احسان زیورعالم

اگرچه کرونا بلایی است فراموش‌نشدنی برای نوع بشر؛ اما اتفاقاتی قابل‌توجه حداقل در دنیای نشر رخ داده است. تغییر ذائقه عمومی در عصر کرونا مشهود است و توجه آدمیان کرونازده از سویی به سوی دیگر سوق یافته است. برای من و شما این روزها زندگی مهمتر شده است. زندگی چه در قامت زایش و چه در ساحت مرگ مسأله بشر شده است. او در کرونا بیشتر تمایل به خواندن متن زندگی دارد. در این وانفسا آدمی خواهان نوعی آگاهی است از شده بقای دیگران. خواندن زندگینامه آن هم از جنس آدم‌های سختی کشیده دور از ما خواهان بیشتری پیدا کرده است. در تئاتر هم گویی این گونه است. هرچند در سال‌های اخیر کمتر کتابی با موضوعیت زندگی چهره‌های تئاتری منتشر شده است -جز مورد پرویز پورحسینی و بهروز غریب‌پور- ؛ اما در زمانه کرونا عیان شد خوانش زندگی دیگری غریب برای انسان کرونا زده مهم است. نشر بیدگل در دو کتاب پیاپی، نخست با موضوع سوسن تسلیمی و در ادامه رضا قاسمی، در کالبد یخ‌زده زندگینامه تئاتری‌ها دمید. اتفاقی که برای دو اثر پیش از این ذکر شده رخ نداد. محمد عبدی در سفر به جهانی آن سوی مرزها به دیدار دو هنرمند سابق کارگاه نمایش می‌رود و از آنان درباره گذشته‌اشان در وطن و امروزشان در غربت سخن می‌گوید. از شرط بقا و کابوس‌ها و رویاهایشان پرسیده که چگونه آمده و رفته‌اند.

کتاب رضا قاسمی تازه‌تر است و نیامده به چاپ دوم رسیده است. عبدی می‌گوید کتاب نسخه کامل گفتگویی است که او در قالب مستند ساخته است: یک دوربین و دو دوست. همه چیز به همین نزدیکی میان نویسنده جذاب یال‌دار و گفتگوکننده جوان بازمی‌گردد. انگار سال‌ها دوستی میان این دو برقرار است و عبدی بخش مهمی از زندگی قاسمی را با او تجربه کرده است. از این رو کتاب چندان شبیه زندگینامه نیست. شاید همان عنوان دوم کتاب باشد: در گفتگویی بلند با محمد عبدی. عبدی چندان از زندگی قاسمی نمی‌پرسد؛ بلکه به سراغ چم‌وخم دنیای داستان‌نویسی او می‌رود. دلش می‌خواهد بداند قاسمی کدام بخش زندگی خود را در دل سه رمان خویش فروبرده است. چندان هم به نمایشنامه‌های قاسمی ورود نمی‌کند. عبدی تمرکز خود را روی داستان‌نویسی قاسمی می‌گذارد. گذری چند به دنیای تئاتر می‌کند، اما از متن‌ها چیز زیادی نمی پرسد. اساساً پرسش‌ها حول دنیای درونی قاسمی است و قاسمی بدون رودربایستی سخن می‌گوید. حتی طنازی می‌کند. وقتی از پدرش حرف می‌زند گویی با نزدیک‌ترین رفیق خود درددل می‌کند. چندان قصد ندارد حول پدرش هاله قدسی بیافریند و این همان چیزی است که شاید متون داستانی او را هم برجسته می‌کند.

عبدی آرام آرام وارد واژگان و عبارات داستان‌ها می‌شود و چون کارآگاهی زیرک رد گذشته را می‌یابد. اگرچه این ردیابی چندان سیر تاریخی و خطی زندگی نیست، این تصور در ابتدای کتاب پدید می‌آید که مشغول خواندن مکالمات روزمره دو آدم است که چندان هدفی ندارد. از قضا همین جا زندگینامه خواندنی می‌شود. شما هم در نقش کارآگاه باید ظاهر شوید. بدون خواندن سه رمان قاسمی درک بسیاری از مطالب آسان نیست. با خوانش رمان‌هاست که می‌توان فهمید این گفتگوی به ظاهر خودمانی از چه حکایت می‌کند.

