ریحانه جولایی

نیمه زمستان است، اما اینجا در جنوبی‌ترین نقطه کرمان، هوا هوای بهار است. سبزه‌ها، تازه سر از دل زمین بیرون آورده‌اند و شبیه فرش مخمل سبز همه‌جا را پوشانده‌اند. در این منطقه نخل‌ها برای حیات می‌جنگند، مثل انسان‌ها، آن‌هایی که جایشان بهتر است و به آب نزدیک‌تر هستند بارور و بلند کنار هم قد کشیده و به آسمان رسیده‌اند، اما کمی آن‌طرف‌تر، آن‌هایی که از آب دورند، بی‌سر، خشک و زرد، سر خم کرده و روی زمین افتاده‌اند. داستان زندگی مردم هم در «قلعه گنج» کم از حکایت نخل‌ها ندارد. هرچه دورتر محروم‌تر، هرچه محروم‌تر رنجورتر.

ابتدا بهتر است بگویم در این گزارش قرار نیست چندخطی از رنج مردم نوشته شود. قرار نیست کمبودها را پررنگ‌تر کنیم. این گزارش می‌خواهد چندخطی از امید بگوید؛ امیدی که از محرومیت بیرون آمده است و این یعنی زندگی کردن. این گزارش داستان جنگیدن زنان و دختران کرمانی است. داستان بیرون آمدن از سختگیری‌های خانواده‌ها و جامعه سنتی که دختر و زن را درون خانه می‌خواهند. داستان تلاش برای موفقیت و بی‌اعتنایی به فقر. داستان موفقیت چند دختر جوان بلوچ و بندری که با حمایت‌های سازمان مستضعفان توانسته‌اند مدال‌های طلایی و نقره‌ای‌شان را به دیوار اتاقشان بکوبند و هر روز با نگاه کردنش به خودشان ببالند.

یک روز می‌آید که دنیا، تارا را بشناسد

خانه تارا بهرامی‌زاده (بازگیر) بیرون قلعه گنج است. باید از شهر حدود 30 دقیقه بیرون بیاییم تا وارد یک جاده خاکی شویم. کمی بعد که جاده خاکی را طی کردیم از دور چراغ‌های کم‌سو خانه پیدا می‌شود. منظورم از خانه دو اتاقک 12 متری است و یک کپر که با برگ‌های نخل ساخته‌ شده است. اینجا همان‌جایی است که خانواده تارا و عمویش زندگی می‌کنند. خانه‌ای که تنها یک تلویزیون، چند قاب عکس رنگ و رو رفته و چند پشتی قوزکرده تمام زندگی تارا و خانواده‌اش به‌حساب می‌آید.

اولین دیدار من و تارا اما در این خانه نبود. بار اول که تارا را دیدم بلوز و شلوار سفید تکواندو تنش بود. مقنعه سفیدی به سر داشت که رنگ سبزه صورتش را تندتر نشان می‌داد و با مربی‌اش مشغول تمرین بود. با پاهای نحیف و کشیده‌اش پشت‌هم ضربه می‌زد و لبخند خودش و مربی چیزی جز رضایت نشان نمی‌داد.  

ملاقات من با نخبه تکواندو قلعه گنج از پیش برنامه‌ریزی ‌شده بود؛ بعد از تمرین تارا آمد، با همان لبخندی که تمام دو ساعت حضورم در سالن روی لبش بود. با هم حرف زدیم و تارا برایم گفت که 13 ساله است، بااین‌حال همه او را یکی از بااستعدادترین دختران ورزشکار قلعه گنج می‌شناسند.

ورزش‌های رزمی در قلعه گنج طرفدار زیادی دارد. البته اینجا برای دختران جز کاراته و تکواندو ووشو ورزش دیگری هم وجود ندارد و حالا همین چند ورزش محدود در این 3 سال تمام زندگی تارا شده است. علاقه تارا به تکواندو از تلویزیون شد؛ اما آن زمان قلعه گنج سالنی برای ورزش نداشت و اصلاً مربی هم نبود تا تارا بتواند ورزش را شروع کند. بااین‌حال کمی بعدتر از طریق دختردایی‌اش متوجه می‌شود که به‌تازگی در قلعه گنج کلاس تکواندو برپا شده است.

با وجود بیکاری پدر، پرداخت هزینه 30هزار تومانی کلاس‌ها برای تارا کار ساده‌ای نبود و قرار شد کلاس تکواندو فقط دل‌خوشی سه ماه تابستان باشد اما علاقه‌اش باعث شد بعد از تابستان هم ورزش را ادامه دهد. او می‌گوید: «پدرم تمام تلاشش را کرد و چند ماه با هر زور و زحمتی که بود پول کلاس‌ها را پرداخت کرد، ولی فشار بی‌کاری و هزینه‌های خانه اجازه نمی‌داد تا ترم‌های بعدی ثبت‌نام کنم و همین باعث شد تا چند ماه تکواندو را کنار بگذارم اما مربی وقتی فهمید به خاطر هزینه‌ها سر کلاس حاضر نمی‌شوم به پدرم گفت نصف شهریه را پرداخت کنیم اما من تکواندو را کنار نگذارم.»

