احسان زیورعالم

در قسمت‌های پیشین نگاهی به مصاحبه جذاب محمود دولت‌آبادی با دو نویسنده مجله «صحنه معاصر»، نشریه انجمن تئاتر ایران داشتم. در قسمت دوم با عنوان «سیاسی بودن یا نبودن، مسأله این است» به جدال میان محمود دولت‌آبادی و خبرنگار مجله «نمایش معاصر» پرداختیم؛ جایی‌که انجمن هنرمندان تئاتر در اوایل انقلاب متهم به سیاسی‌کاری می‌شود. . صحبت‌های ردوبدل‌شده میان دولت‌آبادی و نویسندگان مصاحبه پس از چهل سال کماکان در رفتار صنفی تئاتری‌ها دیده می‌شود. رفتاری که شرایط نامناسب امروز را رقم زده‌ است. آنچه در ادامه می‌خوانید قسمت سوم این بررسی تاریخی از یک مصاحبه نسبتاً فراموش‌شده است:

از نکات قابل‌توجه گفتگوی دولت‌آبادی آنجاست که او می‌گوید در برگزاری فستیوال تئاتر - که به مناسبت انقلاب برگزار شده بود - دولت از سندیکا حمایت نمی‌کند. این در حالی است که یکی از نزاع‌های میان دولت‌آبادی و خبرنگار (احتمالاً ناصر رحمانی‌نژاد باشد) بر سر حضور چند دولتی در هسته مدیریتی سندیکاست. دولت‌آبادی درباره بدعهدی دولت وقت می‌گوید «معطلمان کردند. آنهایی که در ارتباط با بخش دولتی بودند. من از اول هم برای گرفتن سالن‌ از آنها هیچ امیدی نداشتم و امروز هم به همین نتیجه رسیدم.»

آنچه دولت‌آبادی می‌گوید یکی از فاکتورهای مهم در چرایی تشکیل تشکل‌های شغلی است؛ جایی‌که قدرت جمعی در یک حوزه شغلی می‌تواند تصدی‌گر دولت را زیر سؤال برد. جالب آنکه یکی از مشکلات خانه تئاتر در تمام این سال‌ها رویکرد و نگاهش به‌سوی دولت است. برای مثال در آخرین اقدام مدیری از بدنه حکومت را وارد چرخه مدیریتی می‌کنند؛ درحالی‌که ایرج راد و اصغر همت، از نیروهای فعال انجمن هنرمندان تئاتر پیشتر دیده بودند حضور دولتی‌ها تا چه اندازه در تنافر با منافع سندیکاست. هرچند خانه تئاتر را نه نیروهای تئاتری که دولت وقت سنگ‌بنای تأسیسش را می‌زند. نکته بعد مطرح شده در مصاحبه مشکل شفافیت است. مصاحبه به جایی می‌رسد که خبرنگار معتقد است می‌توان حرف‌های ردوبدل شده را با نشر در بولتن‌، در اختیار اعضا قرار داد. دولت‌آبادی نیز با چنین نگاهی موافق است؛ اما طبقه گفته‌ها این اتفاق رخ نداده است. دولت‌آبادی علت نداشتن نشریه داخلی را این گونه بیان می‌کند «همیشه در فکر این بوده‌ایم که یک چیزی دربیاوریم که قابل خواندن باشد. چند روز پیش وقتی ارزیابی می‌کردیم تا مجله‌ای در 48 صفحه با دو هزار تیراژ دربیاوریم دیدیم مخارجش 13 هزار تومان می‌شود. در صورتی که امروز 13 شاهی هم نداریم. توجه می‌کنید؟ برای همین است که کار عقب می‌افتد.»

البته تشکل‌های کنونی تئاتر با حمایت دولتی هنوز در امر شفافیت و انتشار مطالب وضعیت جالبی ندارند. برای مثال در حالی‌که خانه تئاتر در سه‌ماهه پایانی سال 1398 مبالغ قابل‌توجهی در قالب «کمک به خانه تئاتر و راه‌اندازی موزه تئاتر» دریافت کرده است؛ اما هیچ گزارش مالی درباره محل هزینه این مبالغ که رقمی نزدیک به یک میلیارد تومان است را بیان نکرده است. با وجود داشتن سایت خبری، خانه تئاتر هیچ نشریه‌ای ندارد با اینکه از دولت بابت امورش بودجه دریافت می‌کند.

