سید حسین رسولی

این روزها که تئاترها به علت شیوع ویروس کرونا تعطیل شده‌اند بهترین کار برای افرادی چون من خواندن کتاب، پژوهش در زمینه تئاتر، نظریه ادبی و نقد هنری است. یکی از مهم‌ترین نظریه‌های اسطوره‌شناختی که تاثیر فراوانی در فیلمنامه‌نویسی، ادبیات عامه‌پسند و ژانر علمی-تخیلی، دنیای بازی‌های رایانه‌ای و سینما داشته نظریه جوزف کمبل است که متاسفانه جای آن در نمایشنامه‌نویسی و تئاتر ما خالی است. در این روزها یادداشتی درباره نمایش‌های برتر سال ۱۳۹۸ نوشتم که به واسطه آن متوجه شدم بیش از هر چیز در زمینه شناخت و طراحی ساختار قصه و کهن‌الگوی‌ قهرمان در نمایشنامه‌نویسی مشکل داریم. جوزف کمبل، اسطوره‌شناسی آمریکایی بود که ۱۹۰۴ در نیویورک زاده شد و در سال ۱۹۸۷ در هونولولو درگذشت. کتاب‌هایی چون «قدرت اسطوره» (۱۹۸۷) و «سفر قهرمان» (۱۹۹۰) مجموعه گفت‌وگوهایی با این اسطوره‌شناس و تاریخ‌شناس آمریکایی هستند که هر دو اثر توسط عباس مخبر به فارسی ترجمه شده‌ و در دسترس علاقه‌مندان قرار دارند. این کتاب‌ها به مسائل مهمی در رابطه با اسطوره و جهان معاصر می‌پردازند مثلا کمبل اعتقاد داشت کنسرت‌های موسیقی راک شباهت بسیاری به مراسم آیینی باستان دارند. جرج لوکاس، کارگردان، فیلمنامه‌نویس و تهیه‌کننده آمریکایی نیز گفته است که مجموعه فیلم‌های «جنگ ستارگان» را بر اساس نظریه‌های جوزف کمبل ساخته است. کمپانی دیزنی نیز تاکید بسیاری بر استفاده از نظریه‌های کمبل در نوشتن و تولید انیمیشن‌ها و فیلم‌های خود دارد زیرا پژوهش‌های کمبل به کمک قهرمان‌پردازی و طراحی ماجراجویی‌ها و سفر قهرمان می‌آید. این نویسنده مورد توجه در کتاب «قهرمان هزار چهره» (۱۹۴۹) توانست اسطوره و کهن‌الگوی قهرمان را از دوران باستان تا روزگار معاصر ساختاربندی کند و شباهت‌های آنها را پیدا کند.  این کتاب نیز توسط شادی خسروپناه به فارسی ترجمه شده و راهنمایی بسیار کلیدی برای تولید آثار هنری است. کمبل می‌گوید: «می‌دانید من کتاب‌هایم را برای دانشجویان و هنرمندان نوشتم، نه منتقدان و پژوهشگران وقتی می‌شنوم کارم چقدر برای اینها هم مفید بوده است، نمی‌توانم به شما بگویم چقدر از این بابت خوشحالم. این به معنای آن است که مجموعه گسترده اسطوره‌هایی که من شانس کار کردن روی آنها را داشته‌ام، در یک نسل تازه نیز زنده خواهد ماند. می‌دانید این کار هنرمند است که به بازتفسیر داستان‌های کهن بپردازد و آنها را بار دیگر در شعر و نقاشی و فیلم زنده کند». کمبل به خوبی اشاره می‌کند که هنرمندان می‌توانند به بازتفسیر داستان‌های کهن بپردازند زیرا این امر به خوبی به کار درام‌نویسان و دراماتورژهای تئاتر ایران می‌آید. 

مجموعه گسترده اسطوره‌هایی که من شانس کار کردن روی آنها را داشته‌ام، در یک نسل تازه نیز زنده خواهد ماند. می‌دانید این کار هنرمند است که به بازتفسیر داستان‌های کهن بپردازد و آنها را بار دیگر در شعر و نقاشی و فیلم زنده کند

