ریحانه جولایی

مرگ اتفاق غم‌انگیزی است، به هر طریق و در هر سن و سالی که اتفاق بیفتد، این وابستگان هستند که بزرگ‌ترین ضربه را حس می‌کنند. جای شخصی که سال‌ها کنارشان بوده، یک‌باره خالی می‌شود و چه احساس بدی است اگر این جای خالی، بدون پیش‌زمینه و در جوانی اتفاق بیفتد. در میان انواع مرگ، مرگ مغزی ناباورانه‌تر است. تصادف مهم‌ترین عاملی است که باعث می‌شود، فرد دچار مرگ مغزی شود. همه اعضای بدن کار می‌کند اما مغز دچار مرگ شده و در این حالت فرد هرگز به زندگی برنمی‌گردد. دراین‌بین اهدای عضو شاید عاقلانه‌ترین و البته انسانی‌ترین کاری باشد که خانواده بیمار مرگ مغزی می‌توانند انجام دهند. کاری که به زبان، ساده است اما درنهایت ممکن است نتیجه‌ای که مطلوب پزشکان و جامعه است، به همراه نداشته باشد. این وضع البته تنها مختص ایران نیست. در بسیاری از کشورها افراد به‌راحتی راضی به اهدای عضو نمی‌شوند.

فرهنگ‌سازی اهدای عضو در ایران جای کار دارد

باوجود تلاش در زمینه نهادینه کردن فرهنگ اهدای عضو هنوز هم باور غلط بسیاری از خانواده‌ها درباره پدیده مرگ مغزی باعث هدررفت اعضای ارزشمندی است که می‌تواند ناجی جان بیماران رنجور از عضو معیوبشان باشد.

پدیده اهدای عضو از افراد مرگ مغزی پدیده شگفت‌انگیزی است که با تمام موارد پزشکی متفاوت است. تفاوت آن‌هم در این است که در بقیه مسائل پزشکی اگر پزشک، تجهیزات و بیمار در دسترس باشند کار درمان آغاز می‌شود، اما در مورد اهدای عضو اگر یک فرد مرگ مغزی و یک بیمار نیازمند باشد و پزشک و تجهیزات نیز در اختیار باشد، رضایت خانواده بیمار مرگ مغزی اهمیت ویژه‌ای دارد و اگر خانواده بیمار مرگ مغزی به این کار رضایت نداشته باشند اهدای عضو انجام نخواهد شد؛ به همین دلیل برخلاف دیگر مسائل پزشکی، لازم است در این زمینه فرهنگ‌سازی انجام شود تا مردم از قبل با این مسئله آشنا باشند و در لحظه حادثه بتوانند درست تصمیم بگیرند.

علیرغم پیشینه تاریخی و فرهنگی و جایگاه والای کمک به هم‌نوع در کشور، آمار اهدای عضو در افراد مبتلا به مرگ مغزی به سطح قابل قبولی نرسیده است این در حالی است که سالانه ۲۵درصد از بیمارانی که در انتظار پیوند اعضا در کشورمان هستند به دلیل پیدا نشدن عضو جان خود را از دست می‌دهند و اگر ۲۰درصد از افراد مرگ مغزی کشورمان اعضای خود را اهدا کنند تمامی بیماران در انتظار پیوند، نیازشان تأمین می‌شود. بنابراین گسترش اهدای عضو نیازمند فرهنگ‌سازی است تا آن فرهنگ به رفتار در جامعه تبدیل شود تا خانواده‌هایی‌ که در شرایط حساس تصمیم‌گیری برای رضایت به اهدای اعضای عزیزشان هستند راحت‌تر نسبت به آن اقدام کنند.

کشورهای دیگر در زمینه ترویج فرهنگ اهدای عضو فعالیت‌هایی را انجام داده و تدابیر ویژه‌ای در این خصوص اندیشیده‌اند. با فرهنگ‌سازی می‌توان آمادگی را برای تمایل به اهدای عضو بیشتر کرد که یکی از راهکارهای آن پرداختن به این مسئله در رسانه‌ها و به شیوه‌هایی است که آگاهی‌های افراد را در زمینه مرگ مغزی، کما و تفاوت‌های آن دو با هم، بالا ببرد و قطعاً برای رسیدن به نتایج مطلوب در برنامه‌هایی که با موضوع اهدای عضو ساخته می‌شوند باید از پزشکان و کارشناسان مجرب در این حوزه استفاده شود زیرا اطلاع‌رسانی نادرست نتیجه و آثار مخربی دربرخواهد داشت. همچنین یکی از اقدامات مثبت در این راه صدور کارت اهدای عضو است که این اقدام یکی از بزرگ‌ترین نمادهای فرهنگی در زمینه ارتقای فرهنگ اهدای عضو به شمار می‌آید.

