطم فریادهای ریکاردو ساپینتو، میان بقا و فنا دست‌وپا می‌زند. این یک نبرد معمولی نیست؛ این فینال نابهنگام نیم‌فصل است. جایی که زاینده‌رود تشنه، قرار است شاهد طغیان احساسات، کینه‌های قدیمی و سرنوشت‌های گره‌خورده باشد. 

هر کس یک‌بار پا به نقش‌جهان گذاشته باشد، می‌داند که ابهت این سازه‌ عظیم، تنها با حضور تماشاگران متعصب سپاهانی معنا پیدا می‌کند. حالا تصور کنید این فضای عظیم، امروز فقط میزبان صدای سوت داور و فریادهای از سر استیصال بازیکنان باشد. این دیگر یک مسابقه‌ فوتبال نیست؛ این یک تمرین اجباری است که به اشتباه نامش را مسابقه گذاشته‌اند

در فوتبال ایران، کمتر کسی را می‌توان یافت که مانند محرم نویدکیا، احترام دوست و دشمن را برانگیزد. او که روزگاری با شماره چهار تاریخی‌اش در میانه میدان، نبض بازی را در دست می‌گرفت، حالا از کنار‌ خط طولی، سپاهان را مثل یک ارکستر سمفونیک هدایت می‌کند. محرم اهل هیاهو نیست؛ او برخلاف رقیب امروزش، نه با داوران می‌جنگد و نه در کنفرانس‌های خبری طوفان به پا می‌کند. سلاح محرم، ثبات است. 

سپاهان نویدکیا حالا در قله ایستاده است. آنها با ۳۰‌ امتیاز، پیشاپیش تاج قهرمانی نیم‌فصل را بر سر گذاشته‌اند، اما برای محرم، این کافی نیست. او که خود طعم قهرمانی‌های متوالی را چشیده، می‌داند که نیم‌فصل دوم، قتلگاه تیم‌هایی است که حاشیه امنیت ندارند. پیروزی نهم متوالی برای او، فقط یک عدد در جدول نیست؛ یک مهر تایید بر سبک مربی‌گری اوست. رسیدن به امتیاز ۳۳ و ایجاد فاصله‌ پنج امتیازی با پرسپولیس، یعنی سپاهان محرم، اسب خود را برای قهرمانی نهایی زین کرده است. او امروز با همان چهره‌ سنگی و متین، به دنبال تیر خلاص زدن به رویاهای رقیب دیرینه است. 

در سوی دیگر، ریکاردو ساپینتو ایستاده است. مردی که گویی از دل یک تراژدی یونانی بیرون آمده؛ سرشار از شور، خشم و استیصال. استقلال او حال خوبی ندارد. رتبه‌ ششم جدول، برای تیمی که هوادارانش به چیزی جز صدرنشینی قانع نیستند، یک شکست مطلق محسوب می‌شود. ساپینتو می‌داند که امروز، نه فقط برای سه امتیاز، بلکه برای نام و برند خودش می‌جنگد. 

شایعات در اطراف اردوگاه آبی، مثل کلاغ‌های شوم پرسه می‌زنند. نام فرهاد مجیدی مثل یک ذکر روزانه بر لب‌های معترضان جاری است. زمزمه‌های حضور جواد نکونام با آن نگاه‌های نافذ و یا مهدی رحمتی که به عنوان ناجی احتمالی مطرح شده‌اند، خواب را از چشمان ریکاردو ربوده است. برای او، بازی در نقش‌جهان، بازی شیشه‌ای است. یک لغزش، کل عمارت او در تهران را فرو می‌ریزد. گفته می‌شود اگر استقلال ببازد و فاصله با صدر به ۱۱‌ امتیاز برسد، ساپینتو دیگر سرمربی استقلال نخواهد بود؛ او تبدیل به یک خاطره‌ تلخ و پر سر و صدا در تاریخ باشگاه می‌شود. اما اگر ببرد؟ برد در اصفهان برای او، صعود به رده سوم و رسیدن به پنج امتیازی صدر است. این یعنی  بازگشت باشکوه. 

از نظر فنی، تقابل امروز نبرد دو فلسفه‌ کاملا متضاد است. سپاهان محرم نویدکیا، به مالکیت صبورانه اعتقاد دارد. آنها با پاس‌های کوتاه و جابه‌جایی‌های مداوم، حریف را خسته می‌کنند و سپس با یک پاس عمقی، دفاع را می‌شکافند. محرم به بازیکنانش یاد داده که حتی اگر در دقیقه‌۸۰ هم بازی مساوی بود، نباید نظم خود را از دست بدهند

