محمدحسن خدایی

با نگاهی به سالن‌های تئاتر و بازگشت بعضی گروه‌های اجرایی به صحنه، می‌توان رونق نسبی را در  اجراهای تئاتری این روزها مشاهده کرد. البته در این میان، شوربختانه سالن‌هایی مانند «شانو» و «دیوار چهارم» کارشان به تعطیلی کشانده شد و سالن‌های دیگری چون «سپند» همچنان گرفتار مشکلات قانونی‌ با نهادهایی چون شهرداری‌ هستند. اما خبر خوب اینکه پردیس تئاتر شهرزاد با اجراهای تازه، بار دیگر میزبان گروه‌های اجرایی خواهد شد. باید توجه داشت که همچنان صحنه تئاتر کلانشهر تهران، از هنرمندان باسابقه عرصه نمایش خالی است و در قیاس با قبل از جنبش اجتماعی اخیر، کیفیت پایین‌تری عرضه می‌کند. به هر حال نهاد اجتماعی تئاتر نمی‌تواند نسبت به وقایع اجتماعی و سیاسی کشور بی‌تفاوت بوده و همچنان بر مدار گذشته به تولید و اجرای تئاتر مشغول باشد. بنابراین وضعیت این روزهای تئاتر کشور را می‌بایست واکنشی طبیعی به حال و هوای سیاسی مملکت دانست و از این منظر به حضور یا امتناع هنرمندان را به مداقه نشست.

در زمانه‌ای که هزینه‌های تولید بالا رفته و وضعیت عمومی جامعه چندان رضایت‌بخش نیست، اجراهایی چون «رمئو و ژولیت» می‌تواند مثبت باشد. چه به لحاظ فرمال و چه از لحاظ محتوایی، با اثری کمابیش انضمامی و طنازانه در نسبت با واقعیت این روزهای‌مان روبرو هستیم

   این هفته و بنابر سنت این چند ماه اخیر که در روزنامه توسعه ایرانی داشتیم، نگاهی می‌اندازیم به سه نمایش با اهمیت این روزهای تئاتر.

 نمایش اول - کافه کات

حسین کیانی در این نمایش به زمان حال می‌پردازد. جهانی خوفناک در دل یک کافه که سرنوشت مشترک و دردناک زنانی که در آن مکان مشغول کار هستند، امکان همبستگی و صد البته شورش علیه حاکمیت مردسالارانه را مهیا کرده است. لحن روایی اجرا میان رئالیسم و اکسپرسیونیسم سرگردان است. تقابل امر ذهنی با واقعیت سخت اجتماع، مقدمه‌ای شده از برای سیالیت همه جانبه. در این فضای رفت و برگشت دائمی، زنان در پی عاملیت هستند و بنابراین نقشه کشتن مرد صاحب کافه را می‌کشند. جهان کابوس‌وار نمایش از طریق انتزاعی‌شدن فضا و مناسبات برساخته می‌شود. کافه‌ای که هیچگاه مشتری ندارد و گویی در یکی از شب‌های ملتهب پاییز تهران، مجبور شده بسته بماند و پذیرای کسی نباشد. با آنکه حسین کیانی در آخرین نمایش خویش، کمابیش از درام تاریخی فاصله گرفته و به اینجا و اکنون ما نزدیک شده، اما همچنان رگه‌هایی از هراس و بی‌اعتمادی مابین آدم‌ها و آدم‌ها، آدم‌ها با اشیا و آدم‌ها با فضا و مکان، مشاهده می‌شود.

   سه زن نمایش که بنابر موقعیت پیش‌آمده برایشان در مواجهه با صاحب کافه، گاهی رقیب، گاهی رفیق و گاهی غریبه هستند، تکثری از تیپ‌های اجتماعی را به نمایش می‌گذارند. زنانی جوان که در دام عشق دروغین کارفرمای دوژان خویش گرفتار آمده و اغلب مجبور شده‌اند با سقط جنین، رابطه مسئله‌سازشان با «کی‌سان» یا همان صاحب کافه را از دیگران پنهان کنند. این سه زن علیه مردسالاری منحط «کی‌سان» قیام می‌کنند و در تدارک قتل او هستند. اما این تمامی ماجرا نیست و روایت 120 دقیقه‌ای نمایش، در چند پرده، جابجایی موقعیت‌ قاتل‌ها و مقتول‌ها را نشان می‌دهد. به دیگر سخن حسین کیانی در مقام نویسنده و کارگردان، با رویکردی نسبیت‌باورانه، مدام جایگاه ستم‌گر و ستمدیده را عوض کرده و گویی در پی نوعی دموکراسی است. اینکه هر سه زن به همراه شخصیت «کی‌سان»، چه در جایگاه فرادستی و چه در وضعیت فرودستی، امکان سخن گفتن یابند نشان از همان رویکرد شبه‌دموکراتیک است که موضع سیاسی و اخلاقی نمایش را دچار ابهام و کدر شدن می‌کند و در نهایت گویی همه قاتل هستند و توامان قربانی.

«چخفته» وقتی چخوفی است کمابیش موفق عمل می‌کند و به وقت دوری از آن، ملال‌انگیز و محنت‌زا می‌شود. به لحاظ اجرایی نیز این نمایش تلفیقی است از رئالیسم و انتزاع‌گرایی. بازی‌ها اغلب گروتسک و اغراق‌شده و در خدمت حال و هوای چخوفی است؛ اما درمجموع تماشایی و قابل اعتناست و استقبال خوب تماشاگران گواه این مسئله

    کافه کات را می‌توان اثری قابل تامل در کارنامه هنری حسین کیانی دانست. نمایشی که در فضاسازی کمابیش موفق عمل می‌کند، اما به لحاظ ایدئولوژی، به تمامی نمی‌خواهد یا نمی‌تواند موضع قاطعی در قبال کنش‌ورزی شخصیت‌هایش اتخاذ کند.

