نادر کمالوند

بعد از نزدیک به یک دهه که توجه عمومی به هنرمندان خودآموخته جلب شده، کم کم متر و معیارهای هنری نمایش آثاری این چنین، دقیق‌تر و کیفیت آثار ارائه شده نیز قابل‌قبول‌تر شده و نشان می‌دهد که هنر خودآموخته را نیز همچون دیگر رویکردهای هنری هرگز نباید در چهارچوب متریال‌ها و اشکال شناخته شده محدود دانست. هنر خودآموخته در ایران از وقتی در سطح عمومی مخاطبین هنر به رسمیت شناخته شد که نمونه‌هایی بسیار شاخص چون زنده یاد «مکرمه قنبری» را بیش از یک دهه قبل به نمایندگی خود معرفی کرد. اگرچه پیش از این نیز بعضی از هنرمندان به واسطه رویکردها و گرایش‌های خاص خود در هنرهای تصویری عرصه‌هایی از هنر ناآموخته و ناب را کشف و در آثارشان بهره‌برداری کرده بودند؛ اما با توجه روزافزون جامعه هنری و تعدد نمایشگاه‌هایی از آثار هنرمندان خودآموخته به ویژه در دهه گذشته اکنون می‌رود تا بدنه اصلی هنرهای تجسمی کشور اشکال هنر خودآموخته را نه صرفاً به عنوان منابع الهام و رجوع، که به عنوان شیوه و رویکردی مستقل و مشخص دنبال کنند. واقعیت این است که اگرچه هنرمندان خودآموخته فارغ از قواعد و رویکردهای آنچه هنر رسمی خوانده می‌شود، به خلق هنری می‌پردازند، اما این دلیل نمی‌شود که سطح کیفیت‌های هنری و ابداعات را در آفریننگان این آثار یکسان و بدون مرتبه بدانیم. نگاهی که روان‌شناسی یا روان‌عصب‌شناسی به این هنر دارد، این‌گونه است که این هنر، نیازی است که بشر برای بیان خود احساس می‌کند. وقتی بشر به‌عنوان یک موجود اجتماعی که خود و روح زمانش را منتقل می‌کند، یک اثر خلق می‌کند،‌ هنر او یک محصول اجتماعی است و باید به‌صورت اجتماعی هم بیان شود. درک هنر از سوی مخاطب، همان چیزی است که ما را صیقل می‌دهد و با فرآیند ذهنی و عملی هنرمند که به خلق اثر هنری منجر شده است، همسو می‌کند.

فرهنگ انسان محصول زمان و مکانی است که در آن قرار دارد و مهم کسب فرهنگ توسط انسان است. فرآیند فرهنگ‌پذیری آموختن نمادها هست که از ابتدای فرهنگ‌پذیری بشر نمادسازی کرده است. انسان محصولی فرهنگی است که مداوم نماد سازی می‌کند. ادراک جهان با تفسیر همراه است و هر گونه تعامل نمادین در فرهنگ انسان تأثیر دارد. از طریق فرهنگ‌آموزی است که ایده‌های هستی‌شان را گسترش می‌دهند. در سال‌های اول زندگی انسان میلیون‌ها رمز و نماد درونی‌سازی می‌شوند. زبان یکی از سیستم‌های نمادین است که در واقع وجه اشتراک تمام ارتباط‌هاست و بشر آرزوهایش را از طریق هنر ارائه کرده است. هنر و زبان قدرت ویژه‌ای از انتزاع را می‌طلبند. نیاز بشر به بیان خود در شکل هنری بسیار قدرتمند صورت می‌گیرد و بدون آموزش می‌توان هنرمند شد،اما بدون آموزش نمی‌توان علم را ارتقا بخشید.

هنرمندان خودآموخته فاقد وابستگی به سبک و قالب خاصی هستند؛ خارج از سیستم رسمی هنر به تولید و ارائه آثار هنر می‌پردازند؛ بدون حداقل آموزش هنری به صورت خودانگیخته و خودجوش به خلق اثر هنری می‌پردازند؛ از قراردادها و سنت‌های هنری پیروی نمی‌کنند؛ تکنیک‌ها و سبک‌های هنری را نمی‌شناسند؛ از تجربه شخصی خود مایه و الهام می‌گیرند؛ به قصد بازنمایی و بازخوانی شیدایی‌های نیمه غایب انسان و دنیای درونی آنان می‌پردازند؛ سرمشق و الگویی بیرون از خود ندارند؛ آنان آئینه تمام نمای جغرافیای زمان و زمانه خویش هستند و تنها سوار بر مرکب خیال خویش، ساز خویش را با ساز زمان و ساعت خویش را با ساعت زمانه خویش کوک نکرده‌اند. آنان فاقد نظم سلسله مراتبی هستند اما در عین حال در یک کل همگن شکل می‌گیرند. در کار هنرمندان خودآموخته چندین روایت هم عرض در یک اثر رخ نموده، این روایت‌های هم عرض در یک تقابل معنادار رو به نقش مایه‌های اسطوره ای بر می‌تابند؛ هنرمندان خودآموخته عناصر متکثر و متباینی در درازنای تاریخ انسان هستند که از پی یکدیگر می‌آیند؛ حلقه گمشده تاریخ بشر هستند که به ترسیم دنیایی ناشناخته که بخشی از تحول و تکوین اکنون انسان بوده است، می‌پردازند.

 خلاقیت انسان‌ها دستاورد خیال‌پردازی‌های کودکانه است. هنرمند خود آموخته باید ویژگی معلم بودن را داشته باشد ، چرا که باید بتواند اثر خود را ارزیابی ‌کند و هنرمند فراتر از واقعیت می‌ایستد. این هنرمندان فارغ از هرگونه تمثیل، مجاز، استعاره، مستقیم به اصل موضوع و دغدغه‌های درونی خود می‌پردازند؛ آنان پیدا و ناپیدای این زمانه هستند، پیش و پس لایه‌هایی بس پر پرسش هستند که چشمه‌های جاودانگی در جای جای آثارشان موج می زند؛ بی هیچ مقدمه و مؤخره‌ای بر قلمرو خیال خویش بال می‌گشایند تا کاشفان حلقه‌های مفقوده انسان تاریخ باشند. هنرمندان خودآموخته چه بسیار در سوگ هر روزه تاریخشان اما نا آموخته به زبانی بی واسطه، رخ داده‌های تاریخ انسان را بر می‌تابند؛ راوی هرگونه برانگیختگی تاریخ‌اند که در انبوه بی شماری از جاودانگی، چنان شعله‌های کوچک میان ناممکن‌ها سر برکشیده‌اند؛ بی هیچ آغازی در ابتدا و هیچ پایانی متصور، از پیش تعیین شده منتج از تجلی احساس اکنون خویش هستند؛ جایگاه جولان خیال هستند؛ آنان یکی از گستره‌های هنر تاریخ‌اند که در تاریخ هنر سرریز شده‌اند و آثارشان آیینه هویت ما است.