سفر پرخطر قهرمان از کجا آغاز شد؟

جوزف کمبل الگویی را به نام سفر قهرمان طراحی کرد که ادعا می‌شود بیشتر اسطوره‌های جهان بر اساس آن پی ریزی شده‌اند. این الگو نخستین بار در کتاب «قهرمان هزار چهره» (۱۹۴۹)  معرفی شد و پس از آن مورد نقد و بررسی قرار گرفت و در بعضی از آثار سینمایی استفاده شد. کمبل برای این الگو، ۱۷ مرحله یاد می‌کند؛ اما بیشتر اسطوره‌ها تمام این مراحل را دارا نیستند و بعضی فقط روی یکی از این مراحل تمرکز دارند.این ۱۷ مرحله، ذیل سه مرحله کلی «جدایی»، «تشرف» و «بازگشت» جای می‌گیرند. در مرحله جدایی، قهرمان از دنیای عادی به دنیای ناشناخته‌ها سفر می‌کند، مرحله تشرف، شرح ماجراهای او در دنیای ناشناخته‌هاست و بالاخره در مرحله بازگشت، او دوباره به دنیای عادی باز‌می‌گردد. سفر اسطوره‌ای قهرمان معمولا تکریم و تکرارالگویی است که در مراسم گذار به آن اشاره شده است، کمبل می‌نویسد: «جدایی ،تشرف، بازگشت» که می‌توان آن را هسته اسطوره یگانه نامید.» او در ادامه تاکید می‌کند: «قهرمان، کسی است که به خواست خود به تسلیم رسیده ‌است ولی تسلیم در برابر چه؟ این معمایی است که امروزه باید درحل آن بکوشیم و حل همین معما نخستین فضیلت و عمل تاریخی قهرمان در هر کجای جهان است.» در مرحله اول یا جدایی ممکن است جدایی قهرمان از عالم نیستی یا جدایی او از وطن مدنظر باشد، قهرمان با ندایی مواجه می‌شود که او را به سمت خویش می‌خواند و به دنبال خود می‌کشاند. این ندا که جوزف کمبل آن را دعوت به آغاز سفر نامیده ‌است؛ معمولا در «شرایطی خاص به گوش می‌رسد، در یک جنگل تاریک، زیر درختی بزرگ، کنار چشمه‌ای جوشان و معمولا پیام‌آور قدرت سرنوشت، موجودی کریه است که خوار و ناچیز شمرده می‌شود.» قهرمان پس از طی اندکی از راه مصمم به بازگشت می‌شود ودست رد بر سینه ندا یا به عبارت دیگر دعوت می‌زند؛ اما سرانجام حرکتش را از سر می‌گیرد و با موجودی حمایتگر روبه‌رو می‌شود؛ این شخصیت که «نشانگر قدرت محافظ و مهربان سرنوشت است» او را یاری می‌رساند. قهرمان با کمک یاری‌رسان‌ها و امدادهای غیبی از نخستین آستان می‌گذرد. او پس از طی اندکی از راه توسط نهنگی بلعیده می‌شود. بلعیده شدن او توسط نهنگ نشانگر تولد دوباره اوست. قهرمان پس از عبور از جدایی به آیین تشرف می‌رسد. مرحله‌ای که در آن با سختی‌ها و دشواری‌های هولناکی مواجه خواهد شد. در این مرحله، او نخست باید از جاده آزمون‌ها بگذرد؛ جاده‌ای که سرتاسر آن خوف و وحشت است. جوزف کمبل این مرحله از سفر را این گونه توصیف می‌کند: «مقابل غاری تاریک ایستاده بودم و می‌خواستم داخل شوم؛ ولی از فکر این که نتوانم راه بازگشت را پیدا کنم به خود می‌لرزیدم.» قهرمان پس  از گذر از این جاده، با خدابانو ملاقات می‌کند و این ملاقات به ازدواج می‌انجامد: «ازدواج جادویی با خدا بانو-ملکه جهان نشان‌دهنده تسلط کامل قهرمان بر زندگی است؛ چون زن همان زندگی و قهرمان، عارف و ارباب آن است و آزمون‌های قهرمان که مقدمه تجربه و علل نهایی بوده، سمبل بحران‌هایی است که در راه ادراک حقیقت برایش وجود داشته است. ادراکی که آگاهی او را وسعت می‌داد و توان تصاحب کامل مادر-نابودگر، یعنی عروس تقدیر و تحمل این بار را به او می‌بخشید و از این راه، او به یگانگی با پدر می‌رسید: اکنون او جای پدر نشسته است.» رضا سمیع‌زاده و سجاد خجسته گزافزودی در مقاله «تحلیل ساختاری سفر قهرمان در حماسه و عرفان بر اساس نظریه جوزف کمبل» می‌نویسند: «مرحله پایانی سفر قهرمانان حماسی و عرفانی در بخش تشرف، رسیدن به برکت نهایی است. برکت نهایی قهرمانان حماسی و عرفانی در آیین تشرف به گونه‌های تقریبا یکسانی نمود پیدا می‌کند. این برکت، در خوان هفتم قهرمان حماسی شاهنامه، رستم، با کشتن دیو سپید پدیدار می‌گردد. همین امر در پایان سفر دیگر قهرمان حماسی شاهنامه یعنی اسفندیار با گذر از دریایی شگرف نمود پیدا می‌کند. برکت نهایی آیین تشرف قهرمانان عرفانی منطق‌الطیر عطار اینگونه است که مرغان سالک همگام با پیروزی بر موانع آیین تشرف و رسیدن به حقیقت راستین سیمرغ است. این برکت در پایان سفر دیگر قهرمان عرفانی منطق‌الطیر عطار، شیخ صنعان نیز پدیدار می‌شود. او پس از کارهایی چون خمرنوشی و... به قرب الی الله دست می‌یابد. این برکت نهایی نه تنها موجب بهره‌مندی قهرمانان حماسی و عرفانی می‌شود بلکه موجبات بهره‌مندی اطرافیان قهرمانان حماسی و عرفانی را نیز فراهم می‌کند». این برکت نهایی یا اکسیر در اسطوره‌ها همان دستاورد مهمی است که قهرمان در سفر به دست می‌آورد.