بی‌پولی بهانه خوبی برای کنار گذاشتن تنها دل‌خوشی‌اش نبود. تارا روز و شب به پدرش اصرار کرد تا بالاخره پدر راضی شد بعد از تابستان هم او را ثبت‌نام کند. از آن‌طرف مربی تارا هم هفته‌ای سه بار تارا را با خود می‌برد و برمی‌گرداند تا بهانه‌ای برای خانه ماندن تارا وجود نداشته باشد.

روزها گذشت و عشق تارا به تکواندو هر روز بیشتر می‌شد. اتاق تمرین روزانه تارا انباری کوچک خانه بود و یک گونی که لباس‌هایش را درونش می‌ریخت، گونی را از سقف آویزان می‌کرد و چند ساعت با آن مشغول می‌شد. تمرین‌های تارا ادامه داشت تا اولین مسابقه‌اش؛ آن روز تارا با کمربند زرد به میدان مسابقه رفت و اولین مبارزه‌اش را با رتبه سوم استان تمام کرد.  بعداز آن بخت یار تارا شد و تمام مسابقات را طلا گرفت.

خودش می‌گوید این مدال‌ها برایش اهمیت دارد، اما رویای اصلی‌اش المپیک است. چشمانش وقتی از آرزوهایش حرف می‌زند درخشان می‌شود؛ حالت نگاه و لحن صدایش تغییر می‌کند و خودش را یک دختر بلندپرواز می‌نامد. «من دختر بلندپروازی هستم و همیشه فکرهای بزرگی دارم. فکر می‌کنم در قلعه گنج راه برای پیشرفتم باز نیست. دوستانم در مدرسه نگاه خوبی به ورزش حرفه‌ای یک دختر ندارند و مرتب به من می‌گویند تکواندو را کنار بگذارم، اما من باید بالا بروم؛ همه دنیا باید من را بشناسند و می‌دانم که آن روز می‌رسد.»

سایه عاشق کاراته است

سایه یکی دیگر از دختران ورزشکار و مستعد قلعه گنج است که از 12 سالگی ورزش را شروع کرد و حالا 3 سال می‌شود که کاراته ‌کار می‌کند. سایه نیز از دختران مدال‌آور و کمتر شناخته‌ شده است. به قول خودش شاید چون در منطقه‌ای محروم زندگی می‌کند اسمش کمتر آورده شده، بااین‌حال او در مسابقات کاراته مقام‌های زیادی کسب کرده ازجمله 6 مقام بین‌المللی شامل 3 مدال طلا و 2 نقره و یک برنز؛ و 5 مقام کشوری که 4تا از آن‌ها طلا و یکی برنز است.

موفقیت دختران رزمی‌کار قلعه گنج در حالی است که تا سه سال قبل جز فوتبال و والیبال آن ‌هم برای مردان هیچ ورزش دیگری در آن وجود نداشت، اما با آمدن دختران حالا چند رشته رزمی در این شهرستان شناخته‌ شده‌اند

برخلاف تارا، سایه از خانواده‌ای می‌آید که مشکل مالی ندارند. سایه تعریف می‌کند: «من از کودکی ژیمناستیک می‌رفتم و بعد خیلی اتفاقی با کاراته آشنا شدم.»

آرزوی سایه هم رفتن به تیم ملی کاراته است و خودش اعتقاد دارد سخت تلاش می‌کند تا به تیم ملی راه پیدا کند، اما دندانپزشکی باید به‌عنوان شغل اصلی‌اش در کنار کاراته قرار بگیرد.

موضوعی که باعث ناراحتی تارا و سایه می‌شود عدم‌حمایت‌های دولت است. با بچه‌ها که صحبت می‌کردم متوجه شدم تا امروز هیچ هدیه یا پاداشی برای مدال‌ها و پیروزی در مسابقات دریافت نکرده‌اند و همین باعث می‌شود تا انگیزه لازم را از دست بدهند. سایه با اشاره به همین موضوع می‌گوید: «چند بارشده که پدرم بگوید چرا هیچ‌کس هدیه‌ای به تو نمی‌دهد و برای هیچ و پوچ ورزش می‌کنی؛ اما من تمام عشقم کاراته است و برای جایزه تلاش نمی‌کنم.»

موفقیت در منطقه محروم لذت‌بخش‌تر است

درسا از 8 سالگی کاراته‌بازی می‌کند و الان دو سال است که هفته‌ای سه بار تمرین می‌کند.  قد و قواره ریزش باعث می‌شود سنش کمتر به نظر بیاید. او هم مثل سایه شرایط مالی خوبی دارد و حمایت‌های خانواده باعث شده تا بتواند در کاراته موفقیت‌های زیادی کسب کند. او در این دو سال توانسته استعداد خود را نشان دهد و مقام‌های خوبی کسب کند ازجمله 2 مقام اول بین‌المللی و 6 مقام کشوری.

