حسرت پیشرفت آنها و عقبگرد ما!

در میانه سال‌های ۱۳۹۶ تا ۱۳۹۸، وضعیت دلار اوج گرفته بود و هر روزی که از خواب بلند می‌‌شدیم، عددی جدید و وضعیتی جدید را می‌دیدیم. یکی از دوستان در چنین روزهایی، تصمیم گرفت که به یکی از کشورهای قفقاز برود؛ گرجستان. او که یکی از کارآفرینان ایرانی بود، در حوزه‌ای کار می‌کرد که به اصطلاح دانش‌بنیان دانسته می‌شود. او وقتی که می‌خواست به این کشور برود، شروع به انجام مذاکراتی کرد. درصدی که طرف گرجستانی می‌خواست دریافت کند خیلی نامتعارف بود و مورد اعتراض دوست‌مان واقع شد. واکنش طرف گرجستانی چه باشد خوب است؟ او گفت: «می‌توانی خودت و تیمت و این خط تولید و دانشی که پشت آن هست و به این‌جا آورده‌ای را با خودت ببری به کشورت؛ ما می‌دانیم دلار و اقتصاد چه اوضاعی آن‌جا دارد و شما چاره‌ای ندارید جز پذیرفتن درصد و شرط ما.»

ابراهیم فاطمی

چه وضعی داریم؟

این البته یک حکایت انفرادی نیست؛ ظاهرا وضعی است که برای خیلی از ایرانیان پیش آمده. بعد از مهاجرات نخبگان به صورت انفرادی، بعدها اعلام شد که حتی استارت‌آپ‌های ایرانی هم در حال مهاجرت هستند، چرا که زیرساخت‌ها و زمینه‌های فعالیت مخدوش شده است. حالا کار به مهاجرت پرستارها و حتی کارگران ساده هم کشیده شده است. اگر میان حقوق کارگران ایرانی با کارگران حتی کشوری مثل عراق، یک مقایسه ساده داشته باشید، متوجه می‌شوید که وضعیت به چه منوال است. واقعا چه اتفاقی دارد برای ما می‌افتد و چرا این وضع اصلاح نمی‌شود و چرا اصلاح نمی‌شویم؟ 

وزارت گردشگری ترکیه اعلام کرده که با رشد 87 درصدی نسبت به ژانویه گذشته، دو میلیون گردشگر خارجی فقط در ماه نخست سال جدید میلادی از این کشور بازدید کرده‌اند. براساس اعلام موسسه آمار ترکیه درآمد گردشگری این کشور در سال گذشته میلادی ، 54.3 میلیارد دلار بوده است؛ یعنی 17 درصد افزایش نسبت به سال‌ قبل‌تر خود و بیش از کل درآمد نفتی ایران در سال 2023

خبری که داغ‌مان را تازه‌تر کرد

تازه‌ترین خبری که وزارت گردشگری و فرهنگ ترکیه اعلام کرده، باز هم داغ دل ما را تازه کرده است. آمار آن‌‌ها می‌گوید که دو میلیون گردشگر خارجی فقط در ماه نخست سال جدید میلادی از این کشور بازدید کرده‌اند. بد نیست بدانید که رتبه اول این گردشگران خارجی را، روس‌ها با 231 هزار نفر تشکیل داده‌اند. رتبه دوم هم از آن ایرانی‌هاست؛ 211 هزار نفر. نسبت به ژانویه قبل هم این آمار نزدیک 87 درصد رشد نشان می‌دهد. در سال گذشته میلادی، نزدیک به 49 میلیون گردشگر خارجی از ترکیه دیدن کردند. ضمن این‌که موسسه آمار ترکیه هم گفته درآمد گردشگری ترکیه در سال گذشته میلادی ، 54.3 میلیارد دلار بوده است؛ یعنی 17 درصد افزایش نسبت به سال‌ قبل‌تر خود و بیش از کل درآمد نفتی ایران در سال 2023. هدفگذاری ترک‌ها برای سال میلادی جاری، 60 میلیون بازدیدکننده و 60 میلیارد دلار درآمد است. 

