«اسماعیل کهرم» در گفتوگو با «توسعه ایرانی» و با انتقاد از سیاستهای غیرعلمی وزارت نیرو در ذخیره آب خانگی:
با توصیه خرید منبع، تهمانده آب هم در مخازن خانگی هدر میرود
ایران امروز در وضعیت بحران آبی قرار دارد؛ بحرانی که نه تنها ریشه در خشکسالی طبیعی دارد، بلکه محصول سالها مدیریت ناکارآمد و تصمیمات کوتاهمدت است. در حالی که سفرههای زیرزمینی کشور رو به پایاناند، سدهای عظیم ساخته شده در گذشته، به جای ذخیره پایدار آب، با تبخیر گسترده، بخش بزرگی از منابع را هدر دادهاند. مسئولان، به جای شفافسازی و ارائه راهکارهای علمی و مدیریتی، به مردم توصیه میکنند آب را در تانکر، دیگ یا منبع خانگی ذخیره کنند؛ سیاستی که به جای کاهش مصرف، باعث افزایش بیرویه آن شده و مدیریت بحران را از سطح کلان به آشپزخانهها منتقل کرده است. اسماعیل کهرم، استاد محیط زیست و یکی از کارشناسان برجسته حوزه آب در گفتوگو با «توسعه ایرانی» این رویکرد را «غیرعلمی و خطرناک» میداند. او هشدار میدهد که ذخیرهسازی خانگی آب نهتنها کیفیت آن را کاهش میدهد، بلکه مردم را درگیر اضطراب و رفتارهای مصرفی افراطی میکند. کهرم میگوید که اگر صداقت و شفافیت با مردم رعایت میشد، میتوانستیم همکاری جامعه را در مدیریت مصرف آب جلب و بحران را کنترل کنیم، بدون آنکه هر خانواده مجبور شود برای خود مخزن یا پمپ خریداری کند. در ادامه این گفتوگو را میخوانید:
سعیده علیپور
در روزهای اخیر بار دیگر توصیههایی عجیب از مقامات رسمی شنیدهایم: مردم را تشویق میکنند آب را در مخزن خانگی ذخیره کنند، تانکر بخرند، یا پمپ نصب کنند. به نظر شما این رویکرد تا چه حد منطقی است و چه تبعاتی برای بحران آب کشور دارد؟ آیا چنین توصیههایی صرفاً مشکلات را به سطح خانوادهها منتقل نمیکند؟
ببینید، این توصیهها اصلاً راهحل بحران نیست؛ بلکه یک نوع فرافکنی در سیاستگذاری است، یعنی به جای آنکه مسئله را در سطح کلان مدیریت کنند، آن را به آشپزخانه مردم انداختهاند. وقتی به خانوادهها گفته میشود «منبع بگذارید، تانکر بخرید، پمپ نصب کنید»، این یعنی تهمانده آب سفرههای زیرزمینی را از زمین میکشند بالا و میریزند در مخزن خانگی؛ مصرف ناگهان افزایش پیدا میکند، اضطراب مردم بیشتر میشود.
با توصیه خرید منبع، مدیریت آب را به آشپزخانه مردم انداختهاند. فرض کنید تمام خانوارهای ایران تصمیم بگیرند مصرفشان را صفر کنند؛ درنهایت چهار درصد صرفهجویی رخ میدهد. پس این توصیههای «صرفهجویی خانگی» خودِ مسئله را درمان نمیکند، بلکه نوعی بهانه است که مسئولان را از پاسخ به مشکلات ساختاری فارغ میکند
وقتی وزیر نیرو توصیه میکند مردم آب ذخیره کنند، نتیجه عکس میدهد. هر خانهای یک تانکر 3 تا۴هزار لیتری بگذارد، مصرف آب به جای کاهش، افزایش مییابد. در زمان جیرهبندی، مردم دیگ و قابلمه و آفتابه پر میکردند تا برای شستن ظرف یا طهارت استفاده کنند. این در حالی است که آب مانده بیکیفیت و کدر میشود. حتی شاعر گفته است: «آب اگر یک جا بماند چهرهاش افسرده خواهد گشت.... آهوان عشق از آب گلآلودش نمینوشند...». آب راکد در تانکرهای فلزی بعد از دو هفته بو میگیرد، زنگ میزند و غیرقابل مصرف میشود.
این توصیه، مردم را مضطرب میکند و به جای کاهش مصرف، آن را افزایش میدهند. اگر وزارت نیرو صادق بود و وضعیت واقعی آب را به مردم اعلام میکرد، مردم همکاری میکردند و مصرف کاهش مییافت، بدون آنکه مجبور باشند برای خود مخزن و تانکر بخرند.
