بهروز فایقیان

بهمن محصص کیست؟ کمتر هنرمند عرصه هنرهای تجسمی را در تاریخ معاصر ایران سراغ داریم که به‌رغم اتفاق‌نظر بر قدرت کم‌نظیر آفریده‌های تصویری او، تا این اندازه در فردیت و واکنش‌های عاطفی‌اش نسبت به جهان شناسایی شود و از طرف دیگر ارجاعات درون متنی آثارش تا این اندازه گسترده و پردامنه به نظر آید. هشت سال پس از درگذشت بهمن محصص به نظر می‌رسد با وجود ستایشی که این روزها نثار او و هنرش می‌شود؛ پرسش‌هایی جدی‌تر درباره او همچنان بی‌پاسخ مانده است؛ شاید مهم‌ترین پرسش این است محصص از خلال همه این‌ها چه تجربه‌ای را می‌خواهد با ما در میان بگذارد؟ 

 من یک پرسوناژ تاریخی هستم

در فیلم کوتاهی که احمد فاروقی در دهه 50 از محصص ساخته، محصص این جمله را می‌‎گوید که «من یک پرسوناژ تاریخی هستم». این عبارت از زبان محصص به این معناست که او اعتقاد دارد در دوره خود هضم نخواهد شد زیرا به مناسبات زمان خود انتقادات اساسی داشت، پس تنها در زمانی دیگر می‌‎توانست مطرح شود. مراد منتظمی، پژوهشگر و کارشناس هنر معتقد است بهمن محصص از منظر رابطه تاریخ هنر شرق و غرب و همین‌طور در بحث روایت تجدد و مدرنیسم بین‌المللی یک نمونه مثال‌زدنی است. اقلیم زیسته محصص گیلانی، رابطه‌اش با دریا و ایرانی که از طریق دریا به شوروی و چین و آسیا راه می‌برد و روحیه‌ای ایرانی- بین‌المللی به او می‌دهد مشخصا با هنر اروپا و تجدد اسپانیولی و به‌طورکلی با تجدد رنسانس ایتالیایی و بازسازی هنرهای دوره‌های باستانی پیوند می‌خورد؛ این نوعی از آگاهی تاریخی است که تک‌بعدی نیست و با تمدن‌های مختلف که لایه‌لایه روی هم بازسازی می‌شوند شکل می‌گیرد. محصص، تاریخ کرونولوژیک که روایت علمی هر دوره را جای دوره قبلی می‌نشاند، یا آن طور که تجدد هر دوره را ضد تجربه نسل قبلی جایگزین می‌کند، قبول ندارد.  محصص تاریخی را دنبال می‌کند که با لایه‌ها و بقایای دوره‌های گذشته دوباره در زمان حال حیات می‌یابد.

 فردیت هنرمند و بازتاب بحران بشریت 

جنگ جهانی دوم  و بحران بشریت در آثار بهمن محصص به طور عمده در زوال و فروپاشی فیگورها تجلی می‌یابند و سیطره حیوان بر انسان را به نمایش می‌گذارند؛ اگرچه در آثاری از محصص که ریشه در اساطیر یونانی دارند هم  با نوعی حیوان‌خویی انسان روبه‌رو می‌شویم. تکه‌های سر و بدن همچون پاسخ‌هایی ناانسان‌گرایانه‌اند به بحران بشریت و وضعیت اگزیستانسیالیستی پس از جنگ جهانی دوم، تجسد میل هنرمند به بازنمایی «محکومیت وجود» انسان نیست شده و فروکاسته به عناصر جسمانی، موجودی «بی دست و پا». محصص تنها هنرمند ایرانی است که در آثارش نوعی فردیت از منظر روانشناسی کاملا مشهود است؛ اینکه به راحتی می‌توانیم حال و هوای روحی و واکنش عاطفی او را در مواجهه با جهان اطرافش دریابیم. محصص تنها هنرمندی است که نوعی برخورد اجتماعی- تاریخی را در دل کارهایش و همزمان با آنکه همچون تجربه جنگ ویتنام، جنگ ایران و عراق و تجربه حوادث زیست‌محیطی تجربه شان می‌کند،  به نمایش می‌گذارد. محصص همه این تجربه‌ها را در کارش انعکاس می‌دهد و دیگر هنرمندان ایرانی با وجود تجربه‌های درخشان، روحیه فردیت و روانشناسی تاریخی را تا این اندازه در آثارشان به نمایش نمی‌گذارند. 

