بیتا یاری

ادب مرد به ز دولت اوست. کاری ندارم که با این جمله و ضرب‌المثل هرکسی چه چیزی را در خاطر می‌آورد و البته شرایطی که آن را به بیان واداشته که پرواضح است از یک بی‌ادبی و گستاخی پرده برمی‌دارد. ولیکن موافقید که این ضرب‌المثل برگرفته تضمین‌وار از شعر سعدی صاحب سخن، نغزترین و البته گاهی بلندترین فریادها و اعتراض‌هاست. فریادی که شاید بد نباشد گاهی بر سر متولیان دولتی فرهنگ کشید آن هنگام که پس از چند دهه ادعاهای بزرگ  در حوزه فرهنگ‌سازی و اخلاقی هنوز رفتاری مبتنی بر آموزه‌های اولیه فرهنگ یعنی ادب را فراموش می‌کنند و یا خود را والاتر از رعایت ادب می‌دانند که برای دیگران خرج کنند که اگر چنین است باید فاتحه تمام فعالیت‌ها و نمونه‌سازی‌های فرهنگی توسط این دولتمردان عرصه فرهنگ را خواند. و بیشتر به دستاورد آن‌ها فکر کرد و این‌گونه به راز استحاله شدن ادب این اولین پایه فرهنگ را در فضای امروز بهتر دانست و درک کرد. راستی با مدیران دولتی فرهنگ که هنوز رفتار و معاشرت را بر مبنای ادب نیاموخته‌اند چه می‌توان گفت؟ و به‌راستی نباید بگوییم که ما چه مردمانی بودیم که این‌گونه‌ها بر ما سال‌ها فرمان‌های فرهنگی و ارشادی صادر کردند؟

پنجشنبه دوازدهم دی‌ماه، بیست و پنجمین اجرای کنسرت شهر خاموش در تالار وحدت تهران بود و میهمانانی که بنیاد رودکی در ردیف اول این کنسرت نشانده بود حسرت و تأثر بزرگی بر دل حاضرین در سالن و اهالی موسیقی نهاد. مهمانانی که به لطف صندلی‌هایی که از هر کنسرت برگزارشده در تالار وحدت به‌رایگان می‌بایست در اختیار تالار وحدت قرار گیرد در ردیف اول جای خوش داشتند اما به‌رغم آنکه برخی سالیان سال در سمت‌های مهم دولتی در حوزه موسیقی حضور داشتند نشان دادند که چرا هنوز ما نمی‌توانیم دم از فرهنگ و رفتار شایسته مردم بزنیم وقتی مسئولین عرصه فرهنگ هنوز بعد از دهه‌ها خود را ملزم به رعایت ادب و شرایط محیط نمی‌دانند و همواره برای خود تبصره و ماده‌ای برای وتو کردن حق دیگران دارند و از این گذر بر بالادستی بودن خود تأکید دارند. تأکیدی که ناشی از جایگاه خردی است که آنها برای مردم قائل‌اند. هنگام برگزاری کنسرت شهرخاموش به علت فضای موسیقی بیش‌ازاندازه نیازمند سکوت حاضرین در سالن است اما مهمانان ویژه بنیاد رودکی در ردیف اول از پچ‌پچ و سخن گفتن دست‌بردار نبودند. 

ضمن اینکه فراموش کرده بودند که پس از آغاز اجرای موسیقی رفت‌وآمد نگهبانان سالن و مهمانداران در جلوی سن ممنوع است اما مدیر روابط عمومی بنیاد رودکی که مدام با گوشی موبایل خود سرگرم بود و حس و حواس مخاطبان پشت‌سری را از بین می‌برد گاهی با دست مهمانداران را فرامی‌خواند و سفارش چیزی را می‌داد تا برای مهمانانش که آنها را می‌خواست این‌گونه گرامی بدارد بیاورند. 

گاهی برای بروشور و گاهی برای یک لیوان آب خوردن. این وضعیت نشان می‌داد که مهمانانی که به سالن آمده‌اند ابتدایی‌ترین آداب سالن کنسرت همانا سکوت را از یاد برده‌اند و حتی فراموش کرده‌اند بروشور با خود بیاورند و ضمناً تحمل یک ساعت و چهل دقیقه نشستن و شنیدن موسیقی جدی را ندارند. بیگانگی آن‌ها با موسیقی جدی اظهر من الشمس بود و البته حرجی بر شهردار تهران نیست اما مدیر روابط عمومی بنیاد رودکی، مدیرعامل بنیاد رودکی، مدیر دفتر موسیقی و معاون اسبق هنری وزارت ارشاد یا همان مدیرعامل موزه موسیقی چرا؟ آنها چرا اجازه می‌دادند در حین سکوت حاکم شده در سالن و اجرای قطعه طرقه توسط استاد کلهر، مهمانداران سالن برای پخش بروشور و یا دادن یک لیوان آب جلوی مهمانان ردیف اول کرنش‌وار حرکت کنند و مزاحمت برای ردیف‌های عقب‌تر از ردیف یک ایجاد کرده و مانع دید آنها شوند. آیا ماحصل سال‌ها فعالیت در حوزه فرهنگی هنری این ابتدایی‌ترین رفتار را به آنها نیاموخته است و یا اینکه آنها خود را ملزم به رعایت آن نمی‌دانند و سمت و پست آنها اجازه هرگونه بی‌احترامی را به مخاطبان کنسرت در پشت سر آنها فراهم می‌کند. بماند که این عمل آنها احترام به موزیسین روی سن را هم نادیده می‌گرفت. آیا نباید با دیدن مدیرانی که سه دهه بر عرصه مدیریت فرهنگی-هنری کشور سیطره داشتند اما این مسائل ابتدایی را نیاموخته‌اند از هر امیدی به بهبود ناامید شد؟