مرگ که روزمرگی شده باشد، روزمرگی که عادت شده باشد، نبودن‌‌ها، نیست شدن‌ها، رفتن‌ها، فقدان‌ها که قسمتی از زندگی روزمره‌مان شده باشند، که چنین مباد هرگز، اما برخی نبودن‌ها را نمی‌توان بر گرده نهاد و جبران مافات کرد. در کواکب هفت آسمان هم یکی می‌شود ستاره و باقی سوسو می‌زنند. امروز ستاره‌ای خاموش شد. در میانه تابش‌های داغ این روزها، امرداد نامیرا، امروز را به تلخ کامی رقم زد تا طاق سینمای ایران برای همیشه ترک بردارد.

در آغازین سال‌های قرن جدید یعنی 1303 در آخرین روز بهار زاده شد و به‌غم نوباوگی سینمای سیاه و سفید ایران که مردان و زنان تنها به اعتبار چهره و ظاهرشان وارد این جعبه جادویی می‌شدند، عزت‌الله انتظامی راهی دیار فرنگ در هانوفر آلمان شد تا سینما را آکادمیک با معیارهای به‌روز غربی بیاموزد. وی کارش را با پیش‌پرده خوانی در تماشاخانه‌های لاله‌زار آغاز کرد. زمانه هجوم مردم در رفتن به سینماها برای دیدن فیلم‌های عاشقانه و پیدا کردن قهرمانان‌شان از میان مردان کلاه شاپو و لوتی‌های محله‌های پایین‌شهر، عزت‌الله انتظامی بی‌اعتنا به شهرت‌های خوش‌آب و رنگی که از پرده‌های سینما بیرون می‌آمد، سینما و بازیگری را بازتعریفی دوباره کرد و شاید به جرأت بتوان گفت برای نخستین بار در ایران بازیگری را به شکل حرفه‌ای آن پی گرفت و کارش را با بازی در تأتر آغاز کرد و برای نخستین بار در فیلم «وارتیه بهاری» که بی‌شک در ذهن هیچ مخاطبی یادآوری نمی‌شود به روی پرده سینما رفت.

ژان کلود کریر، فیلمنامه نویس و بازیگر بزرگ فرانسوی می‌گوید: «هیچ دستوری برای ستاره شدن و ستاره ماندن وجود ندارد. باید دارای یک نگاه، یک حضور، جذابیتی آنی و چهره آشنا، حتی پیش از نخستین، دیدار بود. باید دارای یک حس، یک دم و تمام ویژگی‌هایی که لغت روح را معنی می‌کند، بود». و این‌ها همه آن بودند که عزت‌الله انتظامی می‌توانست داشته باشد. هوشمندی در انتخاب و درک ادبیات و موقعیت و آشنایی با هنر مدرن غرب، از او همان ساخت که بی‌تعریف و کم و زیاد «آقای بازیگر» نام بگیرد. عزت‌الله انتظامی با بازی در نقش «مش‌حسن» در فیلم «گاو» داریوش مهرجویی و فیلمنامه‌ای از داستان گاو غلامحسین ساعدی، نویسنده و نمایشنامه‌نویس بزرگ معاصر ایران، ستاره شد و ستاره ماند. تأکیدی ضروری است که در سال 1347 که اوج فیلم‌های عاشقانه و قهرمانانه در ایران به‌عنوان یک کشور جهان سوم است، عزت‌الله انتظامی مسخ را بازی می‌کند. مسخ که عنصر مدرن در ادبیات غرب است و شاید بتوان گفت هنوز برای سینما و مخاطب غربی ناآشنا است، زیر پوست عزت‌الله انتظامی جریان می‌یابد تا درست و بی‌نقص، ما مش‌حسنی را ببینیم که در فراق گاوش در روستایی قحطی زده به گاو مش‌حسن استحاله می‌یابد و شاهکاری تا همیشه را از بازیگری بی‌اعتنا به کسب شهرت در میان مردم در سینمای ایران ثبت می‌کند و بازی او نقطه عطف و تحول شگرفی در تاریخ سینمای ایران می‌شود تا بشود همان امروز که عزت سینمای ایران است.

همان سال‌ها عزت‌الله انتظامی کرگدن اوژن یونسکو را هم به کارگردانی حمید سمندریان به روی صحنه می‌برد و با اجرای بی‌نظیرش رقیبی جدی برای اجرای صدساله کرگدن در پاریس می‌شود و بی‌تکرار باقی می‌ماند. عزت‌الله انتظامی در فیلم گاو، برای نخستین بار موفق به دریافت جایزه هوگوی نقره‌ای در جشنواره بین‌المللی شیکاگو شد و همچنین برای همین فیلم، جایزه هیأت داوران جشنواره سه قاره را برای نقش اول مرد دریافت کرد. همچنین تندیس بهترین نقش اول مرد برای فیلم شب در جشنواره بین‌المللی بیروت و جوایز بسیار در داخل و خارج از ایران را در کارنامه خود ثبت کرد.