در حالی که ثروت و قدرت ثروت‌آفرینی و فراهم آوردن بسترهای آن و ثبات داشتن در این رویه، اسلحه ما برای ورود و تقابل با قدرت‌های فردا است، ما غم نان داریم و در تقلای معیشت روزگار می‌گذرانیم. نتیجه این همه چه خواهد بود؟ حسرت و حسرت و حسرت؛ و مرگ تدریجی ایران، مادر مهربان‌مان...

مثال قطر

اجازه بدهید یک نمونه دیگر را هم مرور کنیم. می‌دانستید قطر تا به حال از میدان مشترک گازی با ایران، 1500 میلیارد دلار درآمد داشته؟ ما چقدر؟ نزدیک 300 میلیارد دلار. قطر به گفته رسانه‌های داخلی، توسعه میدان گنبد شمالی خود را از سال 1991 شروع کرده؛ و ایران توسعه پارس جنوبی را از سال 2001 کلید زده. همین 10 سال تأخیر، باعث شد قطری‌ها 60 میلیارد دلار درآمد به جیب بزنند و ما هیچ، ما تماشا. جالب این‌که نیاز داخلی و صادراتی گاز قطر با همین گنبد شمالی تأمین است و گفته می‌شود ایران، دارنده رتبه دوم ذخیره گاز جهان، تنها 2 درصد از صادرات گاز جهانی را در اختیار دارد!

ما چه می‌کنیم؟

این‌ها تنها دو نمونه از اتفاقات تلخ و مقایسه آن با وضعیت ماست؛ حالا باقی موارد بماند. آن وقت ما چه می‌کنیم؟ به گفته رئیس اتحادیه انجمن‌های علمی انرژی، روزانه بر اساس ارزش حرارتی، نزدیک 7 میلیون بشکه انرژی مصرف می‌کنیم؛ حالا شده‌ایم چهارمین مصرف‌کننده گاز و دوازدهمین مصرف‌کننده نفت جهان. 

چرا چنین شدیم؟

این مقدمات را گفتیم تا به یکی از بهانه‌های خبری این روزها برسیم؛ حرف‌هایی که مسعود نیلی، اقتصاددان و استاد شناخته شده ایرانی در جشنواره امین‌الضرب زد و حسابی بازتاب یافت. سخنانی که خلاصه‌اش همین بود و هست و خواهد بود: «مادر مهربان‌مان، ایران، دارد می‌میرد.» و دقیقا در این سخنان نیز، مقایسه ایران صورت گرفته بود با قطر، امارات و ترکیه؛ که اگر ما به اندازه نصف این‌ها صادرات گاز و ورود گردشگر و هاب منطقه‌ای در بخش مالی شدن داشتیم، وضعیت آسیب‌های اجتماعی و فقرمان چنین نبود و خبری از زباله‌گردی و خودکشی به خاطر فقر و ... نمی‌شنیدیم. این اقتصاددان برجسته واقعا سئوال دقیقی پرسید که کشوری به ثروتمندی ایران، چطور ممکن است اینقدر فقیر باشد؟ بله، کمبودهای اقتصادی در نهایت، اجتماع ما را به هم خواهد ریخت. اجتماعی که مردمانش به قول مهدی غضنفری، رئیس صندوق توسعه ملی، در آینده عمله همسایه‌ها و استعمار خواهند شد، ملتی بی‌عزت نفس خواهد بود. 

خیلی‌ها مهاجرت‌ها را دال بر جاذبه مقصد می‌دانند. در حالی که شاید پاسخ آن نخبه جوان به این سئوال، که اخیرا خیلی دیده شد، کارگشا باشد: «گاهی مهاجرت به دلیل جاذبه مقصد نیست، به دلیل دافعه مبدأ است.» امروزه ما در کشورمان دافعه‌ای می‌بینیم که بدنه عمومی جامعه را از امیدواری و کار کردن و ثبات رویه و ... دور می‌کند

وقتی با توسعه مخالفیم

و اما در این وضعیت ما چه می‌کنیم؟ چهره‌های شناخته شده حکومتی، عملا کمر به قتل تفکر توسعه در ایران بسته‌اند. چرا؟ آن را مخالف با ایده‌های مذهبی خود می‌دانند؛ در حالی که فراموش کرده‌اند توسعه عملا به معنای غربی آن مطرح نیست و حتی به گفته دکتر تقی آزاد ارمکی، جامعه‌شناس شناخته شده ایرانی در کتاب جامعه‌شناسی توسعه خود، ایده توسعه بدون توسعه اقتصادی هم مطرح است؛ مثلا توسعه سیاسی و فرهنگی و ... . اخیرا در کشاکش انتخابات مجلس، سخنان محمدمهدی میرباقری، روحانی شناخته شده، خبرساز شده است که گفته توسعه، البته به مفهوم غربی آن، ضد انتظار و نگاه دینی و اسلامی است. 