پدر درسا ورزشکار است و خانواده هر تلاشی برای پیشرفتش می‌کنند. از درسا هم مثل بقیه پرسیدم از اینکه در قلعه گنج زندگی می‌کند راضی است یا فکر می‌کند زندگی در این منطقه سدی برای موفقیتش محسوب می‌شود؟ درسا اما دوست داشت در همین قلعه گنج بماند؛ به عقیده او اینجا شهرش است و باید از همین‌جا به دنبال موفقیت و پیروزی برود چراکه پیشرفت در منطقه‌ای دورافتاده بیشتر مزه می‌دهد.

نبود بودجه؛ اصلی‌ترین مشکل ورزش قلعه گنج

همان‌طور که تا حالا متوجه شده‌اید قلعه گنج یکی از مناطق محروم ایران به‌حساب می‌آید. شرایط مالی بیشتر بچه‌ها آن‌قدر خوب نیست که کفاف زندگی روزمره را بدهد چه برسد به اینکه بخواهند ورزشی را هم به‌صورت حرفه‌ای دنبال کنند.  بااین‌حال دختران ورزشکار تلاش می‌کنند از هر طریقی که شده شهریه کلاس‌ها را تأمین کنند چراکه به قول خودشان ورزش تنها سرگرمی آن‌ها به‌حساب می‌آید. یکی از موضوعاتی که در همه جای دنیا باب شده حمایت‌های مالی از ورزشکاران است. فرد یا افرادی قبول می‌کنند تا تمام هزینه‌های یک ورزشکار مستعد را پرداخت کنند تا بتواند به موفقیت برسد. در این منطقه اما جای خالی حامی کاملاً احساس می‌شود.

طی صحبت‌هایی که با محمد حاج حسینی، رئیس اداره ورزش و جوانان قلعه گنج در رابطه با حامی مالی بچه‌ها داشتم متوجه شدم در این شهرستان چنین چیزی وجود ندارد. برای مثال در مورد تارا گفته شد باید به درجه‌ای برسد و بعد از آن حامی مالی هزینه‌های او را تقبل می‌کند؛ اما اینکه قلعه گنج در منطقه محروم واقع‌شده هم در جذب حامی بی‌تأثیر نیست. محرومیت مالی، محرمیت دیدگاه و فرهنگ هم با خود می‌آورد. در اینجا چون هیچ‌وقت ورزش امری جدی نبوده پس نگاه جدی هم به آن نشده و بیشتر به چشم سرگرمی دیده‌شده تا یک فعالیت حرفه‌ای؛ بنابراین دور از ذهن نیست کسی روی آن سرمایه‌گذاری نکند.

به گفته حاج حسینی موفقیت دختران رزمی‌کار در حالی است که تا سه سال قبل در این شهرستان جز فوتبال و والیبال آن‌ هم برای مردان هیچ ورزش دیگری وجود نداشت، اما با آمدن دختران حالا چند رشته رزمی قلعه گنج شناخته ‌شده‌اند.

موضوعی که باعث ناراحتی ورزشکاران قلعه گنج می‌شود عدم‌حمایت‌های دولت است. تا امروز هیچ هدیه یا پاداشی برای مدال‌ها و پیروزی در مسابقات دریافت نکرده‌اند و همین باعث می‌شود تا انگیزه لازم را از دست بدهند

بر اساس صحبت‌های حاج حسینی دو سالی می‌شود که با وجود تمام سختی‌ها و تخصیص ندادن بودجه کافی به ورزش قلعه گنج اما جوانان توانسته‌اند در چندین رشته حرفی برای گفتن داشته باشند و در لیگ‌های استانی مقام‌های خوبی کسب کنند. در این دو سال ورزشکاران قلعه گنجی توانسته‌اند به اردوهای انتخابی تیم ملی هم راه پیدا کنند و سال گذشته دو نفر به اردوی تیم ملی وارد شوند. شوربختانه امسال مشکلات مالی مانع این شد که بچه‌ها بتوانند به اردوهای تیم ملی برسند. مسائل مالی تا حدی زیاد است که در برخی رشته‌ها مربی نتوانسته کنار ورزشکار حضورداشته باشد و همین باعث شد تا روحیه بچه‌ها خراب شود.

با این‌ همه انتظار این می‌رود که نهادهای ورزشی و دولت با اختصاص بودجه به شهرهای کوچک و مناطقی که از محرومیت بالاتری برخوردار هستند حمایت کنند چراکه در این مناطق هرچه به ورزش آن‌ها توجه بیشتری شود از آسیب‌های اجتماعی که به‌واسطه محیط ایجاد می‌شود کاسته خواهد شد و جوانان مستعد شناسایی می‌شوند.