محمد تقی‌زاده

مرد عینکی پنجمین فیلم کریم امینی در مقام کارگردان است، اما نکته جالب اینجا است که تنها فیلم «فسیل» از این کارگردان، فیلم مطرح و به عنوان یکی از پرفروش‌ترین فیلم‌های سینمای ایران مشهور شد و دیگر آثار این فیلمساز از «دشمن زن» تا «گربه سیاه» و «شهر هرت» نتوانستند فیلم‌های قابل توجه و باکیفیتی باشند و حتی شهر هرت که با فاصله کم از فسیل اکران شد، نتوانست موفقیت فسیل را در فتح گیشه سینماها تکرار کند تا با فیلمسازی طرف باشیم که موفقیت‌های آن خیلی روی روال و کیفیت فیلم‌هایش نباشد و تضمین و استانداردی برای کیفیت و فروش فیلم‌هایش نتوان متصور شد.

مرد عینکی از نگاه گونه سینمایی، در ژانر کمدی اکشن طبقه‌بندی می‌شود، اما در همین طبقه‌بندی نیز اما و اگرهایی وجود دارد چراکه در سینمای جهان این‌گونه نیست که فیلم‌های کمدی اکشن برخی لحظات خود را به سینمای اکشن و برخی مواقع را به کمدی اختصاص دهند و مرز و حد مشخصی در این تداخل گونه‌ها وجود ندارد این در حالی است که در مرد عینکی شاهد یک نیمه کمدی و درام هستیم و به یکباره فیلم، فضای اکشن پیدا می‌کند و موقعیت‌ها و کاراکترهایی که تا چندی قبل کمدی و طنز بودند به یکباره اکشن کار می‌شوند و فضا و ریتم کار از کمدی به اکشن بدل می‌شود!

مرد عینکی حساب ویژه‌ای روی حضور و بازی بهرام افشاری به‌عنوان بازیگر اصلی فیلم و ایفاگر نقش حلیم، کامبوزیا و داریوش باز کرده است. گویا افشاری در سال‌های اخیر جای رضا عطاران را در سینمای کمدی ایران گرفته و افول رضا عطاران در فیلم‌های کمدی اخیرش چون «ویلای ساحلی» سبب شده که دیگر نتوان روی حضور او به‌عنوان یک کمدین بفروش و تضمین‌کننده گیشه فیلم‌ها حساب صددرصدی باز کرد و این بهرام افشاری است که جای او را در فیلم‌های کمدی از قبیل فسیل و هفتاد سی گرفته است. (بازیگر دو فیلم اول از لیست پرفروش‌ترین فیلم‌های سینمای ایران با نام هفتاد سی و فسیل با 360 و 320 میلیارد تومان، بهرام افشاری است.)

الگوی مرد عینکی در بخش کمدی آن همان الگوی فیلم‌های کمدی این سال‌های سینمای ایران است و ردپای حمزه صالحی به‌عنوان نویسنده فیلم‌های کمدی پرفروش این سال‌ها از هفتاد سی و فسیل تا تگزاس 3 به خوبی قابل ردیابی است ( نویسنده سه فیلم از پنج فیلم اول پرفروش سینمای ایران حمزه صالحی است). شوخی‌های اینستاگرامی، تکه کلام‌های کلیشه‌ای و گاه جنسی مدل دیالوگ‌نویسی مرد عینکی است و خلاقیت چندانی در این نوع مراوده کلامی بازیگران وجود ندارد. از سوی دیگر، مدل کلی پیشبرد داستان یعنی اشتباهی گرفتن دو فرد شبیه به هم در فیلم‌های زیادی از قبیل مرد هزار چهره مهران مدیری نیز وجود داشته و از این نظر نیز شاهد مدل جدید و خلاقانه‌ای نیستیم تنها در یک سوم پایانی فیلم است که نوعی تغییر و به قولی رودست خوردن تماشاگر رخ می‌دهد و تماشاگری که تا به آن زمان تصور می‌کرد حلیم یا کامبوزیا اشتباهی دستگیر شده است، متوجه می‌شود که پیش‌بینی‌اش درست نبوده و حلیم یا کامبوزیا همان داریوش است و همه به نوعی در این مسیر به ظاهر پر فراز و فرود بازی او را خورده‌اند.

مرد عینکی به‌ظاهر مسیر پر فرازوفرودی دارد و عامریان و امینی در مقام تهیه‌کننده و کارگردان سعی کرده‌اند برای فروش بیشتر و همچنین تنوع و جذابیت فیلم، از لوکیشن‌های مختلفی از چین و آمریکا تا اقیانوس هند و دزدان دریایی سومالی بهره ببرند اما باوجود این‌همه تغییر لحن و فضا و لوکیشن، مرد عینکی همچنان توان و قدرت جذب مخاطب را ندارد چرا که بیش از آنکه به عمق و حس مخاطب اهمیت دهد به سطح و ظواهر پرداخته و قرار است در این فیلم، حفره‌ها و ضعف‌های فیلمنامه با ریتم تند و کارگردانی صحنه‌های پر زدوخورد و اکشن، بازی بهرام افشاری در نقش کمدی و اکشن و همچنین دیالوگ‌ها و تکه‌پراکنی‌های کلیشه‌ای جبران شود، اما همچنان که گفته شد در لحظات مختلفی از فیلم، نه‌تنها سرگرم‌کنندگی و باورپذیری رخ نمی‌دهد بلکه حس و فکر تماشاگر نیز برای همراهی داستان  برانگیخته نمی‌شود.

مرد عینکی نمونه کامل ورود سرمایه‌داری و بورژوا به سینمای ایران است وقتی که قرار است لوکیشن و بازیگر و پول، جای هنر و خلاقیت و داستان‌گویی را بگیرد و این‌گونه است که فیلمی که حتی ابتدایی‌ترین قواعد فیلمنامه و دیالوگ‌نویسی را رعایت نمی‌کند قصد دارد بار دیگر ادعای سرگرم‌کنندگی و فروش را در سینمای کمدی‌زده این سال‌ها داشته باشد و در نبود آثار استاندارد طنز و همچنین نبود سرگرمی‌های دیگر در جامعه، بعید نیست باز هم افتخار جعلی چند صدمیلیاردی هفتاد سی و فسیل برای عوامل این فیلم‌ها با مرد عینکی 

تکرار شود.