الگوی انتخاب فیلم‌های معناگرای سینما که در آن‌ها اثری از داستان‌های قهرمانانه نبود، شد سبک زیستنش به‌عنوان یک بازیگر تا پایان عمر و با کارنامه قابل دفاعی که از خود به‌جا گذاشت، به‌سرعت میان مردم نه تنها شهرت که محبوبیتی بی‌رقیبی یافت و بسیاری از اولین‌ها را در سینما به نام خودش ثبت کرد. او با هزاردستان علی حاتمی پا به تلویزیون ملی گذاشت و به‌جرأت در عظیم‌ترین پروژه سریالی که با ساخت شهرک سینمایی همراه بود، قسمتی از خاطرات خرد و کلان در طی نسل‌ها در ایران شد تا هزاردستان با نام او گره بخورد و خان مظفر برای همیشه در ذهن‌ها باقی بماند.

عزت‌‌الله انتظامی از معدود بازیگرانی است که در هر سنی و حتی تا همین سال‌های پایان عمر نقشی با همان فاکتورهای سنی را بی‌بدیل و به یادماندنی به روی صحنه برد و در انتخاب نقش‌هایی اولین بارها را به نام خودش ثبت کرد تا بعدها بارها تقلید شود. از جمله این نقش‌ها، رسول رحمانی در فیلم روسری آبی است که مزرعه‌داری عاشق پیشه در میان‌سالی است که قصد دارد  تجدید فراش کند. تقلید از بازی آقای بازیگر را هنوز که هنوز است در سینما و تلویزیون ایران شاهد هستیم. دیالوگ به یاد ماندنی:«خوشبختی اون چیزی نیست که هر کسی از بیرون ببینه، خوشبختی تو دل آدمه» بشود جمله قصار تا اکنونِ نسل‌ها. در ناصرالدین شاه، آکتور سینما چه کسی بهتر از او می‌توانست در نقش قبله عالم ظاهر شود؟  مش حسن، قبله عالم، رسول رحمانی، دون کورلئونه ایران، خان مظفر، عباس آقا و بسیاری دیگر که اگر نبودند در سینمای ایران، این سینما اکنون به بلوغ نمی‌رسید و از سایه هنر و هوشمندی و موقعیت‌شناسی چون اویی در بزنگاه‌های درست و به‌موقع است که سینمای ایران راهی دیگر را پی گرفت تا این بشود که اکنون حرفی در مجامع جهانی برای گفتن داشته باشد.عزت‌الله انتظامی فارغ از آنچه در سینما بود، بودن و همگامی‌اش در تمام شرایط سخت و دشوار در کنار مردمی که اکنون او را ستون بلند سینما می‌دانستند، از او عزتی دیگر ساخته بود. عزت‌الله انتظامی در روزهای بیماری هم آنچه در توان و چنته داشت برای مردمی که دوست می‌داشت گذاشت و خانه‌اش را برای ساخت موزه‌ای در باب سینما به مردم سپرد. آقای بازیگر در فاصله نزدیک، یک ایرانی تمام عیار با دغدغه‌هایی از جنس جامعه بود و گاه از اندوه روزهای دشوار مردم، بغض را نچکیده در گلو فرو می‌‌داد.عزت الله انتظامی با به جا گذاشتن سایه سنگینش در سینما، بود و نبودش را یکسان کرد تا همچنان بازیگران از او بیاموزند و مردم با ندیدنش در پرده سینما او را بیشتر از گذشته به یاد آورند و جای خالی‌اش را بیشتر حس کنند.  در هنگامه‌ای که سینما بی‌هدف برای گیشه فیلم می‌ساخت و بازیگر گیشه‌ای تربیت می‌کرد، روند تحصیل آکادمیک او در سینما و انتخاب فیلم‌هایی که هنوز هم که هنوز است در قله سینمای ایران قرار دارند و بازی‌های درخشان و بی‌‌تکرارش سینما را به پیش از عزت‌الله انتظامی و پس از او تقسیم می‌کند تا همچنان نقطه عطف سینمای ایران باقی باقی بماند. سال‌های بیماری و کهنسالی برای هر بازیگری سال‌های فترت است، اما عزت سینمای ایران با وجود بیماری همچنان زودتر از همه و اول صبح در صحنه فیلم‌برداری حاضر می‌شد تا بتواند بدن و میمیک صورتش را آماده کند و دریغا از چون اویی که دیگر در سینمای ایران کیمیاست.

عزت‌الله انتظامی نخستین سنگ بنایی را به نام خودش نهاد که امروز هویت سینمای ایران در عرصه‌های جهانی نام گرفته است.

امروز پایان نزدیک به یک قرن درخشش است. نامش به بلندای آفتاب