امیرعباس ستایشگر تهیه کننده و نوازنده سه‌تار، حسام اینانلو نوازنده کمانچه و پویان بیگلر نوازنده تار در نشستی سه نفره در خبرگزاری مهر درباره نوآوری در موسیقی، مخاطبان موسیقی اصیل ایرانی، تغییر کاربران موسیقی، فضای فعلی موسیقی پاپ، آموزش مخاطب، توجه به آموزش آکادمیک، برخورد جامعه روشنفکری با موسیقی ایران، فقدان استراتژی مدیریت فرهنگی و هنری در کشور نظرات خود را ارایه دادند که در ادامه می‌خوانید.

    

نوآوری، مشکاتیان، لطفی و دیگران ...

امیرعباس ستایشگر تهیه کننده و مدیر موسسه «پرده هنر موسیقی» به موضوع نوآوری در موسیقی ایرانی اشاره کرد و گفت: «موفقیت در نوآوری در گرو شناخت ریشه‌ها و سنت‌هاست به عنوان مثال زنده یاد مهدی اخوان ثالث در شعر نو، شاعری معتبر است اما این مرد بزرگ قطعا آثار دوره کلاسیک ادبیات ایران را به خوبی فراگرفته که اکنون از او به عنوان شاعری مؤلف در عرصه شعر نو یاد می‌کنیم. ما نمی‌توانیم تا زمانی که پایمان را در ردیف موسیقی، موسیقی دستگاهی و آنچه به آن حال و ذوق موسیقی گفته می‌شود، سفت نکرده‌ایم به فضایی با نام نوآوری ورود کنیم. بزرگانی چون لطفی و مشکاتیان با حفظ اصالت دست به نوآوری زدند.

این نوازنده سه تار افزود: متاسفانه در حال حاضر افتخار برخی از هنرمندان فعال حوزه موسیقی این است که بتوانند زودتر از سایر رقبای خود صندلی‌های تالار کنسرت را پر کنند و در این مسیر اگر منِ هنرمند مخاطبان عام را راضی نگه دارم با روند تندتری در بلیت فروشی مواجه خواهم شد.»

موسیقی پاپ در ایران سقوط کرده است

تبیین مفاهیم «ریتم محوری» و «موسیقی محوری» از مواردی بود که در این نشست از آنها به عنوان یکی از معضلات فعلی موسیقی ایرانی و موسیقی پاپ یاد شد که حسام اینانلو در اینباره توضیح داد: «در دو مقوله ریتم محوری و موسیقی محوری فقط موسیقی و در موسیقی پاپ هم فرمول‌های دیگری دخیل است. زمانی موسیقی پاپ این مملکت را افراد دیگری می‌خواندند در حالی که الان بهنام بانی و حمید هیراد می‌خوانند یعنی ما در موسیقی پاپ به معنای واقعی شاهد یک سقوط هستیم و من این مساله را در تأیید حرف‌های آقای ستایشگر می‌گویم که به تبع افت فرهنگی جامعه پدید آمده است. حلقه مفقوده موسیقی ما طی سال‌های گذشته، کم توجهی به آموزش است. شما اگر یک مخاطب غیرتخصصی هنرهای تجسمی را به نمایشگاه نقاشی ببرید به احتمال بسیار فراوان چیزی از آن نمی‌فهمد به دلیل اینکه او بدون آموزش نمی‌داند چگونه از یک اثر هنری لذت ببرد.»

روایتی جالب از مخاطبان موسیقی جدی

 قبل از انقلاب!

