روزبه صدر

این روزها شهرهای ما تا چه اندازه با رخدادهای هنری روبه‌رو می‌شود و فعالان هنرهای تجسمی به چه میزان از تجربه خلق هنری در عرصه‌های عمومی استقبال نشان می‌دهند؟ خالی بودن پرسش‌برانگیز شهرهای ما از تکاپوی هنری حاصل چه شرایطی است و عوامل اثرگذار در این فقدان را در چه عرصه‌هایی باید جستجو کرد؟

راهبردهای نوین هنرهای شهری، اشتراک گذاشتن تجارب، احیای حافظه جمعی و مشارکت مردم و هنرمندان در تحولات مدنی است؛ و بدین سبب بسیاری از جوامع پیشرفتۀ معاصر با درک اهمیت مسئله و با کاربست تمهیدات لازم، هنرهای شهری را در جهت ارتقاء و بهبود کیفیت زندگی به خدمت می‌گیرند

در رصد فعالیت‌های این روزهای هنرهای تجسمی به نظر می‌رسد استراتژی غایب، پرداختن به هنری است که به واسطه مواضعش از مؤسسات و گالری‌های هنری دوری می‌جوید و یا فضاهای رسمی ارائه‌ی هنر را به چالش می‌کشد. در غیبت این شکل از مواجهه با هنر، گالری‌ها با تمام تداعی‌های تاریخ هنری‌شان و به عنوان زمینــه‌ای تمام‌کننده، همچنان اصلی‌ترین میزبانان ارائه‌ی هنر تجسمی باقی می‌مانند و نهایت چالشی که می‌پذیرند از حد تغییر رنگ و احیاناً چند میخ اضافه‌تر کوبیدن به دیوارهایشان فراتر نمی‌رود. غیبت این استراتژی در حقیقت به منزله‌ی چشم‌پوشی هنرمند از عرصه‌های عمومی جامعه و روی برگرداندن او از مجموعه‌ای بی‌نهایت از بازخوردهای حقیقی است؛ عرصه‌هایی که ارائه‌ی هنرمند در  آن‌ها به چیزی فراتر از اثر هنری منجر می‌شود. در این صورت است که به مخاطب اجازه‌ی حفظ فاصله با اثر  داده نمی‌شود تا امکان زیست مشترک او و اثر فراهم آید. چنین غیبتی را می‌توان به معنای غیبت نقادی هنرمند در قبال تاریخ، مناسبات جاری در اجتماع و به ویژه در قبال راهبردهای تحمیلی کارگزاران هنری و نهادهای قدرت هم دانست؛  امری که فاعلانگی هنرمند را در تعیین استراتژی‌های مستقل به زیر می‌کشد،

«هنر»؛ پدیده‌ای جدانشدنی از جریان زندگی

در حالی که امروزه رخدادهای هنری بخشی جدایی ناشدنی از حیات اجتماعی شمرده می‌شود، اما در کشور ما این شکاف و فاصله میان زیست شهری و رخداد هنری کاملاً احساس می‌شود. یکی از جلوه‌های شاخص رخدادهای هنری در «هنرهای شهری» بروز می‌یابد که البته عمده اشکال آن چون فستیوال‌ها و گردهم‌آیی های هنرمندان عموماً در حوزه رخدادهای رسمی هنر شناسایی می‌شوند.  

رضا خدادادی مدرس هنر در ارتباط با پیشنیه و کارکردهای این شکل از ارائه هنر می‌گوید: مطالعات تاریخی بیانگر آن است که هنر پدیده‌ای جدانشدنی از جریان زندگی و تکامل شهری است. اگرچه گونه‌هایی از «هنرهای شهری» مردمی از کهن‌ترین روزگاران وجود داشته اما تا اوایل نیمه اول سده بیستم و از حدود سال 1960 و پیدایش مفهوم جدید از هنرهای شهری که نقش و تأثیر این هنرها در حوزه‌های متعدد محیط‌زیست شهری آشکار شد، بسیاری از آثار هنری مانا عنصر و پدیده‌ای منفک و مستقل از فضاهای شهری بودند. امروزه استفاده از هنر و مداخلات هنری در عرصه‌های عمومی شهر به شکلی گسترده در درون برنامه‌های توسعه در بازسازی جوامع و بهبود کیفیت زندگی تبدیل به یکی از محورهای اصلی مباحث فرایند دگرگونی محیط‌زیست شده است. هنرهای شهری که امروزه از آن بحث می‌شود شامل طیف گسترده‌ای از رسانه‌هاست که از ملاحظات زیبایی‌شناسی تا کنش‌های اجتماعی و مشارکتی، همراه با برخی از مطالعات نوظهور همراه با  جنبه‌های نظری و هنری را دربرمی گیرد این هنرها نه‌تنها قادرند «منظر دیداری شهر» را بهبود بخشند بلکه پدیده‌ای مؤثر در ارتباطات‌ هستند و توانایی نفوذ در افکار عمومی و ارائه ایده‌آل‌های معنوی، فرهنگی و اجتماعی را دارند. به دیگر عبارت راهبردهای نوین هنرهای شهری، اشتراک گذاشتن تجارب، احیای حافظه جمعی و مشارکت مردم و هنرمندان در تحولات مدنی است؛ مانند جشن‌ها، جشنواره‌ها و برنامه‌های هنری در راستای توسعه فرهنگی و بهبود و بالا بردن کیفیت زندگی و نشاط شهروندان از راه کنش‌ها و فعالیت‌های هنری در فضاهای شهری؛ بدین سبب بسیاری از جوامع پیشرفتۀ معاصر با درک اهمیت مسئله و با کاربست تمهیدات لازم، هنرهای شهری را در جهت ارتقاء و بهبود کیفیت زندگی به خدمت می‌گیرند.

