سعیده علیپور

به تازگی انجمن استادان زبان و ادبیات فارسی و روسای هفت انجمن تخصصی علوم اجتماعی و تاریخ با انتشار نامه‌‌‌هایی خطاب به وزیر آموزش و پرورش نسبت به اجازه استخدام به طلاب حوزه‌های علمیه به عنوان دبیر ادبیات،‌ تاریخ و علوم اجتماعی دبیرستان‌های کشور، اعتراض کردند. اعتراضی که هفته قبل هم از سوی سازمان معلمان در قالب بیانیه‌‌ای طرح و در آن نسبت به جذب حوزویان و معادل‌سازی مدارک حوزوی با مدارک دانشگاهی گلایه شده بود. آنها این اقدام را اجحاف در حق دانش‌آموختگان دانشگاهی و عدم‌توجه به عدالت اجتماعی و آموزشی و ایجاد محدودیت کسب مناصب شغلی برای فارغ التحصیلان دانشگاهی دانستند.

اما جدای از این اعتراضات و جدای از شائبه‌های مطرح شده در خصوص قابلیت علمی این گروه برای استخدام به عنوان آموزگار در رشته‌های مذکور، این سوال مطرح است که چرا در سال‌های اخیر حوزویان به استخدام در مجموعه‌ای که شاغلین آن همواره از کمترین حقوق و مزایا در بین سایر مشاغل دولتی برخوردار بوده‌اند، رغبت نشان می‌دهند؟

پاسخ به این پرسش را می‌توان از دو منظر بررسی کرد؛ منظر نخست اینکه استخدام‌های اخیر در نتیجه، تصمیمات مقامات عالیه برای تغییر چهره آموزشی کشور و مذهبی‌تر کردن هر چه بیشتر فضای مدارس است و از منظر دیگر می‌توان آن را نتیجه مشکلات معیشتی گروه زیاد از طلاب فارغ‌التحصیل از حوزه‌های علمیه متعدد در سراسر کشور نیز دانست. طلابی که هر ساله به بازار کار اضافه می‌شوند و پیشتر فکری به حال معیشت آنها نشده است.

شمار فارغ‌التحصیلان حوزوی

گرچه آمار دقیقی در خصوص تعداد طلاب حوزه علمیه در دو سال اخیر منتشر نشده است، اما بر اساس آخرین آمار اعلام شده از سوی آیت‌الله علیرضا اعرافی، مدیر حوزه‌های علمیه کشور، با شروع سال تحصیلی 1398- 1397

۱۶ هزار طلبه جدید در حوزه‌های علمیه تحصیلات خود را آغاز کردند.

به گفته اعرافی حدود 150 هزار طلبه در بیش از 500 مدرسه علمیه کشور تحصیل می‌کنند که حدود 90 هزار نفر آنها مرد و حدود 60 هزار نفر زن هستند. تعدادی که به نظر می‌رسد در سال تحصیلی فعلی بر آن افزوده نیز شده باشد.

سابقه استخدام روحانیون در آموزش و پرورش

در حالی که پس از انقلاب، روحانیون در بسیاری از نهادها و سازمان‌ها استخدام و حتی مناصب عالی زیادی را نصیب خود کردند؛ آموزش و پرورش به دلایل مختلفی چون استفاده از نیروهای تخصصی در بحث معلمی و همچنین حقوق اندک برای این قشر چندان محل جذابی شمرده نمی‌شد.

درآبان ماه سال 96، احمدرضا هدایتی، یادداشت‌نویس روزنامه کیهان در مطلبی با عنوان «اگر یک روحانی در هر مدرسه به کار گرفته شود...» نوشت: «با وجود اینکه پس از انقلاب شکوهمند اسلامی، تلاش‌های زیادی برای ایجاد فضای معنوی و ارائه محتوای دینی، مبتنی بر اصول و ارزش‌های اسلامی در مدارس صورت گرفته، اما به ‌نظر می‌رسد، از یک‌سو به علت رسوخ و نفوذ برخی رویکردها و جریانات داخلی و خارجی (مانند؛ سند 2030) به نظام آموزشی و از سوی دیگر به علت تأثیر منفی فضای مجازی و برنامه‌های‌ دین‌زُدایانه‌ شبکه‌های ماهواره‌ای بر جامعه، اقدامات صورت گرفته از سوی مسئولین کشور، تا حدود زیادی اثربخشی خود را از دست داده است». او با ارائه پیشنهاد به کارگیری روحانیون در مدارس، این کار را تزریق معنویت و ساخت الگوهای اسلامی در مدارس عنوان کرد.

