نادر کمالوند

فریده لاشایی نماینده غنا و پیچیدگی یک هنرمند و یک روشنفکر است، زنی که در دوران دشواری از تاریخ سیاسی ایران زندگی کرده و این دشواری‌ها را در آیینه کارهایش، از نقاشی گرفته تا شعر، نمودار می‌کند. راه او آکنده است از ترس‌ها و بست‌ها، مهاجرت‌ها و مصیبت‌ها، هم از جنس اجتماعی و هم شخصی‌اش و همه در کارهای فریده لاشایی دیده می‌شود. رفت‌ و‌ آمدهای او از هنر به طراحی، از ادبیات به فیلم، کلیتی را شکل می‌دهد که پژواکی است از هستی این هنرمند. این‌ها همه تلاش انسانی است هوشیار و حساس که از خود چیزهایی به یادگار می‌گذارد. از همین‌رو آثار به یادگارمانده، داستان زندگی فریده لاشایی و تعامل او با جامعه‌اش را در یک برهه زمانی و مکانی بازگو می‌کند.

اما اساساً شاید مجموعه نقاشی‌های فریده لاشایی را بشود زیر عنوان شاعرانگی جمع‌بندی کرد. منظره‌ها، درخت‌ها و طبیعت زیبایی که در کارهایش می‌بینیم، همه از روح شاعرانه‌اش نشأت می‌گیرد. فریده لاشایی همیشه یک وجه سیاسی- اجتماعی هم داشت. به خصوص در دوره‌های اول کارش که این دغدغه‌ها شدیدتر هم بود. ولی در دوره‌های بعدی کارهایش گرایش‌های مستقیم اجتماعی خیلی دیده نمی‌شود و آن‌چه که برجسته است، همین نگاه شاعرانه‌ به جهان و طبیعت باقی می‌ماند. اما او حس خودش از طبیعت را بازگو می‌کند. نقاشی‌هایش برداشت کاملاً حسی‌اش از طبیعت است. درست است که طبیعت در کارهایش موضوع است، ولی فقط هم موضوع نیست بلکه حس است. او در کارهایش در واقع حس را جایگزین روایت مستقیم و دقیق می‌کند. لاشایی از این نظر تقریباً با کارهای سهراب سپهری نزدیک است و می‌شود این‌ دو را با هم مقایسه کرد. هر دو نگاه شاعرانه دارند و هر دو به هر حال همیشه حسی از طبیعت را در کارشان نگه می‌دارند.

تکنیک او هم اساساً به این دلیل موفق است که در خدمت بیان شاعرانه‌اش است و چون حساسیت شاعرانه در عمق وجودش جریان دارد راه بروزش همین شیوه‌ای است که کار می‌کند. این شیوه، آن معنا و حساسیت را بروز می‌دهد و چون حساسیت در این شیوه خیلی راحت بروز می‌کند، بنابراین کارهایش هم موفق است. در هر حال جنبه اکسپرسیو در کار او زیاد است و وجه عمده‌ای را شکل می‌دهد. حتی یک جورهایی می‌شود کارهایش را با کارهای مکتب نیویورک و اکسپرسیونیسم انتزاعی نزدیک دانست که با سرعت و شدت دارد حس خودش را بیان می‌کند؛ منتها شدت و حدتش هرچه که باشد از نوع خیلی گستاخی نیست که شاعرانگی‌اش را بپوشاند. شاعرانگی‌اش همیشه بارز است.

فریده لاشایی از طبیعت‌گرایی اولیه‌اش تا دوره‌ای که طبیعت بی‌جان و گل و گلدان نقاشی می‌کرد، به مرور به آبستراکسیون رسید ولی قطعاً آبستراکسیونی که نوعی طبیعت‌گرایی در آن مشهود است؛ یعنی بالاخره بازهم درنهایت ما شاهد زمین و آسمان و سنگ و ابر هستیم. در واقع  او به انتزاعی دست پیدا کرد که خاص خودش است. در همان طبیعت‌های آبسترکتش ما همچنان دو قسمتی تابلو را درک می‌کنیم که قسمت پایین به خاک و بالا به آسمان می‌نماید؛ گاهی اوقات آسمانش رفیع‌تر است گاهی اوقات زمینش. اما همچنان یک چیزی مثل حضور بیرونی زمین و شواهد زندگی درون اثرش موجود است؛ این فرق می‌کند با آبستراکسیونی که فقط به رنگ می‌پردازد. نه آبستراکسیون لاشایی تنها در پی رنگ یا ترکیب تنها نیست. به هر حال در تمام عمرش همچنان به نوعی یک نقاش واقع‌گرا یا حالا بگوییم فیگوراتیو باقی می‌ماند. در بعضی از کارهایش به انتزاع خیلی نزدیک می‌شود، ولی به ندرت کاری از او می‌بینیم که کاملاً به انتزاع برسد. همیشه ردی از طبیعت، درخت و گیاه را در کارش می‌بینیم.

اگر دوره‌های اولیه نقاشی‌های او تشابهاتی با بعضی از نقاشان قدرتمندتر معاصر دارد، اما کم کم به استقلال می‌رسد. در اواخر عمرش  هم که تلفیقی را با ویدئو پروجکشن آغاز کرده بود، در بعضی جاها از لحاظ تاثیرگذاری روی مخاطب موفق به نظر می‌رسید. او به دنبال زیبایی‌شناسی غریبی است. حتی شیوه پرتاب رنگ یا قلم زدنش که در نقاشی‌های آبستره او هم ادامه پیدا می‌کند، درحقیقت رفتار تکنیکال شخصی او بود. خودش یک جایی درباره زندگی می‌گوید، جای دیگر درباره مرگ؛ بدون آنکه ارجاع مستقیمی به شخصیت فردی او در این میان وجود داشته باشد. این اندیشگی هنرمند است که او را سوق می‌دهد از چیزی که در درونش می‌گذرد خلاص شود؛ باید روایتش کند و منتقلش کند روی بوم یا روی هر متریال دیگری که در اختیار دارد.

دستاوردهای فریده لاشایی هرچه که باشد، او به قصد رسیدن به دستاورد حرکت نکرد. نقاشی کرد؛ برای اینکه باید می‌کرد و خودش هم شاید نمی‌دانست که چرا باید اینطور نقاشی می‌کرد. هر هنرمندی مسحور است، کار او را انتخاب می‌کند، جلو می‌برد و او را به تکاپو و فعالیت وادار می‌کند. لاشایی یک عمر آن طور که بلد بود کار کرد. دستاورد او حاصل عمرش بود و حاصل عمرش به خاطر نگاهش است؛ اینکه به این دنیا چه طور نگاه می‌کرد و اینکه دیدگاهش و جایی که ایستاده را چطور می‌تواند برای دیگران بیان کند.