سید حسین رسولی

کتاب‌های «پوست سیاه، صورتک‌های سفید» (1967) و «نفرین شدگان زمین» (1968) نوشته‌ فرانتس فانون مبدأ نظریه پسااسعتماری هستند. فانون به سوژه مستعمراتی، هم در مقام سوژه و هم در مقام استعمار شده توجه فراوان دارد و بهره‌گیری وی از رویکرد روان‌کاوانه، نشانگر سهم عمده‌‌ او در تکامل نظریه‌ پسا‌استعماری است.

فانون «استعمار‌شده» را همواره در جایگاه «دیگری» قرار می‌دهد که نمی‌تواند نقش «خود» را به عهده بگیرد و ترسیم کند. کتاب «شرق‌شناسی» به نویسندگی ادوارد سعید هم دیگر اثر مهم این نظریه است. سعید در رویکرد پسااستعمارگرایانه خود به گونه‌ای بر «هویت فرهنگی» جوامع مستعمره انگشت می‌گذارد و به این پرسش می‌اندیشد که آیا می‌توان «هویت ملی» خود را که سال‌ها به پس زمینه رانده شده است به صحنه آورد و آن را پرورش داد؟ نویسندگان نظریه پسااسعتماری در آثار خود به مسائلی چون جنسیت، هویت، نژاد، نژادپرستی و قومیت می‌پردازند و در پی برساخت هویتی ملی و در عین حال پسااستعماری هستند. تقابل خود و دیگری در این نظریه گاه با اصطلاحاتی متفاوت مانند مرکز و حاشیه و غالب و سرکوب‌شده بیان می‌شود. البته سیمون دوبووار برای بیان عدم توازن میان قدرت مرد و زن از این اصطلاحات در کتاب «جنس دوم» (۱۹۴۹)  بهره برده است. سیمون دوبووار این عقیده را مطرح می‌کند که مرد سوژه است و زن دیگری.

نویسندگان هنری پیرو این نظریه برای احیای هویت منزوی شده دست به بازنویسی آثار نویسندگان استعماری هم زده‌اند. آثاری که در گذشته تصویری ناخوشایند از مردم استعمارشده ترسیم کرده‌اند و آنان را به شکل انسان‌های فرومایه و بدوی به تصویرکشیده‌اند. برای نمونه، ویلیام شکسپیر در نمایشنامه «طوفان» فردی به نام پراسپروی ایتالیایی را در برابر کالیبان سیاهپوست قرار می‌دهد و کالیبان را به شدت بی فرهنگ نشان می‌دهد. ادوارد سعید در شرق‌شناسی، شرق را دارای تاریخ، سنت و زبان خاص خود می‌داند اما می‌گوید این جغرافیای فرهنگی باید برای حضور بخشیدن به خود از زبان بیگانه سود بجوید و به شکلی بسیار آکادمیک با غربیان وارد گفت‌وگو ‌شود. این شیوه «استعمارزدایی بومی» نامیده می‌شود. ما به خوبی می‌توانیم با داستان‌ها و اندیشه‌های بومی خود در برابر تئاترهای دیگران کار کنیم به شرطی که اجازه کار آزاد و خلاقه داده شود. امسال نمایش‌های خوبی چون «متساوی‌الساقین» به نویسندگی و کارگردانی عمادالدین رجب‌لو از گرگان و «باق‌وحش» به نویسندگی فراز مهدیان دهکردی و کارگردانی امیربهاور اکبرپور دهکردی از شهرکرد در جشنواره بودند  که رسانه‌ها به آنها پرداختند ولی به تعداد زیادی از آثار شهرستانی دیگر توجه نشد.

گروه‌های تهرانی به خوبی از رسانه‌ها استفاده می‌کنند ولی گروه‌های شهرستانی این امکان را نداشتند ولی برخی تلاش کردند تا کمک‌شان کنند. ما باید بتوانیم فرصت‌ها و امکانات مساوی را برای همه از جمله فرودستان مهیا کنیم. باید تهیه‌کنندگانی داشته باشیم و کمپانی‌هایی را شکل بدهیم تا از تئاتر حمایت شود و در نهایت توسعه پیدا کند. اینگونه است که می‌توان آثاری با کیفیت‌تر در جشنواره داشت و حتی خواهیم توانست آثار فرهنگی را به کشورهای دیگر صادر کنیم. اگر از زاویه دید پسااستعماری به فضا نگاه کنید متوجه می‌شوید که باید آثاری با کیفیت و با توجه به فرهنگ بومی و ملی خودمان تولید کنیم تا حرفی برای گفتن داشته باشیم نه اینکه تقلید صرفی از تئاترهای غربی داشته باشیم چون تعداد محدودی از کارهای جشنواره امسال تقلیدی بودند.

مهم‌ترین عامل فرهنگ، زبان است و باید بتوانیم از زبان‌های بومی هم بخوبی بهره بگیریم. نمایش‌های «بیگانه در خانه» به کارگردانی سید محمد مساوات و «است» به کارگردانی پرنیا شمس، به راحتی می‌توانند به کشورهای دیگر بروند و اجرا داشته باشند چون به زندگی روزمره ایرانی توجه دارند. نمایش‌های «متساوی‌الساقین» و «ننه مده‌آ» هم اینگونه بودند. کیفیت برخی از اجراها خیلی خوب بود ولی تعدادی از آنها حرفی برای گفتن نداشتند و امیدواریم جشنواره سال آینده از این کارهای بدون دغدغه خالی بشود. مهم این است که موضوع و فرم مشخصی در جشنواره مد نظر قرار بگیرد و گروه‌ها هم بتوانند پیش از جشنواره در کارگاه‌ها و نشست‌هایی درباره آن فرم و محتوا شرکت کنند و در نهایت شاهد اجراهای مورد توجهی باشیم چون باید تئاترهایی نسبت به جامعه اکنون و فرهنگ معاصر خود تولید کنیم؛ چه از نظر فرم و چه از منظر محتوا.