همه‌گیری کووید و کاهش عمل‌های پیوند عضو

بااین‌حال تقریباً خبرهای خوشی در رابطه با جا افتادن فرهنگ اهدای عضو در ایران به گوش می‌رسد. بر اساس آخرین خبرها رئیس اداره فراهم‌آوری و پیوند اعضای مرکز مدیریت پیوند وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی از افزایش ۶۶ درصدی اهدای عضو در سال جاری در مقایسه با مدت مشابه سال قبل خبر داد. البته به گفته ساناز دهقانی این میزان نسبت به دوران قبل از کرونا ۲۲ درصد کمتر است.

در دوره شیوع کرونا، اشغال تخت‌های بیمارستان توسط بیماران کووید ۱۹ و پایین بودن ایمنی بدن افراد گیرنده عضو باعث شده آمار اهدای اعضا نه‌تنها در ایران، بلکه در همه جای دنیا پایین بیاید. آن‌طور که دکتر امید قبادی، نایب‌رئیس انجمن اهدای عضو ایرانیان گفته است «فقط برای کسانی که پیوند برای آن‌ها حکم مرگ و زندگی داشت این عمل‌ها انجام شد.»

همچنین مسئولان از کم شدن ۵۰ درصدی عمل اهدای عضو در زمان همه‌گیری می‌گویند و اینکه نمی‌توان از تبعاتی که همه‌گیری کرونا برای افراد نیازمند به اهدای عضو ایجاد کرده ساده گذر کرد. آن‌طور که آن‌ها می‌گویند با شروع  همه‌گیری در ایران از بهمن ۹۸ تمامی عمل‌های پیوند در ایران ممنوع شد و بعد از نوشته شدن پروتکل‌های جدید در اسفندماه همان سال از اردیبهشت ۹۹ دوباره کار با مختصات محدودتری آغاز شد. تمام دنیا بعد از شروع همه‌گیری با این چالش روبه‌رو شد، تعداد قابل‌توجهی از افراد مرگ مغزی مبتلابه کرونا بودند که امکان پیوند اعضای آنان به یک فرد سالم نبود. از طرفی افرادی که پیوند را می‌گیرند داروهای ضعیف کننده سیستم ایمنی دریافت می‌کنند تا بدن عضو جدید را شناسایی و دفع نکند. این مسئله باعث ضعیف شدن بدن می‌شود و خطر ابتلا به کووید۱۹ را در بیمار پیوندی بالا می‌برد.

ایران بیش از 25 هزار بیمار در انتظار پیوند دارد و از این تعداد بیمار نیازمند عضو در لیست انتظار هر دو تا سه ساعت یک نفر فوت می‌کند. بر این اساس یعنی روزانه 7 تا ۱۰ نفر و سالی ۳۰۰۰ نفر در لیست انتظار پیوند از دنیا می‌روند

حالا باوجود کرونا نه‌تنها انجام عمل پیوند پرریسک است، افراد واجد شرایط اهدا هم کم شده‌اند؛ به این صورت که افرادی که دچار سوانح شده‌اند بعد از اورژانس وارد آی سی یو می‌شوند و آنجا بعد از تشخیص مرگ مغزی از آن‌ها تست کرونا گرفته می‌شود که اگر مثبت باشد از موارد اهدا خط می‌خورند و اگر منفی باشد روند اهدای آن‌ها پیگیری می‌شود.

ایران بالغ‌بر 25 هزار بیمار  در انتظار پیوند دارد

باوجود تمام تفاسیر ایران بیش از 25 هزار بیمار در انتظار پیوند دارد و از این تعداد بیمار نیازمند عضو در لیست انتظار هر دو تا سه ساعت یک نفر فوت می‌کند. بر این اساس یعنی روزانه هفت تا ۱۰ نفر و سالی ۳۰۰۰ نفر در لیست انتظار پیوند فوت می‌کنند. افرادی که نباید فوت کنند. زیرا ایران در تکنولوژی پیوند اعضا در آسیا رتبه یک را دارد.

این‌ها نشان می‌دهد که مشکل بیمارانی که در لیست انتظار جان می‌بازند، کمبود تکنولوژی و دانش فنی نیست. آیا مشکلشان ارگان اهدایی است؟ باید توجه کرد که در سال ۱۳۹۸، از ۲۰۰۰ اهداکننده‌ای که قابلیت اهدا داشتند،‌ ۷هزار و ۲۳۰ ارگان قابل پیوند به زیرخاک رفت.