اما دراماتیک‌ترین و شاید سوزناک‌ترین بخش این قصه، درون قفس توری سپاهان رقم می‌خورد. جایی که سیدحسین حسینی ایستاده است. دروازه‌بانی که سال‌ها صخره‌ اطمینان استقلال بود و بازوبند کاپیتانی‌اش، نماد وفاداری. اما فوتبال، بی‌رحم‌تر از آن است که به خاطرات پاداش دهد. همه به یاد دارند که ساپینتو چگونه با یک تصمیم قاطع، قلم قرمز روی نام حسینی کشید. او مدعی بود استقلال به تغییر نیاز دارد و حسینی، قربانی این تغییر شد. حالا، تقدیر به شکلی طنزآلود و گزنده، شیشه‌ عمر ساپینتو را دقیقا در دستان همان کسی قرار داده که او را از خانه‌اش راند. حسینی امروز با پیراهن زرد سپاهان، مقابل تیمی می‌ایستد که هنوز در رگ‌هایش جریان دارد، اما انگیزه‌ای که در چشمان او شعله می‌کشد، فراتر از یک رقابت ساده است. او می‌خواهد ثابت کند که اشتباه ساپینتو، نه یک تصمیم فنی، که یک قمار باخته بود. هر واکنشی که سیدحسین در برابر شوت‌های مهاجمان استقلال نشان دهد، گویی فریادی است بی‌صدا رو به نیمکت آبی؛ من هنوز اینجا هستم و تو را به پایان نزدیک می‌کنم. 

در این میانه، داستان رامین رضاییان هم کمتر از حسینی نیست. رامین که با هزار امید و آرزو پیراهن استقلال را پوشید تا باز هم در جناح راست آقایی کند، حالا خودش را در وضعیتی عجیب می‌بیند. او که سابقه‌ درخشانی در سپاهان داشته و تمام نقاط کور چمن نقش‌جهان را مثل کف دستش می‌شناسد، به دلیل تصمیمات خاص ساپینتو و اختلافات درونی، به احتمال زیاد از لیست بازی خارج خواهد ماند. رامین امروز از روی سکوها یا از پشت صفحه تلویزیون، تماشاگر نبردی است که می‌توانست ستاره‌ اول آن باشد. این تصمیم ساپینتو، اگر منجر به شکست شود، مثل یک لکه‌ ننگ بر کارنامه‌ او در این بازی باقی خواهد ماند. نتیجه این بازی در سرنوشت رامین هم تاثیر فراوانی دارد. اگر استقلال ببرد، کت تن ساپینتو خواهد ماند و آقای ستاره باید چمدانش را برای مقصد جدید جمع کند اما شکست آبی‌ها می‌تواند به حضور ساپینتو در ایران پایان دهد و حضور رامین در جمع آبی‌ها را تمدید کند.

از نظر فنی، تقابل امروز نبرد دو فلسفه‌ کاملا متضاد است. سپاهان محرم نویدکیا، به مالکیت صبورانه اعتقاد دارد. آنها با پاس‌های کوتاه و جابه‌جایی‌های مداوم، حریف را خسته می‌کنند و سپس با یک پاس عمقی، دفاع را می‌شکافند. محرم به بازیکنانش یاد داده که حتی اگر در دقیقه‌۸۰ هم بازی مساوی بود، نباید نظم خود را از دست بدهند. 

در سمت مقابل، استقلال ساپینتو تیمی است که با آدرنالین تغذیه می‌شود. آنها اگر در همان ابتدای بازی گل بخورند، دچار سردرگمی تاکتیکی می‌شوند. ساپینتو با هیجان کنار خط، سعی می‌کند انرژی را به زمین تزریق کند، اما در مقابل تیمی مثل سپاهان که در خانه بازی می‌کند، این هیجان می‌تواند به یک تله تبدیل شود. استقلال برای بردن، نیاز دارد که خط هافبک سپاهان را از کار بیندازد، اما آیا آنها ابزار لازم را برای مقابله با هافبک‌های خلاق محرم دارند؟

سوت پایان بازی امروز در اصفهان، فقط پایان ۱۵‌ هفته رقابت نیست. این سوت، تعیین‌کننده‌ مسیر آینده‌ دو باشگاه بزرگ ایران است. اگر سپاهان ببرد، محرم نویدکیا به عنوان معمار نوین سپاهان تثبیت می‌شود و استقلال به ورطه‌ بحرانی عمیق سقوط می‌کند که شاید تا پایان فصل از آن خارج نشود. در این میان، سیدحسین حسینی به عنوان قهرمان این نبرد، در سکوت، لبخند پیروزی خواهد زد. اما اگر استقلال ببرد، ساپینتو مثل ققنوس از خاکستر خود برمی‌خیزد و لیگ ایران در نیم‌فصل دوم، شاهد یک رقابت سه‌جانبه‌ وحشتناک میان سپاهان، پرسپولیس و استقلال خواهد بود. 

بازهم باید تاکید کرد که امروز، در میانه‌ میدان نقش‌جهان، توپ فوتبال فقط یک شی گرد نیست؛ این شیشه‌ عمر یک مربی پرتغالی است که در دستان یک دروازه‌بان سابقا آبی می‌چرخد. باید منتظر ماند و دید که آیا محرم نویدکیا با آن لبخند محجوبانه‌اش، حکم پایان دوران ساپینتو را امضا می‌کند یا ریکاردو، در قلب اصفهان معجزه‌ای برای بقا خلق خواهد کرد. 

این، زیباترین و در عین حال بی‌رحمانه‌ترین پرده از نمایش نیم‌فصل لیگ ایران است. جایی که در پایان، یا زاینده‌رود با اشک آبی‌ها پر می‌شود، یا طلوع خورشید زرد، تمام رویاهای پایتخت را ذوب می‌کند.