به مصاحبه بازگردیم، جایی‌که دولت‌آبادی از کوتاهی‌ها انجمن می‌گوید و او در نهایت از تئاتر آزادی‌ها می‌خواهد به سندیکا بازگردند تا قدرت تشکل را افزایش دهند. با توجه به تعطیلی انجمن به نظر می‌رسد این خواهش مورد قبول قرار نمی‌گیرد. او حتی برای ترغیب جداشدگان یا عضونشدگان می‌گوید «خوشبختانه خیلی از ماها دیگر نمی‌توانیم انتخاب شویم. از نظر من خوشبختانه چون مسئولیت خود من یک مقدار کم می‌شود. باید آن کسانی که احساس می‌کنند می‌توانند درست‌تر عمل کنند و فعال‌تر باشند. باید بیایند و خود را آماده کنند تا سندیکای خودشان را به‌دست گیرند. از این فرقه‌گرایی و گروه‌گرایی در مسائل صنفی به‌دور باشند. چون بیشتر وقت‌ها تعصب داشتن نسبت به یک‌سری تلقی‌های عقیدتی، لطمات سیاسیش بیشتر است تا لطمات صنفی.»

دولت‌آبادی تلاش می‌کند جهان اطراف خود را آرام کند. او با اینکه خود بارقه‌های سیاسی دارد؛ اما می‌پذیرد که باید بر مفهوم امر جمعی و صنفی تمرکز داشت. او همچنین فردگرایی را نقد می‌کند و با اشاره با موقتی بودن هیأت‌مدیره، تلاش می‌کند با تئاتری‌ها را تشویق کند به امید تغییرات در سندیکا حضور یابند. حالا کافی است به خانه تئاتر و رویه 20 ساله‌اش دقت کنید که گروهی کوچک اجازه تنفس به دیگران را نداده‌اند و در مداومت برای حضور و حفظ روابط، تلاش کرده‌اند. حتی مجید گیاهچی در گفتگو با خبرگزاری تسنیم می‌گوید «آیین‌نامه انتخاباتی وجود ندارد. هر چه پیش‌آمد آیین‌نامه است. در بسیاری از این انتخابات برای اینکه به حدنصاب برسند یک زمان طولانی‌ای طول می‌کشد، مثلا یک تا دو ساعت... تمام سیستم و ساختار الان طوری تنظیم شده است که این وضعیت وجود دارد و واقعاً نابرابری و عدم‌عدالت مطلق و رفتار تحقیرآمیز و توهین‌آمیز حاکم است.  به خاطر همین بوده که شاید تا الان تن به تغییر در  این اساسنامه نداده‌اند... آیین‌نامه مشخص و شفافی برای برگزاری انتخابات ندارند و انواع و اقسام تقلب‌های احتمالی، نمی‌گویم تقلب قطعی، ولی بی‌دقتی قطعی رخ می‌دهد. من این مساله را به چشم خودم دیدم که کسی چندین رای داخل صندوق ریخته است.»

مصاحبه دولت‌آبادی وارد بحث بیمه می‌شود. گویا بیمه هنرمندان عمری چهل ساله دارد. او از تلاش‌های وکیل سندیکا و تلاش برای ایجاد صندوق تعاون می‌گوید، چیزهایی که هیچ‌گاه محقق نمی‌شود. لحن دولت‌آبادی در مصاحبه با اندوهی همراه است، از چیزهایی که می‌خواهد و نمی‌شود. مصاحبه‌کننده نیز به امیدهای روزهای نخست فعالیت می‌گوید. او تأکید می‌کند اواخر 1357 جرقه سندیکا زده می‌شود و امکان تشکیل این سندیکا در گذشته وجود نداشته است؛ اما لحن سرد و نومیدانه می‌شود. گویی هنوز موانع ثابت است. دولت‌آبادی می‌گوید «فکر می‌کردیم می‌توانیم میان بخش‌های گوناگون تئاتر هماهنگی به‌وجود آوریم و هر دو یا سه گروهی اداره یک سالن را برعهده بگیرند؛ اما این کار عملی نشد. این مسأله هنوز هم می‌تواند جز اهداف سندیکا باشد.»