هنر شهری از اشکال رسمی تا غیررسمی

وقتی سخن از رخدادهای هنری در شهرها می‌زنیم، باید توجه داشته باشیم که به طور عمومی با دو وجه متمایز در این ارتباط روبه رو هستیم. همانگونه که پیش از این اشاره شد، بخشی از اتفاق‌هایی که در عرصه عمومی شهر و تحت عنوان هنر شهری برنامه‌ریزی می‌شوند رخدادهایی رسمی هستند که با کارکردها و راهبردهایی از پیش تعیین شده از سوی نهادها و ارگان‌های دولتی یا خصوصی و در چارچوبی کاملاً مشخص از جمله فستیوال‌ها به عرصه‌های عمومی می‌آیند. اما هرگز نمی‌توان امکان بروز رخدادهای هنری را به اشکال رسمی آن محدود کرد؛ چرا که در مقابل، گاهی هنرمندان تمایل نشان می‌دهند که خارج از قواعد و هنجارهای شهر و اجتماعی حضوری از جنس هنر را در عرصه‌های عمومی جلوه بدهند که اساساً کارکردهایی متفاوت و حتی در تقابل با اشکال رسمی هنرهای شهری را دنبال می‌کند.

بخشی از اتفاق‌هایی که در عرصه عمومی شهرها برنامه‌ریزی می‌شوند رخدادهایی رسمی هستند که با کارکردها و راهبردهایی از پیش تعیین شده و در چارچوبی کاملاً مشخص از جمله فستیوال‌ها به عرصه‌های عمومی می‌آیند. اما هرگز نمی‌توان امکان بروز رخدادهای هنری را به اشکال رسمی آن محدود کرد

احسان رنجبر پژوهشگر هنری در این ارتباط می‌نویسد: باید خاطرنشان کرد که در بررسی هنرهای شهری دو نگاه تحلیلی کلی را می‌توان دنبال کرد. در نگاه اول هنر شهری جنبشی مردمی، سیاسی و گاهی اعتراضی  انگاشته می‌شود که بر اساس ایده‌ها و درونیات هنرمند شکل می‌گیرد. بدیهی است در این رویکرد هنر شهری اساساً مدیریت شده و هدایت شده نیست. اصطلاحات مختلفی نظیر  هنر همگانی (پابلیک آرت)، «هنر شهری» و «هنر خیابانی» در ارتباط با بیان هنر در شهر مطرح شده است. یک بررسی اولیه نشان می‌دهد که اصطلاح هنر خیابانی بیشتر به هنرهای غیررسمی همچون گرافیتی پرداخته و جامعیت لازم در بررسی گونه‌های مختلف هنر شهری را ندارد. دو اصطلاح دیگر از لحاظ مفهومی به هم نزدیک بوده که در ادبیات و متون شهرسازی جایگاه اصطلاح هنر همگانی یا عمومی پررنگ تر است. در واقع اصطلاح «پابلیک» را می‌توان به عرصه عمومی شهر تعبیر کرد که در عین حال عموم شهروندان را نیز در بر می‌گیرد. مفهوم پابلیک یکی از حوزه‌های مورد مناقشه در تعریف هنر عمومی یا همگانی است. از نگاه دیگر با توجه به قرار گرفتن گونه‌هایی همچون هنر زمین در دسته هنرهای عمومی، که خارج از شهر قرار دارند، به نوعی می‌توان گفت واژه هنر عمومی عام تر از هنر شهری بوده و هنرهای شهری می‌توانند به عنوان مهم‌ترین دسته هنرهای عمومی مطرح شوند. در واقع می‌توان گفت بازنمود هنر عمومی در شهر همان هنر شهری است و در بستر شهری هر دو اصطلاح یک مفهوم را القا می‌کنند. نگاه به ادبیات این حوزه نیز نشان از این موضوع دارد. در واژه شناسی فارسی اصطلاح” هنر شهری” جهت بررسی هنر در شهر گویایی بیشتری دارد.