قاسمی به جذابی رمان‌های خود است. کلامی متفاوت از نویسندگان آشنا دارد. کلام مطنطنی ندارد و عموماً ساده سخن می‌گوید. قصد پیچش دادن به زندگی خود ندارد و هیچ تصویر قهرمانانه‌ای از خود ارائه نمی‌دهد. در عوض او آدمی است معمولی که می‌تواند همین معمولی بودنش را روایی کند

قاسمی به جذابی رمان‌های خود است. کلامی متفاوت از نویسندگان آشنا دارد. کلام مطنطنی ندارد و عموماً ساده سخن می‌گوید. قصد پیچش دادن به زندگی خود ندارد و هیچ تصویر قهرمانانه‌ای از خود ارائه نمی‌دهد. در عوض او آدمی است معمولی که می‌تواند همین معمولی بودنش را روایی کند. برای مثال کودکیش را مختصر نقل می‌کند؛ اما کوتاه‌سخن پر است از تصویر و ایده. قاسمی البته در تصویرسازی اغراق نمی‌کند، گاهی اوقات مسیر متفاوتی را هم طی می‌کند. برای همین با خواندن کتاب احساس نمی‌کنید قاسمی غولی است دست‌نیافتنی. او موجودی است با زندگی مشابه ما. پستی و بلندی‌هایش برای بسیاری آشنا است، اما او مجهز به داستان است. راه ورود به روایت را بلد است. عبدی در مقام مصحح گفتگو نیز تلاش نمی‌کند ادبیات قاسمی را از او سلب کند. ویژگی خوب او هدایت موضوع است. او به دنیای نویسندگی قاسمی آگاه است و تلاش نمی‌کند آن را به رخ بکشد.عبدی در نقش تسهیل‌گر ظاهر می‌شود. حالا کسی که قرار است در مقام نویسنده آینده قرار بگیرد ترفندهای نوشتن را در برمی‌گیرد. تلاش می‌کند کتابش خواندنی شود و چه بهتر که از شیوه روایی قاسمی بهره ببرد. کتاب عبدی به هیچ عنوان خطی پیش نمی‌رود. شخصیت‌های گفتگو در گذشته و حال مدام سفر می‌کنند و این رفت و برگشت‌ها کمک می‌کند موضوعات طبقه‌بندی شود. به عبارتی اگر خواننده دلش بخواهد صرفاً از مهاجرت قاسمی بداند می‌تواند دیگر بخش‌ها را نادیده بگیرد. کتاب کوچک محمد عبدی دفترچه راهنمایی است برای رجوع، راهی است برای ارجاع دادن به اینکه اگر قاسمی در فلان جا چنین کرد، روایت راستینش چنان است.

اما ممکن است برخی از خواندن کتاب اقناع نشوند. حفره‌های بسیاری در دل کتاب وجود دارد که مخاطب می‌چرخد و چیزی برای پر کردنش نمی‌یابد. برای مثال قاسمی آنچنان در کودکی خودش فرونمی‌رود. مختصر و موجز پیش می‌رود. وقتی از بسته شدن در توسط پدرش در فاصله صبح تا ظهر می‌گوید، انگار او چون پدرش بربخشی از زندگی قفل می‌زند. اگرچه از زمان رهایی و رفتن به مدرسه هم چیزی نمی‌گوید. او با زمان بازی می‌کند تا چیزی که دلش می‌خواهد بگوید. البته به نظر می‌رسد روایت روی کاغذ جذاب‌ترین وجه زندگی قاسمی است و حفره‌ها محصول کنجکاوی فراتر از حد خواننده؛ اما تصور می‌کنم اگر رضا قاسمی خود تصمیم می‌گرفت زندگینامه‌ای بنویسد به کدام وجوه زندگی سرک می‌کشید. در کتاب عبدی برای مثال مرگ در رنگ است. جایی قاسمی درباره خودکشی می‌گوید. طنز سیاهی در کلامش متبلور می‌شود و شما را با نقطه نادیده افکارش آشنا می‌کند. اگر قاسمی تنها بود، آیا به این وجه زندگی خود رجوع می‌کرد؟ او از وسواس‌هایش می‌گوید و حالا این وسواس در مخاطب پدید می‌آید که آیا این گفتگو نیز محصول وسواس است و در دچار بودن به وسواس چیزی از کتاب حذف شده است. شخصاً خوش‌بینم، چرا که گفتگو با نویسنده وسواسی و بیرون آمدن کتاب یعنی مقابله با وسواس و حالا این کتاب آبی تصویری جذاب است از چگونه نویسنده شدن تا اینکه نویسنده چه کسی است.