به تازگی انجمن استادان زبان و ادبیات فارسی و روسای هفت انجمن تخصصی علوم اجتماعی و تاریخ با انتشار نامه‌‌‌هایی خطاب به وزیر آموزش و پرورش نسبت به اجازه استخدام به طلاب حوزه‌های علمیه به عنوان دبیر ادبیات،‌ تاریخ و علوم اجتماعی دبیرستان‌های کشور، اعتراض کردند

البته این تلاش برای ورود روحانیون به صورت سیستماتیک به مدارس تنها به این مقاله ختم نشده بود و در لایه‌های مدیریتی، مسئولان حوزه تلاش‌های موثرتری برای تغییر الگوی استخدامی در آموزش و پرورش انجام می‌دانند. به طوری که اسفند ماه سال 96 وزارت آموزش و پرورش اعلام کرد که در آزمونی که در فروردین ماه 1397 برگزار خواهد شد، قصد استخدام 18هزار روحانی در این وزارتخانه را دارد.

در حالی که روحانیون زیادی در ادارات آموزش و پرورش هر استان فعالیت داشتند، این خبر می‌توانست چندان جلب نظر نکند، اما در ادامه با اشاره به تکمیل کادر آموزشی به عنوان «معلّم رسمی» در رشته‌های الهیات و معارف اسلامی، ادبیات عرب و .... با داشتن مدرک معادل لیسانس (سطح2 حوزوی) نشان داده شد که این بار روحانیون مستقیم وارد کلاس درس می‌شوند.

از آنجایی که رشته‌های مشخص شده در این اطلاعیه؛ الهیات و معارف اسلامی و ادبیات عرب بود و تکلیف سه نقطه مابقی مشخص نشده بود، در آن زمان جز اشاره به حجم بالای استخدام این گروه در حالی که بسیاری از آموزگاران حق‌التدریسی منتظر وضعیت استخدام خود هستند، انتقاداتی را در پی داشت، اما با اعلام خبر اخیر استخدام طلاب به عنوان معلمان دروس تاریخ و ادبیات گویا تکلیف سه نقطه‌های مابقی هم تا حدی مشخص شد و اعتراضات جدی‌تری در پی داشت، به طوری که انجمن علمی زبان و ادبیات فارسی در بیانیۀ اعتراضی خود آورده است: «استادان این رشته که متاع‌شان به ثمن بخس در چهار سوق منفعت و بی‌تمیزی عده‌ای کارناشناس کارنابلد حراج شده دیگر با چه استدلالی دانشجویان‌شان را به ضرورت خواندن ده‌ها درس تخصصی برای آماده شدن در تدریس درس‌های زبان و ادبیات فارسی تشویق کنند؟»

هفت انجمن تخصصی و علوم اجتماعی و تاریخ هم این تصمیم را «نشانۀ بی‌توجهی به دانش و تخصص در تصدی نقش معلمی» دانسته و هشدار داده‌اند قرار گرفتن دانش‌آموختگان حوزوی در جایگاه غیرتخصصی از اعتبار اخلاقی و اجتماعی آنان می‌کاهد.

در این میانه دکتر غلامحسین‌زاده، رئیس انجمن استادان زبان و ادبیات فارسی نیز پرسیده است: «این دانش‌آموختگان دربارۀ زبان فارسی چه آموزشی دیده‌اند؟ آیا دستور زبان خوانده‌اند و با متون ادبی و شاهنامه آشنایند؟ آثار عرفانی و سبک‌های ادبی ما را می‌شناسند؟ با تاریخ ادبیات و تحولات زبان آشنا هستند یا هیچ یک را نمی‌دانند؟»

هر چند موافقان، این استخدام‌ها را مطابق با ماده 28 دانشگاه فرهنگیان می‌دانند که در آن بر تأمین بخشی از نیازهای خاص آموزش و پرورش در رشته‌هایی که امکان توسعه آن از طریق «دانشگاه» وجود ندارد، مطابق ضوابط و مقررات وزارت آموزش و پرورش از میان دانش‌آموختگان سایر دانشگاه‌ها و مؤسسات آموزش عالی و پژوهشی کشور و حوزه‌های علمیه، مشروط به گذراندن دوره یکساله مهارت‌آموزی در «دانشگاه» اشاره شده است.

