درباره خرس طلای برلین و برنده ایرانی‌اش

استقبال محدود از خرسی که رسول‌اُف آورد

آبان نامجو

جشنواره برلین در میان قشری از ایرانی‌ها جشنواره نگون‌بختی‌ست و دوستش ندارند. منتقدان داخلی این جشنواره‌ها به سهم سیاست در این فستیوال‌ها معترضند و اعتقاد دارند، آثاری که در این جشنواره‌ها مورد ستایش قرار می‌گیرند لزوما دارای ارزش هنری نیستند و اغلب آلوده به اغراض سیاسی‌اند.

تقریبا از همان لحظه که «خرس طلای برلین» به فیلم محمد رسول‌اُف رسید، می‌شد پیش‌بینی کرد که با یک دوقطبیِ ستایش- نکوهش مواجه خواهیم شد. خصوصا که رسول‌اُف فیلمساز خبرسازی بوده در تمام این سال‌ها. امسال هم غیبت او در مراسم برلین  به حواشی دامن زد و حاشیه بر متن غلبه کرد.

روزنامه فرهیختگان که به نوعی حرفه‌ای‌ترین روزنامه اصولگرا هم هست روز بعد از اهدای جایزه، در یادداشتی نوشت: «محمد رسول‌اف برادر رئیس یکی از بانک‌های کشور است و فیلمساز شدنش مستقیما به همین قضیه ربط دارد. اما نکته اینجاست؛ کسی که برادرش در بالاترین سطوح اقتصادی کشور، مدیریت‌های کلان را برعهده داشته و دارد، با پول همین بانک‌ها یعنی با پول بیت‌المال فیلم می‌سازد و ژست اپوزیسیون هم می‌گیرد. رسول‌اف حتی کات و شات را بلد نیست، ابتدایی‌ترین اصول سینما را هم نمی‌داند و چیزی نیست جز یک فرد حمایت‌شده توسط پول‌های کلان متصل به دریای بیت‌المال و روابط خانوادگی»

کیهان هم یک روز بعد نوشت: «مراسم اختتامیه هفتادمین دوره جشنواره برلین، روز گذشته برگزار شد و فیلمی ‌از یک فیلمساز قانون‌گریز ایرانی، جایزه خرس طلایی بهترین فیلم را گرفت، فیلمسازی که در میان مردم ایران چندان شناخته‌شده نیست و تنها جشنواره‌های خارجی به‌دلیل سیاه‌نمایی‌هایش علیه ایران او را به خوبی می‌شناسند. این فیلم به‌طور غیرقانونی ساخته شده است؛ هرچند جای سؤال و بررسی است که یک فیلمساز محکوم شده در نهادهای رسمی ‌کشور، چگونه و با حمایت چه مراکزی، به سادگی سه فیلم ساخته و به جشنواره‌ای خارج از کشور ارسال کرده است»

صداوسیما هم البته پوشش مثبتی روی این جایزه بین‌المللی نداشت و در برنامه «هفت» با نگاهی مشابه کیهان و فرهیختگان، این جایزه و برنده‌ی ایرانی‌اش را نقد کرد. سعید مستغاثی در این برنامه گفت: «نگاه ما باید سیاسی باشد و ما دین را از سیاست جدا نمی‌دانیم، منتهی ما یک تفاوت داریم، آن‌ها این نگاه را به عمل درمی‌آورند و ما برعکس، مثلا کسی که محکوم شده و نباید یک سال و یا دو سال کار کند، در یک سال سه فیلم می‌سازد. آن هم با مجوز، به این معنی که در خیابان‌ها فیلمبرداری می‌کند و شما می‌دانید (خطاب به لطیفی، مجری برنامه) که اگر با موبایل هم در خیابان قصد فیلمبرداری داشته باشید، 10 نفر از شما مجوز می‌خواهند. این‌ها فیلمبرداری می‌کنند و فیلم را می‌سازند و می‌برند به خارج از کشور، ده‌ها مصاحبه انجام می‌دهند با رسانه‌های خارج از کشور، حتی با ضدانقلاب‌های فراری در برلین. حالا چرا این فیلم جایزه می‌گیرد؟ چون فاند شهرداری هامبورگ را دارد»

از آن طرف واکنش منتقدان سینما هم محدود بود و تقریبا عده کمی به این ماجرا واکنش مثبت نشان دادند. در این میان یکی دو سایت فارسی‌زبان آن ور آبی با مصاحبه و تحلیل و گزارش، تلاش کردند به زعم خودشان مانع از محو موج خبری این جایزه بین‌المللی شوند. چیزی که در این میان واضح هست این که این ماجرا اساسا و ذاتا خیلی سینمایی نیست و به سینما ربطی ندارد، عمده یادداشت‌ها چه مثبت و چه منفی به کنه‌های سیاسی ماجرا اشاره داشته و کمتر نقد و یادداشتی درباره وجوه سینمایی کار بوده است.