علیرضا بخشی استوار

تاریخ چیست؟ما تاریخ را چگونه ‌می‌بینیم؟ آیا تاریخ یک موجود جاندار است؟ یا این که تنها حفظ آن چیزی است که در گذشته رخ داده و به عنوان یک حافظه عملی و از سر گذشته برای فهم جایگاه کنونی و تدبیر افق آینده به آن رجوع ‌می‌کنیم؟

متاسفانه باید گفت ما درک درستی از تاریخ نداریم. آن گونه که درک درستی از اکنون نداریم و به همین میزان از فهم آینده هم بی‌نصیب هستیم. شاید این سخن کمی‌ اغراق شده به نظر برسد، اما انگاره‌ای است که بارها برای خود تکرار کرده‌ایم و شاید همین تکرار موجب شده این انگاره را ملکه ذهن کنیم که ما ایرانی‌ها موجوداتی بی‌تاریخ هستیم یا شاید بهتر است بگوییم بدتاریخ.

محمدرضایی کلانتری می‌خواهد دستاوردهای تالار قندریز را در دوران معاصر بگنجاند. او در حقیقت تلاش کرده با نقد به فضای هنر معاصر و جنبه‌های نمایش دادن آثار هنری، تالار قندریز را از نو بنا کند

همه شواهد آن گونه که هست بی‌آن که بدانیم چه کسی و با چه افکاری آن را ثبت کرده، نشان ‌می‌دهد ما روزگاری از سیر تاریخ جدا ماندیم. به پرتگاهی افتادیم و همزمان که ما در آن پرتگاه بودیم تاریخ در مسیر خودش پیش رفت و ما یک جایی، یک زمانی که خودمان نمی‌دانیم دقیقا کجاست و کی دوباره به این سیر پیوستیم. ما به راهروان این مسیر تاریخی نگاه انداختیم. متوجه تفاوت‌های‌مان شدیم و بی‌آن که بدانیم چرا شبیه آن‌ها لباس پوشیدیم و شبیه آن‌ها حرف زدیم. از سویی غروری با ما همراه بود، که نمی‌گذاشت برخی از اعمالی را که در سال‌های جامانده در پرتگاه انجام ‌می‌دهیم به یک باره کنار بگذاریم. ما این خصوصیات و اعمال را با ظاهر جدیدمان درهم‌تنیدیم و به نقطه‌ای رسیدیم که به یکباره وقتی به خود نگاه کردیم دیدیم تصویرمان بسیار وحشتناک است. 

عده‌ای فریاد ‌می‌زدند باید به همان ظاهر و اعمال گذشته برگردیم، عده‌ای ‌می‌گفتند هر آن چه دیگران امروز هستند همان شویم و عده‌ای همان را ‌می‌خواستند که در هنگامه برخورد با کاروان در حال عبور به آن رسیده بودند. چیزی میان تصویر گذشته و حال. این نزاع‌ها موجب شد هر کسی مسیر خود را برود و اتفاق نظری به وجود نیاید و در این بین تصویر چندگانه‌ای ماند که گوش به دهان عابران تاریخی، دیگر نه نشانه‌ای از گذشته، نه فهمی ‌از امروز و نه درکی از آینده داشت. با ذکر این مقدمه طولانی ‌می‌خواهم کمی ‌به یک پروژه هنری که ‌می‌خواهد کندوکاوی در تاریخ داشته باشد بپردازم. پروژه‌ای با عنوان«تاریخ هنر:کجا و چه زمانی؟» یا «تالار قندریز یک بازخوانی تاریخ هنری» که محمد رضایی کلانتری آن را اجرا و ارائه کرد. او در این پروژه به ساختمان قدیمی ‌تالار قندریز رجوع کرده و بی آن که بخواهد دستی به آن ویرانه بزند و یا اثری در آن ارائه کند آن جا را به فضایی برای گفت‌وگو پیرامون هنر بدل کرده است. او کار خود را در تمایز با نگاه‌های نوستالژیک، یادمانی و علمی‌ به چنین مقوله‌ای تعریف می‌کند. او در پی این سوال که حال و گذشته ما چه نسبتی با هم دارند با تمرکز بر تفسیری معاصر تالار قندریز را پیش روی مخاطب از نو ‌می‌گشاید. او قصد دارد در این پروژه امکان رجوع دوباره به آثار هنرمندان را در کانون توجه قرار دهد و این آثار را در نسبت میان موقعیت‌های تاریخی بررسی کند تا این اشیا و اسناد کنجکاوی را برای مخاطب به وجود بیاورند. این پروژه با تکیه بر برخی از نگرش‌های والتر بنیامین، فیلسوف آلمانی در کتاب «تزهایی درباره فلسفه تاریخ» شکل گرفته است، آن جا که بنیامین ‌می‌گوید: «هر تصویری از گذشته که از سوی زمان حال به منزله یکی از مسائل امروز بازشناخته نشود، ‌می‌رود تا برای همیشه ناپدید گردد.»