در دورهای هم این مدیریت گمان میکرد با سدسازی میتواند مشکل کم آبی کشور را حل کند.
من کارشناسان زیادی را میشناسم که بارها هشدار دادهاند، اما تصمیمگیرنده نهایی، کارشناسان نیستند، بلکه مقامات هستند. این مقامات با تشویق به سدسازی، ما را تبدیل کردند به «قهرمان سدسازی»؛ هزاران نفر مهندس و کارگر، سدهای بلند ساختند، اما بسیاری از این سدها امروز دریاچهای ندارند که ذخیره واقعی آب باشد.
وقتی آب پشت سدها جمع میشود مخصوصا در جنوب کشور، تبخیر زیادی رخ میدهد. چون سطح تماس آب با هوا وسیع است. اعلام میشود که ما حدود ۱۲۰ میلیارد متر مکعب آب داریم، اما تا ۳۰ درصد آن تبخیر میشود. این یعنی بخش بزرگی از آبی که فکر میکنیم پسانداز کردهایم، به هوا میرود و احتمالا در کشورهای دیگر میبارد.
در این میان بخش بزرگی از سهم آب هم در بخش کشاورزی مورد استفاده قرار میگیرد، نظر شما در این باره چیست؟
سهم مصرف آب در ایران عمیقاً ناموزون است: حدود ۹۱ درصد از آب کشور صرف کشاورزی میشود، چیزی حدود ۴‑۵ درصد برای صنعت و حدود ۴ درصد برای مصارف خانگی است. حالا فرض کنید تمام خانوارهای ایران تصمیم بگیرند مصرفشان را صفر کنند؛ نهایتاً چهار درصد صرفهجویی رخ میدهد. پس این توصیههای «صرفهجویی خانگی» خودِ مسئله را درمان نمیکند، بلکه نوعی بهانه است که مسئولان را از پاسخ به مشکلات ساختاری مستثنی میکند.
همزمان، وقتی مردم در زمان جیرهبندی آب به دلیل این توصیهها شروع به پر کردن دیگ و قابلمه و تانکر میکنند، مصرفشان بیشتر میشود.
شما بارها بر نیاز به یک رویکرد بنیادی و ساختاری برای مدیریت آب تأکید کردهاید؛ از نمونههای موفق خارجی گرفته تا اصلاح کشاورزی و صنعت. اگر اختیار کامل داشتید، برنامه شما برای اصلاح حکمرانی آب در ایران چگونه بود؟
اگر اختیار کامل داشتم، اولین اقدامم این بود که شفافیت را محور سیاستگذاری قرار دهم. مردم باید بدانند وضعیت منابع آبی ما دقیقاً چگونه است، نه اینکه با شعارهای کلی «صرفهجویی کن» یا «منبع بخر» فریب داده شوند. من معتقدم باید با مردم وارد گفتوگوی صادقانه شویم؛ نه آن گفتوگوهایی که همهچیز را گلوبلبلی نشان میدهند.
در یکی از کنفرانسهایی که در میناب بندرعباس برگزار شد، آبشناسهای ایرانی و خارجی شرکت کرده بودند و تحلیلشان این بود که منابع آب تجدیدپذیر ما بهشدت محدود است. آنجا عنوان شد «کفگیر به ته دیگ خورده است»؛ این عبارت درسی بزرگ دارد: وقتی واقعیت این است، نمیشود روی چند جمله توصیهای حساب باز کرد، بلکه باید مدل حکمرانی را بازنگری کنیم.
توصیه به خرید منبع، مصرف آب را به جای کاهش، افزایش داده است. درواقع وقتی وزیر نیرو توصیه میکند مردم آب ذخیره کنند، نتیجه عکس میدهد. هر خانهای یک تانکر3 تا 4هزار لیتری بگذارد، مصرف آب به جای کاهش، افزایش مییابد
یکی از الگوهای مهمی که من مدام روی آن تأکید میکنم، مدل آبیاری قطرهای، مهپاش و آبیاری بارانی کنترلشده مثل چیزی که در اسرائیل دیده میشود. اسرائیل منطقهای کویری است، ولی با این روشها مصرف آب کشاورزیاش را تا حدود ۶۰ درصد کاهش داده است. ما میتونستیم این کار را بکنیم: به جای آبپاشی سنتی و هدر دادن آب در جویها، روشی از آبیاری را انتخاب کنیم که نهایت بهرهوری را داشته باشد.