محصص تنها هنرمندی است که نوعی برخورد اجتماعی- تاریخی را در دل کارهایش و همزمان با آنکه همچون تجربه جنگ ویتنام، جنگ ایران و عراق و تجربه حوادث زیست‌محیطی تجربه شان می‌کند،  به نمایش می‌گذارد

این خود موضوع بسیار پیچیده‌ای است و می‌شود عمیق‌تر روانشناسی کرد که چرا در جامعه ایرانی و در تاریخ هنر قرن بیستم ایران فقط یک هنرمند است که  با این روحیه کار کرده است. محصص هنوز دارد چیزی به ما می‌گوید؛ او در طبیعت بیجان‌ها و غول‌های بی دست و پای دهه 40 و نقاشی‌های بیشتر کاریکاتوری دهه پنجاه‌اش، یا مجسمه‌هایش که به‌رغم تلاقی با دنیای معاصر منظره‌ای کلاسیک دارند، با این تناقض و دوگانگی شمایل کلاسیک و برخوردی کاملا معاصر، با آن روحیه به شدت رنسانسی ولی محتوی خشونت رخدادهای سیاسی قرن چه تجربه‌ای را می‌خواست با ما در میان بگذارد؟ 

 بهمن محصص در یک روایت زندگینامه‌ای

بهمن محصص ۹ اسفند ۱۳09 در خانواده‌ای لاهیجانی در رشت به دنیا می‌آید. محصص، خودش در فیلم مستند «فی‌فی از خوشحالی زوزه می‌کشد» که درباره زندگی اوست، به طنز می‌گوید نسبش از طرف پدر به مغول‌ها و از طرف مادر به قاجارها می‌رسد.‌  در سال 1327 به تهران می‌آید و مدتی در آتلیه جلیل ضیاپور حضور دارد و به انجمنی که نشریه جریان‌ساز «خروس جنگی» را منتشر می‌کند، می‌پیوندد. این انجمن که به همت ضیاپور تاسیس شده بود، قصدش معرفی هنر نوین و مقابله با سنت‌های دست و پاگیر در هنر و شعر بود. محصص سردبیر یک شماره از این مجله هم بود که در سال ۱۳۳۲ و با نام «پنجه خروس» منتشر شد.  او در سال ۱۳۳۳ ، در پی کودتای 28 مرداد 1332 و حوادث پس از آن، برای اولین بار ایران را ترک می‌کند و در ایتالیا ساکن می‌شود. در آکادمی هنر رم، مدتی نزد فروچیو فراتزی به آموختن هنر مشغول است. حاصل این دوره از زندگی محصص، چندین نمایشگاه گروهی و انفرادی در داخل و خارج ایتالیا و شرکت در رخدادهایی چون بی‌ینال ونیز سال (۱۹۵۶ و ۱۹۵۸)، بى‌ینال‌های پاریس و  سائوپولو در سال ۱۹۶۲، همچنین شرکت در دو دوره بى‌ینال نقاشى تهران در سا‌ل‌های 1339 و ۱۳۴۱ است. در سال ۱۳۷۶ در پی حضوری دیگر در ایران به همراه فرهاد ورهرام، سیروس طاهباز و بهرام دبیری در ورکشاپ نمد در سمنان شرکت می‌کند. حاصل این سفر برای محصص خلق پنج اثر با تکنیک نمد است. محصص در دهه ۱۳۸۰ پس از سال‌ها دوری و در پی تلاشی ناکام برای اقامت در تهران، مجموعه‌ای از مجسمه‌هایش را به دست خود نابود می‌کند. مرگ برادر و سرخوردگی و ناامیدی او را دوباره به رم باز می‌گرداند. در آبان ماه ۱۳۸۵ نمایشی از نقاشی‌های محصص در کاخ نیاوران که تعدادی از آثار او را نگهداری می‌کند بدون حضور او برپا می‌شود. بهمن محصص شامگاه ششم مرداد ۱۳۸۹در خانه‌اش در رم با جهان وداع می‌کند.