دولت‌آبادی علت عدم‌موفقیت را دولت می‌داند و می‌گوید چون اداره تئاتر در دست دولت است، او حاضر به واگذاری و برون‌سپاری نیست. می‌گوید دولت مشروط حاضر به مشارکت دادن است. او به موفقیت مصاحبه‌کننده در یک کار تئاتری هم اشاره می‌کند و می‌گوید «[با] آن همه ناکامی این مسأله را به‌خوبی درک می‌کنید.» دولت‌آبادی اما یک پیش‌بینی هم می‌کند که به نظر درست از آب هم درمی‌آید. «اما به هر حال آنها مجبورند روش مشخصی را پیش بگیرند. آنها در آینده مجبورند راه خود را انتخاب کنند. در جریان برخورد با مسائل یا در کنار دیگر دوستانشان قرار خواهند گرفت یا اینکه طرف قدرت را خواهند گرفت. آن وقت باز هم به نسبت توانایی سندیکا، واکنش وجود خواهد داشت. با همه اینها ما به‌عنوان اعضای جامعه خودمان که کارمان تئاتر است نمی‌توانیم حقوقمان را نادیده بگیریم و آن را مطالبه کنیم.»

یکی از مباحث جذاب این گفتگو اشاره به اعلامیه‌ای درباره تئاتر دانشجویی است. چیزی درباره مفاد این اعلامیه وجود ندارد، دولت‌‌آبادی صرفاً می‌گوید «گاهی اوقات اتفاقاتی می‌افتد که فوق حیطه عمل نه‌تنها سندیکا، بلکه بسیاری از سازمان‌های گسترده‌تر است. وقتی که در دانشگاه بسته می‌شود مسأله تئاتر دانشجویی به ‌عنوان یک شاخه فرعی فعالیت دانشگاهی اصلاً منتفی می‌شود.»

دولت‌آبادی معتقد است با تعطیلی دانشگاه سندیکا نمی‌تواند با بدنه دانشجو رابطه‌ای برقرار کند. تقریباً همان نگاهی که خانه تئاتر نسبت به دانشگاه دارد و در تمام این سال‌ها درهای ارتباطی با یکی از مهمترین شریان تئاتری ایران را بسته است. اگر به متن مصاحبه بازگردیم متوجه می‌شویم مصاحبه‌کننده تأکید می‌کند «سندیکا با انتشار آن اعلامیه عملاً در جهت خلاف منافع دانشجویان تئاتر حرکت کرد.» دولت‌آبادی اما پاسخ می‌دهد بیانیه متعلق به او نیست. جایی هم می‌گوید «اما این تنها برخورد سندیکا نبوده است. ما در رابطه با بیرون کردن بچه‌های تئاتر کانون واکنش صریح‌تری داشتیم.»

در پایان گفتگو مصاحبه‌کننده می‌گوید «باید خود هنرمندان تئاتر از طریق سندیکا حاکم بر سرنوشت حرفه‌ای خود باشند.» رویدادی که هنوز عملی نشده است. دولت‌آبادی چهل سال پیش واکنشش چنین است «سندیکا در این کوشش موفق نبوده است. علت آن هم عدم‌ارتباط بوده است. اگر هم ارتباط وجود داشته، آن‌قدر خلاق نبوده است.»

در واپسین لحظات گفتگو درباره سانسور هم بحث‌هایی می‌شود. البته از فحوای کلام مشخص است هنوز چارچوب سانسور در تئاتر شکل نگرفته است و سندیکا طبق بند پنجم اساسنامه‌اش با سانسور کردن مخالف است و معتقد است نظارت بر نمایش‌ها نیز باید برعهده هنرمندان باشد؛ اما یک گفته دولت‌آبادی جالب است. «باید تأکید کنیم که هیچ اعتقادی به آن آزادی آمریکایی نیست. چون معتقدیم که آن، نه تنها آزادی نیست؛ بلکه فریب است... زیر بار این به اصطلاح بازی‌های آزادی هم نمی‌رویم.»

هرچند در ادامه هنرمندان از تمام این آرمان‌ها عقب‌نشینی کردند و نتیجه را امروز شاهدیم. آنچه مشخص است از آن آرمان‌شهر سابق چیزی باقی نمانده است و نقش هنرمندان در نابودی این آرمان‌شهر عیان است.