اشتغال، معضل اصلی طلاب

گرچه برخی دغدغه‌های مذهبی را دلیل اصلی ورود حوزه به مدارس می‌دانند، همانطور که پیشتر بیان شد، نباید این نکته را فراموش کرد که هر سال تعداد قابل‌توجهی از روحانیون از حوزه علمیه فارغ‌التحصیل می‌شوند و بجز اندکی از آنها که می‌توانند در قوه قضاییه، سپاه، ارتش، نیروی انتظامی و سایر وزارتخانه‌ها به استخدام درآمده یا صاحب منصب شوند، اغلب آنها باید در لباس مبلغ مذهبی به نقاط دور افتاده سفر و با در آمدهایی اندک گذران زندگی کنند. این در حالی است که حتی ظرفیت به کارگیری این روحانیون در این مناصب کم درآمد هم دیگر جوابگو نیست.

چندی پیش محمدجواد فاضل لنکرانی در برنامه تلویزیونی دستخط گفته بود: «وضع معیشتی طلاب قبل از انقلاب خیلی بهتر بود. یک طلبه مثل من با یک سوم حقوقی که ماهانه می‌گرفتیم می‌توانستیم اجاره خانه بدهیم. اما الان طلبه دو برابر هم روی حقوقی که می‌گیرد، بگذارد نمی‌تواند اجاره خانه خود را بدهد! وضع معیشتی ۸۰ و بلکه بیش از ۸۰ درصد طلاب از خط فقر بسیار پایین‌تر است. ۱۰ ـ ۱۵ درصدی که شغل دولتی دارند، زندگی مرفهی دارند و مردم این‌ها را می‌بینند و همه را به یک چوب می‌رانند».

در حالی که پس از انقلاب، روحانیون در بسیاری از نهادها و سازمان‌ها استخدام و حتی مناصب عالی زیادی را نصیب خود کردند، اما آموزش و پرورش به دلایل مختلفی چون استفاده از نیروهای تخصصی در بحث معلمی و همچنین حقوق اندک برای این قشر چندان محل جذابی شمرده نمی‌شد

او ادامه داده بود: «مردم بدانند و تنها آن ۱۰ درصد روحانیت را نبینند که زندگی مرفهی دارند. یکی از کار‌هایی که رایج است نماز و روزه استیجاری که مردم به بیوت مراجع می‌دهند، چقدر از اساتید را می‌شناسم که شب‌ها ۲ ـ ۳ ساعت نماز استیجاری می‌خوانند. حالا یک ساختمانی درست می‌شود و دو صندلی هم داخل آن گذاشته می‌شود و دو نفر هم تبلیغ می‌کنند در حالی که هیچ مجلل نیست و هیچ عنوان تشریفاتی ندارد».

منابع درآمدی طلاب

طلاب حوزه‌های علمیه عمدتا دارای دو منبع درآمدی مشخص و رسمی هستند. گفته می‌شود حدود سه هزار نفر از آنها در مراکز دولتی شاغل شده و دارای مناصبی با درآمدهای قابل قبول هستند و سایر آنها با پولی که حوزه هر ساله به آنها می‌دهد گذران زندگی می‌کنند.

طلاب به ۴ سطح تقسیم می‌شوند و میزان دریافتی آنها با یکدیگر متفاوت است. کمترین دریافتی متعلق به طلبه‌های سطح مقدمات است و بیشترین دریافتی را طلبه‌های سطح ۴ دارند.

گفته می‌شود شهریه طلاب سطح ۴ درنهایت ۱ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان است و با این اوصاف تکلیف سایر طلاب سطوح پایین‌تر مشخص می‌شود و اغلب آنها چنان زیر خط فقر به سر می‌برند که به دنبال راهی برای رسیدن به مشاغلی دیگر چون معلمی هستند که گرچه درآمد آن هم قابل‌توجه نیست، اما از وضعیت کنونی آنها می‌تواند بهتر باشد.