همچنین من معتقدم باید صنایع پرآب را بهدقت بازبینی کنیم: آوردن ذوبآهن و فولاد به منطقهای خشک مثل اصفهان نشاندهنده تصمیمگیری غیرمسئولانه است. کنار آن صنایع، ما کشت محصولات بسیار آببر مثل هندوانه و خربزه هم داشتیم؛ محصولی که چند ده هزار لیتر آب برای هر هکتار مصرف میکند و بعد ممکن است بهازای 4-5 دلار صادر شود. این نه تنها بهرهوری آبی را پایین میآورد، بلکه به معنای «صادرات آب ارزان» است؛ یعنی ما داریم آب را عملاً به عنوان کالایی ارزان به کشورهای عربی میفرستیم و از جیب میخوریم تازه خوشحال هم هستیم.
علاوه بر آن، باید تمرکز را روی مدل متوازنسازی مصرف سطحی و زیرزمینی قرار دهیم: یعنی استفاده همزمان از منابع سطحی (سدها) و سفرههای زیرزمینی به شکلی که از یکسو تبخیر کاهش یابد و از سوی دیگر برداشت بیرویه آبخوانها محدود شود. این مدل «مدیریت همافزای سطحی و زیرزمینی» که در مطالعات علمی پیشنهاد شده (مثلاً در برخی مطالعات دانشگاهی) بسیار مؤثر است.
و نکته دیگر: ما باید روی حکمرانی مشارکتی تاکید کنیم؛ یعنی بهرهبرداران محلی، کشاورزان، تشکلهای مردمی باید در تصمیمگیری مشارکت داشته باشند، نه اینکه همهچیز از بالا دیکته شود. باید قانونگذاری طوری باشد که برداشتهایی که غیرمجاز هستند را متوقف کنیم، اما در عین حال راهکارهایی برای حمایت از کسانی که آمادگی دارند به سمت آبیاری مدرن بروند، فراهم شود.
بخش قابل توجهی از بحران آب در ایران به برداشت بیرویه از سفرههای زیرزمینی مربوط است و شاهد فرونشست زمین، فروچالهها و کاهش بلندمدت منابع زیرزمینی هستیم؛ به نظر شما، با ادامه رویه موجود و بدون اصلاح سیاست برداشت آب زیرزمینی، چه سرنوشتی در انتظار این سرزمین و مردمان آن است؟
بدون اصلاح ساختاری در برداشت آب زیرزمینی، امکان پایداری نداریم. این فقط حرف من نیست؛ دادهها و مشاهدات علمی کاملاً آن را تأیید میکنند. ایران امروز در وضعیت فرونشست جدی قرار دارد. تعداد زیادی از دشتهای کشور دچار نشست زمین شدهاند. بر اساس گزارشها، بیش از ۳۵۹ دشت با وضعیت فرونشست روبرو هستند.
ما همیشه در منطقه خشک و نیمهخشک کره زمین قرار داریم. اگر خیلی جنوبتر بودیم، مسئلهای نداشتیم، ولی تاریخ مصاحبهها و هشدارهای کارشناسان نشان میدهد که از حدود ۱۰ سال پیش بحران آب شروع شده بود. من خودم ۱۰ سال پیش در روزنامه همشهری گفته بودم اگر مصرف آب به همین ترتیب ادامه پیدا کند، در ۱۰-۱۱ سال آینده تهران با کمآبی و بیآبی مواجه خواهد شد.
اگر اختیار کامل داشتم، اولین اقدامم این بود که شفافیت را محور سیاستگذاری قرار دهم. مردم باید بدانند وضعیت منابع آبی ما دقیقاً چگونه است، نه اینکه با شعارهای کلی «صرفهجویی کن» یا «منبع بخر» فریب داده شوند
توجه داشته باشید که متوسط بارش در جهان حدود ۸۰۰ میلیمتر در سال است، اما ایران حدود ۲۵۰ میلیمتر دریافت میکند؛ یعنی کمتر از یک سوم میانگین جهانی. این در حالی است که به دلیل مصرف بیرویه آبهای زیرزمینی، با مشکلات جدی مواجه شدهایم. یادم هست که چندین سال پیش، شهرداری تهران به منزل بنده آمد و گفت چاه بکنید و از آب استفاده کنید، انگار سفره آب زیرزمینی ما پایانناپذیر و لایتناهی است، در حالی که عمق چاهها هر سال بیشتر میشود و پدیدههای خطرناکی رخ میدهد، مثل فرونشست دشتها و فروچالهها.
از حدود ۱۰ سال پیش این حوادث مشهود بود: فروچالهها، خشک شدن نخلها در میناب و بندرعباس، افتادن تیرهای برق و تلفن که مثل دندانهای شل از لثه میافتند، همه نشان میدهد سفرههای زیرزمینی در حال تهی شدن است و زمین در حال فرونشست. عمق چاهها از ۱۰-۱۵ متر به ۳۰۰-۴۰۰ متر رسید و امروز وضعیت بسیار بحرانی است.
دیدگاه تان را بنویسید