باوجود تلاش در زمینه نهادینه کردن فرهنگ اهدای عضو هنوز هم باور غلط بسیاری از خانواده‌ها درباره پدیده مرگ مغزی باعث هدررفت اعضای ارزشمندی است که می‌تواند ناجی جان بیماران رنجور از عضو معیوبشان باشد

پزشکان می‌گویند که اهدای عضو در جهان، یک سه‌پایه است؛ پایه اول علم است که نقش علم در نجات جان بیماران نیازمند پیوند، ۲۰ درصد است. پایه دوم زیرساخت خوب است که ۳۰ درصد در نجات بیماران نقش دارد و ایران به‌اندازه کافی از آن برخوردار است. پایه سوم فرهنگ است که ۵۰ درصد در نجات جان بیماران نقش دارد. نقش پزشکان در نجات جان بیماران در مقوله پیوند اعضا ۲۰ درصد است و نقش رسانه‌ها ۵۰ درصد است.

از نظر جهانی میزانی که یک انسان نیاز به پیوند پیدا می‌کند ۵.۹ برابر آن است که بخواهد مرگ مغزی شود. به‌ویژه در کشوری مانند ایران که در بیماری فشارخون و بیماری قند به‌شدت شایع است. از سوی دیگر در اهدای عضو دودسته مشکل وجود دارد. مشکل اول این است که مرگ مغزی را که فرد در آن حرکت قفسه سینه و ضربان قلب دارد، مرگ نمی‌شناسند که ۸۰ درصد مشکل در دنیا این است و مشکل دوم این است که بعدازاینکه فهمیدند، رضایت و تمایل به اهدای عضو داشته باشند. کشورهایی پیشرو شدند مانند اسپانیا که ۲۷ سال است پیاپی رتبه یک جهان را در این زمینه با فاصله بسیار زیاد از چهار کشور دیگری که یک سال آمریکاست، یک سال پرتغال و یک سال کرواسی و...دارند.

پیوند عضو و قاچاق اعضای بدن

البته پیوند اعضا نیز مانند همه علوم جدید در کنار مزیت‌ها، چالش‌هایی را نیز برای افراد جامعه به وجود آورده است در همین راستا قانون‌گذار برای حمایت متقابل از حقوق اعضای جامعه، قوانین و مقرراتی را وضع کرده است. پیوند اعضا به‌عنوان ره‌آوردی نوین، در کنار حیات بخشیدن به جان هزاران انسان، اسباب جرائم گوناگونی ازجمله: قتل، سرقت، آدم‌ربایی برای اعضا و مهم‌تر از همه قاچاق اعضا را در جوامع انسانی سبب شد. تنها آمار مربوط به آدم‌ربایی و قاچاق اعضا در کشورهای مختلف سهم بسزایی از جرائم علیه جسمانیت انسان را نشان می‌دهد که متأسفانه بیش‌تر قربانیان آن زنان و کودکان هستند.

بر همین اساس چند سال پیش بارها پزشکان متخصص و برخی مسئولان هشدار داده بودند که برخی پزشکان و بیمارستان‌های خصوصی کشور به «دلال کلیه» برای خارجی‌ها تبدیل‌شده‌اند. مقام‌های مسئول این پزشکان و بیمارستان‌ها را متهم کرده‌اند که با گرفتن مبالغ کلان پول، سیستم و اولویت پیوند اعضا را نادیده گرفته و به توریست‌های درمانی، که به‌ویژه از کشورهای عرب خلیج‌فارس به ایران می‌آیند خدمات ارائه می‌کنند.

 پرفسور برومند، اولین رئیس مرکز پیوند اعضا و دیالیز ایران در زمان مطرح‌شدن این موضوع گفته بود که در ایران «تجارت سیاه اعضای بدن» در جریان است و خواستار برخورد با این رویه شده بود. به دلیل نبود قانونی درست و شفاف نسبت به خریدوفروش اعضای بدن در ایران دلالان به‌راحتی می‌توانند خریدوفروش اعضا را انجام دهند.

در آخر باید به این نکته توجه کرد که فرهنگ‌سازی می‌تواند نقش مؤثری در این امر داشته باشد. اینکه به مردم آموزش داده شود که بیمار مرگ مغزی دیگر امکان بازگشت به زندگی را ندارد می‌تواند در بالا رفتن فرهنگ تأثیر بسزایی داشته باشد.