جوزف کمبل الگویی را به نام سفر قهرمان طراحی کرد که ادعا می‌شود بیشتر اسطوره‌های جهان بر اساس آن پی ریزی شده‌اند. این الگو نخستین بار در کتاب «قهرمان هزار چهره» (۱۹۴۹)  معرفی شد و پس از آن مورد نقد و بررسی قرار گرفت و در بعضی از آثار سینمایی استفاده شد

سفر نویسنده تئاتر در جاده‌هایی نو

نمایشنامه‌نویسانی چون هنریک ایبسن، برتولت برشت، ساموئل بکت، تنسی ویلیامز، آنتون چخوف و... به قصه و اسطوره‌پردازی در جهان مدرن توجه داشته‌اند ولی ساختار قصه‌های آنان، هر کدام، مختص به خودشان است و هیچ شباهتی به یکدیگر ندارند با این وجود راهنمای سفر قهرمان جوزف کمبل می‌تواند به کمک نویسندگان بیاید تا پیرنگ و ساختمان روایی هوشمندانه‌ای را برای قصه خود انتخاب کنند و با این ساختار می‌توان به راحتی مشکل‌های داستان را برطرف کرد.  کریستوفر ووگلر از شاگردان جوزف کمبل در کتاب «سفر نویسنده» ساختار سفر قهرمان را در ۱۲ مرحله دسته‌بندی کرده است تا راحت‌تر بشود در زمینه نویسندگی داستان و فیلمنامه از آن بهره گرفت: ۱-دنیای عادی؛ ۲- دعوت به ماجرا؛ رد دعوت؛ ۴-ملاقات با مرشد؛ ۵-عبور از آستانه اول؛ ۶-آزمون، پشتیبان، دشمن؛ ۷-رویکرد به درونی‌ترین غار؛ ۸-آزمایش سخت (مبارزه نهایی با شرور یا نیروهای متضاد)؛ ۹-جایزه (تصرف شمشیر یا جام زرین و پشم طلایی) ۱۰-مسیر بازگشت؛ ۱۱-تجدید حیات؛ ۱۲-بازگشت با اکسیر. قهرمان در دنیایی عادی در حال گذران زندگی روزمره است که مشکلی حاد و بغرنج شکل می‌گیرد و از او درخواست کمک می‌شود مثلا از کارآگاهی می‌خواهند تا قاتلی باهوش را گیر بیندازد. قهرمان گاهی دعوت را رد می‌کند و معمولا او در داستان‌های رمانتیک، یک شکست عشقی در گذشته خورده است و دیگر نمی‌خواهد با شخص جدیدی آشنا بشود اما در ادامه با پیر فرزانه یا مرشدی حکیم روبرو می‌شود که او را راهنمایی می‌کند. وقتی قهرمان به ماجرا متعهد می‌شود باید از دنیای عادی عبور کند وارد دنیایی ویژه و خاص شود که آن را عبور از آستانه می‌نامیم و موتور محرک داستان به حرکت در می‌آید. اینجا همان جایی است که دکتر استوکمان در نمایشنامه «دشمن مردم» هنریک ایبسن تصمیم می‌گیرد تا در برابر مردم شهر خود بایستد و تمام خطرها را به جان بخرد تا از شرف خود و حقیقت دفاع کند. آزمون‌ها، جایی است که قهرمان و یاران او باید مراحلی طی کنند تا برای نبرد نهایی آماده بشوند. ولادیمیر و استراگون در نمایشنامه «در انتظار گودو» در جای خود ثابت هستند و کاری نمی‌کنند ولی آزمون آنان انتظار کشیدن برای گودو است. مرحله درونی‌ترین غار، معمولا وابسته به آستانه دوم است و قهرمان وارد مرحله جدیدی می‌شود و شاید باید تا قعر جهنم برود تا اورفه را نجات بدهد. مراحل ۱۰ تا ۱۲ هم مربوط به پرده سوم نمایش می‌شود که قهرمان در آنها پس از پیروزی بزرگ باید تصمیم بگیرد تا به همراه اکسیر (گنج و نیروی شفابخش) به سرزمین خود بازگردد.