هنوز در بدیهیات مانده‌ایم

حقیقت این است که حاکمیت ایران، هنوز نتوانسته تکلیف خود را با توسعه روشن کند. به قول مسعود نیلی، ما هنوز در ابتدائیات و بدیهیات مانده‌ایم؛ بالاخره عدالت اجتماعی یا توسعه اقتصادی؟ در حالی که نه به اولی رسیده‌ایم نه به دومی. بالاخره در جدال همیشگی با جهان باید باشیم یا می‌توانیم به نفع خودمان، با آن‌ها کنار بیاییم؟ این سئوال مطرح است که واقعا ما نسبت به ویتنام، متنفرتر و زخم‌خورده‌تر از آمریکا هستیم؟ اما به قول سریع‌القلم، حاکمان ویتنام ترجیح دادند به رفاه کشورمان و مردم‌شان بیندیشند تا زخم‌ها و نفرت‌های کهنه. آیا ما دشمن‌تر از چین، نسبت به آمریکا هستیم؟ چین و آمریکا امروزه چنان اقتصادشان را در هم تنیده‌اند که بعید است تا مدت‌ها بخواهند تقابلی داشته باشند. واقعا تکلیف ما چیست؟

فرار از دافعه مبدأ

خیلی‌ها مهاجرت‌ها را دال بر جاذبه مقصد می‌دانند. در حالی که شاید پاسخ آن نخبه جوان به این سئوال، که اخیرا خیلی دیده شد، کارگشا باشد: گاهی مهاجرت به دلیل جاذبه مقصد نیست، به دلیل دافعه مبدأ است. امروزه ما در کشورمان دافعه‌ای می‌بینیم که بدنه عمومی جامعه را از امیدواری و کار کردن و ثبات رویه و ... دور می‌کند. مردم از خود می‌پرسند چرا باید کار کنند و امیدوار باشند؟ وقتی که طریقه رشد در کشورمان، به گونه‌ای دیگر سامان یافته و شما اساسا باید نزدیک به ساختار قدرت باشید تا بتوانید حرکت کنید. ازسوی‌دیگر، در حالی که ثروت و قدرت ثروت‌آفرینی و فراهم آوردن بسترهای آن و ثبات داشتن در این رویه، اسلحه ما برای ورود و تقابل با قدرت‌های فردا است، ما دلخوشیم که چیزی برای خوردن داریم و کاری برای انجام دادن و ...؛ غم نان داریم و در تقلای معیشت روزگار می‌گذرانیم. نتیجه این همه چه خواهد بود؟ حسرت و حسرت و حسرت؛ و مرگ تدریجی ایران، مادر مهربان‌مان...

چرا خوش نباشند؟

چند ماه پیش فرصتی دست داد تا سفری به وان ترکیه داشته باشیم. شب‌ها، مردم این شهر کوچک در پارک‌ و خیابان دور هم جمع می‌شدند و بازی و تفریح می‌کردند. گردشگران ایرانی هم غالبا با تعجب به این صحنه‌ها و سرخوشی‌های این مردمان نگاه می‌کردند. دو کارگر که از اقلیم کردستان عراق آمده بودند، رو به ما کردند و با زبانی که می‌فهمیدیم، گفتند: «این‌ها چرا اینقدر خوش‌اند؟ چرا ما این‌جوری نیستیم؟» جواب اما، شاید در همین نکته‌هایی باشد که امثال مسعود نیلی گفته‌اند. واقعا چرا نباید خوش باشند؟ کشوری که دومین و چهارمین دارنده ذخایر نفت و گاز نیست، ولی در مسیر توسعه پیش می‌رود و مردمانش نیز، خوشی این پیشرفت را در زندگی اجتماعی‌شان درک و احساس آرامش و رضایت می‌کنند.