علیرضا بخشی استوار

کوچه هجدهم خیابان بخارست به نام «حسین محجوبی» هنرمند نقاش نامگذاری شد. محجوبی که به نقاش بهشت مشهور است یکی از هنرمندان نوگرای ایران است که در خلق مناظر طبیعی چیره دست است.

محجوبی که نزدیک به هفتاد سال قبل به تهران آمده است اصالتی گیلانی دارد و در طی این همه سال زندگی در پایتخت تلاش کرده تا این لهجه خود را حفظ کند. علاقه او به طبیعت و درخت هم به قول خود او ریشه در کودکی‌اش در استان گیلان و طبیعت بکر و خرمی این ناحیه دارد.محجوبی در کنار کار هنری، چند سالی به عنوان کارمند در شهرداری تهران فعالیت داشته است و حاصل این همکاری او با شهرداری به طراحی و ساخت پارک‌هایی چون «ساعی»، «ملت»، «لاله»، «نیاوران»، «خزانه» و «جمشیدیه» انجامیده است.نقاشی‌های محجوبی اما تصویر روشنی از سیمای درون این هنرمند است. سیمای علاقه وافری که او به سرسبزی طبیعت دارد. علاقه‌ای که در کاشت درخت خود را جلوه می‌دهد و به قول خود هنرمند هر جایی که توانسته است از حیاط خانه‌اش تا استادیوم آزادی یک درخت را کاشته است.محجوبی با پرداختن به طبیعت دنبال ایجاد چشم‌اندازی ابدی از حقیقت موجود در طبیعت است. او با نگاهی انتقادی به تخریب طبیعت دست به قلم می‌شود اما انتقاد او از تخریب طبیعت در تصویر ذهنی خود هنرمند است که نمود پیدا می‌کند. در واقع او برای جلوگیری از ویران‌شدن طبیعت، چشم‌اندازهایی را به تصویر می‌کشد که سراسر زیبایی و لطافت است. وی آن جلوه‌هایی از طبیعت را که در حال ویرانی است در نقاشی‌های خودش ترمیم می‌کند تا بکر بودن طبیعت را به شکل توامان به ما یادآوری کند. او نمی‌خواهد که انتقادش را به شکل مستقیم عیان کند به همین منظور است که با پرداختن به زیبایی‌های خیال‌انگیز طبیعت، فاصله‌ای که میان انسان و محیط زیستش به وجود آمده را مورد مداقّه قرار می‌دهد.محجوبی از افرادی است که هم‌دوران با هنرمندانی چون سهراب سپهری، ابوالقاسم سعیدی و داوود امدادیان به ترسیم نقش طبیعت پرداخت اما از همان ابتدا رویکردش با دیگر افراد متفاوت بود. لطافت موجود در آثار او به لحاظ فرمی در تضادی عمیق با خشونتی است که انسان مدرن بر طبیعت اعمال می‌کند. او با سیر در چشم‌اندازهای طبیعی از حیات ماشینی انسان فاصله می‌گیرد. نقاشی از طبیعت و چشم‌اندازهای بکر از جنگل و یا محیط‌های روستایی، خانه‌های منطقه گیلان و اسب‌های سپیدی که در برابر چشمان ما قرار می‌دهد حاصل نوعی مراقبه است. او جهان آرمانی خود را تخیل می‌کند و این تخیل را در رنگ‌ها جستجو می‌کند تا در کنار خلق زیبایی هشدارهایش را نیز به ما اعلام کند.چشم‌اندازهای طبیعی که محجوبی خلق می‌کند البته از نقاشی ایرانی هم مایه گرفته است. تجسم درختان، اسب‌ها و مهم‌تر از همه نوع رنگ‌هایی که او در آثارش به کار می‌برد بسیاری به فضای نقاشی‌های ایرانی نزدیک است. فضای آثار او به دلیل هم‌زمانی با دوران تحول نقاشی ایران و همزیستی این نقاشان با نسل اول و دوم نقاشان مدرنیست ایرانی منجر به آن شده تا بسیاری از ایدهها و عناصر بصری موجود در آثار هنرمندان این دوره به شکل ناخودآگاه به یکدیگر شباهت داشته باشند.رنگ‌هایی مانند آبی فیروزه‌ای، گلبهی و حتی ترکیب رنگی که جایی میان رنگ سبز و آبی در حرکت است در آثار محجوبی بسیار به چشم می‌آید.هندسه در زیرساخت آثار محجوبی به خوبی نمایان است و او این هندسه را با تکرار صحیح آن در فضای اثرش به شکلی ایجاد می‌کند که مخاطب اثر بتواند در محیط چشم‌انداز حرکت کند.دفرمه‌کردن پیکر اسب‌ها، تغییر نمای درختان و نوع رنگی که محجوبی در آثارش به کار می‌برد به نوعی ما را به باورهای ازلی انسان شرقی نیز ارجاع می‌دهد. او تصویری خلق می‌کند که بیشتر شبیه به جهان پیش از حضور ما در روی زمین است. چنانچه در کتب آسمانی و برخی از اسطوره‌ها و افسانه‌های مشرق زمین به تصویر در آمده است. او به نوعی انگار بهشت موعود را تخیل می‌کند و از محیطی که در کودکی چشمش از آن پر شده به درستی الهام می‌گیرد.

محجوبی در کنار کار هنری، چند سالی به عنوان کارمند در شهرداری تهران فعالیت داشته است و حاصل این همکاری او با شهرداری به طراحی و ساخت پارک‌هایی چون «ساعی»، «ملت»، «لاله»، «نیاوران»، «خزانه» و «جمشیدیه» انجامیده است

نگاه کردن به آثار محجوبی خود شبیه به یک نوع درمان و تراپی عمل می‌کند. چنان ‌که به نظر می‌رسد برای خود این هنرمند هم نقش تراپی را ایفا می‌کند و او با نشستن پای بود تلاش می‌کند وجوه تاریک درون خود را خالی کند.محجوبی از جمله هنرمندان نوگرای ایرانی است که همچنان در قید حیات است.

همزمان با نامگذاری کوچه‌ای به نام حسین محجوبی کتاب گفت‌و‌گو با این هنرمند هم منتشر شده است. کتاب «درختان عاشق بهشت» که تدوین آن هفت سال طول کشیده را امیر سقراطی تالیف کرده است. بخش اول گفت وگو‌های این کتاب  درباره دوران کودکی و نوجوانی، شروع جدی نقاشی، مهاجرت به تهران برای تحصیل در دبیرستان البرز و ورود به دانشکده هنر‌های زیبای دانشگاه تهران است.

 سال‌های پرالتهاب سیاست و فرهنگ، استخدام در شهرداری تهران و طراحی پارک ساعی و باقی پارک‌های تهران، دهه ۴۰ و ۵۰ خورشیدی و اوج‌گیری کار هنری او بخش دیگری از صحبت‌های محجوبی است که در این کتاب آمده است. مجادلات هنری منتقدان و هنرمندان درباره هنر مدرن، پروسه خلق آثار محجوبی، ‌ایده‌یابی آثار و تأثیر طبیعت در‌ایده‌های نقاشانه او هم از جمله مسائلی است که در این کتاب به آن اشاره شده است. بخش یازدهم کتاب درباره رابطه هنرمند با خانواده و نوع زیست سلامت اوست و در بخش دوازدهم هم خاطرات او درباره مفاخر ایران و عشق حسین محجوبی به ادبیات و فرهنگ ایران آمده است.