   بازیگران اغلب حرفه‌ای نمایش یکی از نقاط مثبت این اجراست. ترکیبی چون بهروز پناهنده و الهه شهپرست و کهبد تاراج و ساناز روشنی و...که سابقه همکاری با یکدیگر را دارند و به یک هماهنگی اجرایی رسیده‌اند و اینجا هم توانسته‌اند همدلانه در خدمت نمایش باشند.

نمایش دوم- چخفته

چخفته محصول گروه جوانی است که اغلب به تازگی وارد عرصه نمایش شده‌اند. اجرا وام‌دار متون مختلف چخوفی است. با ارجاع به جزیره ساخالین. لحن و روایت این اجرا، طنز و ملال چخوف را تا حدودی به ذهن متبادر می‌کند و گاهی گرفتار گفتار سوپر ایگوی نویسنده در باب زندگی و مرگ می‌شود. پس بی‌جهت نخواهد بود اگر این نکته را متذکر شویم که چخفته وقتی چخوفی است کمابیش موفق عمل می‌کند و به وقت دوری از آن، ملال‌انگیز و محنت‌زا می‌شود. فی‌المثل دیالوگ‌هایی که در فضای داخلی قطار در حال حرکت رد و بدل می‌شود و یادآور جهان چخوفی است با تماشاگران ارتباط خوبی برقرار می‌کند و به نوعی شکفته/چخفته می‌شود. اما در لحظاتی که یکی از شخصیت‌ها رو به تماشاگران ایستاده و مونولوگی ملال‌انگیز را بر سیاق گفتار سوپر ایگویی نویسنده بر زبان می‌آورد تبدیل به یک نمایش غیرچخوفی خسته‌کننده می‌شود.

   به لحاظ اجرایی این نمایش تلفیقی است از رئالیسم و انتزاع‌گرایی. بازی‌ها اغلب گروتسک و اغراق‌شده و در خدمت حال و هوای چخوفی است. اما طراحی لباس متحدالشکل شخصیت‌ها به اجرا ضربه زده و بازنمایی ژست‌های قرن نوزدهمی مردمان روسیه را تا حدودی مختل کرده است. همچنان که طراحی صحنه این نمایش بر چشم‌اندازهای چخوفی چندان گشوده نیست و احساس فشردگی را انتقال می‌دهد. اما با تمامی این نکات ذکر شده «چخفته» کمابیش تماشایی و قابل اعتناست و استقبال خوب تماشاگران گواه این مسئله.

«کافه کات» را می‌توان اثری قابل تامل در کارنامه هنری حسین کیانی دانست. نمایشی که در فضاسازی کمابیش موفق عمل می‌کند، اما به لحاظ ایدئولوژی، به تمامی نمی‌خواهد یا نمی‌تواند موضع قاطعی در قبال کنش‌ورزی شخصیت‌هایش اتخاذ کند.  بازیگران اغلب حرفه‌ای نمایش نیز یکی از نقاط مثبت این اجراست

نمایش سوم-  رمئو    و    ژولیت

همکاری نوشین تبریزی در مقام نویسنده با سیما تیرانداز در جایگاه کارگردان، این بار هم توانسته نمایشی مفرح و پر جنب‌وجوش را رقم زند. اجرایی که یادآور نمایشی است که سال‌ها پیش سیما تیرانداز در آن بازی کرد به نام «بهمن» به کارگردانی افروز فروزند. این قبیل نمایش‌ها را می‌توان نوعی متا-تئاتر در نظر گرفت. روایتی از ساخته شدن یک نمایشی که قرار است بعد از تمام شدن اجرا، بر صحنه آید. سیما تیرانداز و گروه اجرایی‌اش، به خوبی توانسته‌اند در زمانی 70 دقیقه‌ای، فضای دشوار و اغلب پرتنش تولید تئاتر در ایران این روزها را بازنمایی کنند. فی‌الواقع آماده‌سازی یک نمایش تا لحظه آخر می‌تواند دچار مشکلاتی نابهنگام شود که ساختار، داستان و صحنه‌پردازی‌های یکسره متفاوت را رقم زند. طنز ماجرا در این نمایش بی‌شک اینجا شکل می‌یابد که مابین بازیگرانی که مشغول آماده‌ کردن نمایش «رمئو و ژولیت» هستند، چندین زوج رمئو و ژولیت‌وار وجود دارد که زندگی عاطفی‌شان در معرض جدایی و گسست قرار گرفته و به مانند رمئو و ژولیت، در آستانه فراق از یکدیگر قرار دارند.

   سیما تیرانداز با تجربه‌ای که در این سال‌ها از همکاری با گروه‌های مختلف تئاتری و سینمایی کسب کرده، توانسته از تمامی عناصر صحنه‌ای استفاده کرده و اجرایی مفرح، شاداب و مخاطب‌پسند ارائه کند. به هر حال در زمانه‌ای که هزینه‌های تولید بالا رفته و وضعیت عمومی جامعه چندان رضایت‌بخش نیست، اجراهایی چون «رمئو و ژولیت» می‌تواند مثبت باشد. چه به لحاظ فرمال و چه از لحاظ محتوایی، با اثری کمابیش انضمامی و طنازانه در نسبت با واقعیت این روزهای‌مان روبرو هستیم. رمئو و ژولیتی که هیچ‌گاه بر صحنه نخواهد آمد چراکه پیش از این رابطه رمئوها و ژولیت‌هایش از هم گسسته است.