کلانتری در پی یافتن امکاناتی برای امروز است. امکاناتی که باعث شود ما تاریخ را در حال امروز خود از نو پیدا کنیم تا در یک دیالکتیک از پی این پیوند آینده‌ای را رقم بزنیم که ریشه در امروز دارد. او ‌می‌خواهد دستاوردهای تالار قندریز را در دوران معاصر بگنجاند. او در حقیقت تلاش کرده با نقد به فضای هنر معاصر و جنبه‌های نمایش آثار هنری، تالار قندریز را از نو بنا کند. او قصد دارد مکانیزم تالار قندریز را در روزگار کنونی از نو طراحی کند. تالار قندریزی که متعلق به سال 1397 است و امکاناتی برابر با شرایط امروز دارد.

اما سوال این جاست که آیا احیای دوباره یک تفکر در ارائه اثر هنری یا حتی وسیع‌تر یک جنس از فعالیت هنری در روزگاری که به لحاظ امکانات و شکل روابط کاملا با گذشته متفاوت است امکان‌پذیر است؟ آیا فضای امروز زیست انسانی متناسب با شرایط اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی حاکم با شرایط سال‌های تاسیس تالار قندریز یکسان است؟ اگر بخواهیم تالار قندریز را با همان امکانات در روزگار کنونی برپا کنیم توان و کشش ادامه‌دار شدن حیاتش امکان‌پذیر است؟ و آیا روابط و مناسبات و شکل معرفی هنرمندان در آن روزگار با امروز یکسان است؟ اصلا در همان روزگار شکل معرفی هنرمند و فروش اثر چگونه بوده و چه تفاوتی با امروز دارد؟

شاید این گزاره نمایان کند که در اینجا هم نوعی سهل‌انگاری در درک گذشته و امروز وجود داشته است. بازخوانی امروزین تالار قندریز تا حدود زیادی نمایان ‌می‌کند که استفاده از امکانات آن فضا امروز احتمال کمتری برای رشد دارد.یا شاید اگر از امکانات مدلی که برای تالار قندریز طراحی شده است بخواهیم استفاده‌ای بکنیم ناخواسته به مدلی دست پیدا ‌می‌کنیم که کیفیتش نه تالار قندریز در سال‌های رونق خود، بلکه فضایی است مانند گالری‌ها و بنیادهای امروزین با یک عنوان و اسم دهان پرکن که البته ویژگی‌هایی را هم با خود همراه ‌می‌کند. اینجاست که اتفاقا ما با برخوردی نوستالژیک فقط از نام تالار قندریز به عنوان یک جسد تاریخی برای رونق دادن به فعالیت امروزمان استفاده ‌می‌کنیم و از دستاوردهایش بهره نمی‌بریم. تالار قندریز سال 97 نمی‌تواند تالار قندریزی باشد که در سال‌های دهه 40 و 50 اثر ‌می‌گذاشت. 

اینجاست که باید بپرسیم ما ناگزیر به برخورد علمی ‌با تاریخ هستیم تا نسبت موضوعات را با زمانه خودش درک کنیم تا بتوانیم نسبت خودمان را با امروز درک کنیم و فضاها و مناسباتی متناسب با امروزمان به وجود بیاوریم. فضاها و مناسباتی که در آینده نیز قابل‌رجوع باشد تا آیندگان هم متوجه باشند در روزگار کنونی ما چه فضاهایی و متناسب با چه شرایطی به وجود آمد. به نظر بیش از هر چیز حفظ و ثبت تاریخ برای درک امروز و خلق آینده اهمیت دارد و از طریق بررسی تاریخ است که ‌می‌توان امکاناتی برای امروز فراهم کرد. البته اگر تاریخی به جای مانده باشد.