این آهنگساز و نوازنده توضیح داد: «به نظر من هر صدمه‌ای که در جامعه موسیقی دیده می‌شود، ناشی از جامعه روشنفکری است. پیش از پیروزی انقلاب عده‌ای آثار تعدادی از خوانندگان را که فرم و محتوای آنها هم‌خوانی داشتند گوش می‌کرده و از آن لذت می‌بردند ولی در آن دوران جامعه روشنفکری روی افرادی که این نوع موسیقی را گوش می‌دادند، برچسب اُمُّل چسباند و آنها را در سطح پایین جامعه قرار دارد. چنین افرادی برای اینکه بتوانند حیثیت اجتماعی پیدا کنند، مخاطب موسیقی جدی شدند، در حالی که چیزی از آن نمی‌فهمیدند. آنها پس از آن که از سالن ارکستر سمفونیک بیرون می‌آمدند، با آن که چیزی از آن نفهمیده بودند، طوری وانمود می‌کردند که گویی آدم‌های نفهمی نیستند و مثل بقیه افراد موسیقی جدی گوش می‌دهند. بعد از مدتی جامعه مؤلف هم که کار تولید را انجام می‌داد، بر این باور بود برای کسی ساز می‌زند که موسیقی‌اش را نمی‌فهمد. در حال حاضر هم جامعه مؤلف متوجه شده که مخاطبش نمی‌فهمد پس تغییر ماهیت داده و خود را هم‌سطح مخاطب عام موسیقی می‌کند. بسیاری از فیلم‌هایی که امروز در سینمای ایران ساخته می‌شود همان «فیلمفارسی» است زیرا در جامعه ایران کسانی هستند که هنوز مخاطب فیلمفارسی هستند. ما باید به این نکته واقف باشیم که «مخاطب» هنوز در موسیقی جدی گرفته نمی‌شود. مؤلفی که در تالار وحدت اثری را اجرا می‌کند برای آنکه بتواند از کاربری این مکان درست استفاده کند، نمی‌تواند برای ۱۰۰ نفر اجرا داشته باشد زیرا باید ۲۰ میلیون تومان اجاره سالن را پرداخت کند به همین دلیل در بسیاری از موارد سطح موسیقی خود را پایین می‌آورد.»

وظیفه موسیقی ایرانی

 نگه داشتن پرچم فرهنگی است نه جذب مخاطب!

پویان بیگلر نوازنده و آهنگساز موسیقی ایرانی که در کارنامه فعالیت‌های خود آثاری چون «سازِآیان»، «اشک افشان»، «سوگ بهار» و «سفرخاموش» به چشم می‌خورد درباره برخی از اظهارات درباره به بن‌بست رسیدن موسیقی اصیل ایرانی تصریح کرد: «برخی از سیاست‌ها باعث پاره‌شدن اتصال مردم با موسیقی ایرانی شده است. بر این باورم موسیقی از خبرگزاری گرفته تا رادیو و تلویزیون نیاز به رسانه دارد. همان‌طور که در اساسنامه فرهنگستان زبان و ادب فارسی حفاظت و حراست از زبان فارسی از اولویت های فعالیت‌ها یاد می‌شود، در موسیقی ایرانی نیز شرایط مشابهی داریم. کار موسیقی ایرانی، تولید مخاطب نیست بلکه نگه داشتن پرچم فرهنگی کشور است. ما باید بپذیریم که یکی از اصول مهم و موثر فعالیت‌های فرهنگی کشور موسیقی است که در کنار موارد دیگری چون زبان باید از طرف دولت مورد حمایت قرار گیرد. در همه جای دنیا برای موسیقی جدی سوبسید پرداخت شده و هنرمندان از دولت‌ها برای تولید آثارشان وام دریافت می‌کنند اما همین دولت‌ها مالیات دریافت شده از خوانندگان جهانی و ستاره‌ها را خرج ارکسترهای سمفونیک‌شان می‌کنند این یعنی باید از بخش صنعتی موسیقی مالیات دریافت شود تا هزینه دریافت شده، خرج بدنه فرهنگی موسیقی شود. فرهنگی که کشورها دنبال آن هستند، ارکستر سمفونیک آنهاست که تولید فرهنگ و هنر توامان می‌کند. آنها در کشورشان از حمایت رسانه‌های جمعی‌شان به ویژه رادیو و تلویزیون نیز برخوردارند اما ما نه تنها در این قاعده جایی نداریم بلکه در حوزه استانداردها نیز نزدیک به صفر هستیم. متأسفانه برخی‌ها این شرایط نامطلوب را نمی بینند و بعد می‌گویند موسیقی ایرانی به بن‌بست رسیده است. به اعتقاد من این نگاه بی‌رحمانه‌ای است که از بیرون منعکس می‌شود.

مردم موسیقی ایرانی اصیل ایرانی را گوش نمی‌دهند، چون آن را نمی‌شناسند. ما اگر بخواهیم یک موضوع را به صورت جدی مطرح کنیم باید آن را به مخاطب نشان دهیم؛ کاری که مرحوم اخوان ثالث زمانی در تلویزیون برای مردم می‌کرد و آنها را با ادبیات و شعر آشنا می‌کرد. اگر وضعیت فرهنگی کشور در این شرایط نامطلوب قرار دارد به دلیل ضعف مدیریت است. موسیقی ایرانی اکنون بیشتر از ناظر نیاز به برنامه‌ریزی دارد.»