بیتا یاری

زمانه دستخوش تغییراتی است هر چند ذات زمان و زمانه بر تغییر است و گذر؛ اما اگر نیک بنگریم شدت تغییرات و اتفاقات پشت سر هم آنچنان کم فاصله و پر سرعت است که شتاب در جاده پر پیچ و خمی را می‌ماند که یا به مقصد آرامش می‌رسد و یا اینکه در پرتگاه ساکن خواهد شد. 

شتاب همیشه مساله‌ای است که اندیشیدن و تصمیم‌گیری سریع را الزام می‌دارد چراکه شاید در زمان لازم فرصت واکنش مناسب با شرایط حادث شده جدیدی از بین برود. در نتیجه شتاب زمانه تنها بر واکنش‌ها و تصمیم‌ها اثر و الزاماتی ندارد بلکه ابتدا نیازمند آن است که در ورطه حواث چشم‌ها وگوش‌ها و توجهات را بر خود جلب کند. تا از این رو بتواند واکنش‌هایی در خور زمان و مقتضیات زمانه را موجب شود. موزیسین‌ها همیشه به توجه اهمیت داده‌اند و زمان و روح زمانه و البته برخی نیز واکنش‌هایی متناسب با روزگار و شرایط داشته‌اند اما اکنون به برهه‌ای از زمانه رسیده‌اند که دیگر مساله تنها یک واکنش نیست.  آنهایی که روزگاری طولانی برای حق به رسمیت شناخته شدن و از زیر بار اتهام گناه خارج ساختن هنرشان مجبور به تحمل شرایط سخت تحمیلی بودند بهتر از هر کسی دود سرد و گرم روزگار را در کام کشیده‌اند و می‌دانند محرومیت و ممنوعیت بر حرفه و هنر آنها چه گذرانده و آورده. آنهایی هم که روزگاری با ساز همانند اسلحه رفتار می‌کردند نیز به‌خوبی می‌دانند که چه‌کارها نکرده‌اند و اهالی موسیقی در شب‌های تیره آن روزگار از برکت وجود آنها چه رنج‌هایی را که ندیده و نبرده. موزیسین‌ها سال‌ها را زیر اتهام سپری کردند اما آن روزها هر چه بود رفت هرچند آن نگاه غیرانسانی و هنری همچنان بروزهایی دارد اما به هرگونه که بود روزگار بهتر سراغ جامعه موزیسین‌ها را گرفت. ولیکن اهالی موسیقی از یاد نبرده‌اند و فراموش نمی‌کنند که چه بر آنها رفت و چه جان‌هایی که در گوشه عزلت و فراموشی آب شد و دق کرد. آنها سعی کرده‌اند هرچند چندپاره و پراکنده اما در بزنگاه‌‌های تاریخی واکنشی از خود نشان دهند که متناسب با جانب مردم باشد. 

حضور یا عدم حضور موزیسین‌ها در جشنواره فجر به نگاه‌های متناقضی انجامیده که می‌تواند منجر به گفتگوهای بیشتری درون صنف موسیقیدان‌ها شود تا از این رهگذر آورده بسیاری بر هنر و حرفه آنها بیفزاید

اکنون نیز با موج فجایعی که هر دم فزونی می‌گیرد و شتابی خیره‌کننده دارد عده‌ای بر ضرورت تحریم حضور در جشنواره دولتی فجر دلایلی ابراز می‌دارند و برخی دیگر نیز با اشاره به همان دوران تاریک ممنوعیت موسیقی همه را به حضور و عدم تسلیم کردن صحنه به غیر فرامی‌خوانند. مساله حضور در صحنه جشنواره موسیقی فجر حالا دو وجه یافته یکی همکاری با دولتی‌ها و خالی نکردن عرصه و دیگری ترک همکاری در محافل دولتی و ترک کردن عرصه حضور. حضوری که در سال هشتادوهشت نیز با ترک و نه به فعالیت در جشنواره دولتی فجر خود را نشان داد. اما این بار نماینده جبهه پایداری در مجلس که دولت متبوعشان جشنواره سال 88 را در کارنامه دارد، به دنبال محروم‌سازی هنرمندانی بود که نمی‌خواهند با جشنواره دولتی فجر همکاری داشته باشند. مساله‌ای که هرگز در چهل و یکسال گذشته سابقه رسمی نداشته و همواره برخی شبهات و گمانه‌زنی غیررسمی درباره آن شده است. اما حتی این تهدید هم برای موزیسین‌ها کارگر نشد و عده‌ای همچنان استعفای خود را از همکاری با جشنواره موسیقی فجر نوشته و در تریبون‌های مجازی شخصی خویش منتشر می‌کنند. همانند آنچه البته به‌صورت بسیار گسترده‌تر درباره جشنواره موسیقی فجر دولت دهم اتفاق افتاد و دست‌اندرکاران جشنواره به سراغ جایگزینی فستیوال خلوت بی‌مخاطبشان با موزیسین‌های پاپ با ترفند همین‌گونه سخنانی که امروز آن نماینده مجلس بر سر زبان آورد شدند تا بگویند رونقشان همواره برقرار است حتی اگر کیفیتی در میان نباشد آنها میدان را از آن خود می‌کنند. همین نوع برخورد برای موزیسین‌ها یک تجربه بود تا بدانند در عدم حضور آنها چه بر مردم تحمیل خواهد شد و بدانند در نبودشان دنیای سیاست چه به خورد مردم می‌دهد، اما ازآنجا‌که معاون هنری وزیر ارشاد در زمان لازم در این خصوص واکنش نشان داد و تصریح کرد که «اختیار حضور در جشنواره با موزیسین‌هاست و محدودیت و محرومیتی در کار نیست» نشان داد که حداقل به دنبال زورگویی نیست و شرایط زمان و روحیات هنرمندان را درک می‌کند. اما این مساله در همین‌جا پایان نمی‌یابد چراکه حضور یا عدم حضور موزیسین‌ها در جشنواره دولتی به نگاه‌های متناقضی انجامیده که می‌تواند منجر به گفتگوهای بیشتری درون صنف موسیقیدان‌ها شود تا از این رهگذر آورده بسیاری بر هنر و حرفه آنها بیفزاید. چه حضور، چه عدم حضور موزیسین‌ها در جشنواره موسیقی فجر مساله‌ای است که نفعش برای صنف موسیقی است.