کوروش محمدی، رئیس سابق انجمن آسیب‌شناسی

بروز قتل‌های خانوادگی دلایل و ریشه‌های مختلفی دارد و طبیعتا با یک عامل و یک علت نمی‌توان این موضوع را توجیه کرد. در زندگی اجتماعی افراد علت‌های زیادی وجود دارد از جمله ناکامی‌ها و مشکلات‌دیگر که هر کدام می‌تواند جرقه‌ای برای شکل‌گیری حادثه‌ای از این قبیل یا اقدامی در این راستا باشد.

اما اگر بخواهیم به صورت کارشناسی به قضیه نگاه کنیم، باید سلسله عوامل را ببینیم؛ از جمله اینکه به الگوهای‌خشونت در فضای خانواده نگاهی داشته و این را به عنوان عامل زمینه‌ساز برای رفتارهای خشن و پرخاشگرانه مدنظر داشته باشیم؛ یا اینکه در فضای خانواده فرزندان دائما با الگویی از خشونت و تبعیض و رفتارهای دوگانه والدین و مسائل مختلف روبرو هستند و این خواه ناخواه روی رفتار و نگرش و تفکر فرزندان یک خانواده و اعضای یک خانواده اثرگذار خواهد بود.

خارج از این، باید به یک‌سری دلایل ‌مهم دیگر به عنوان زمینه‌ساز شکلگیری یک اتفاق بزرگ مثل قتل در خانواده توجه کرد؛ از جمله ناکامی‌هایی که درزندگی افراد اتفاق می‌افتد، فقر و ناتوانی در تطبیق فرد با شرایط جامعه که این حاصل جامعه‌پذیری ناقصی است که در نهادهای اجتماعی جامعه اتفاق می‌افتد و همینطور ناکامی مثل بیکاری، عدم توفیق در تامین معیشت و پایین آمدن میزان امید به اینده و افزایش ضریب ناامیدی و یاس در روح جامعه و ... همه علت‌هایی است که در این رفتارها مهم و موثر است.

تولید رفتارهای پرخاش‌جویانه در همه ارکان جامعه است؛ هم در خانواده و هم در فضای‌جامعه و هم در رسانه. همه در کنار هم این رفتار را تولید می‌کنند و این می‌تواند میزان تاب‌آوری جامعه را کاهش بدهد؛ یعنی جامعه‌ای که شهروندانش نتوانند ماهرانه با مسائل و چالش‌ها روبرو شوند، رفته‌رفته میزان تاب‌آوری‌شان نسبت به چالش‌های زندگی کاسته می‌شود و این ناکامی خیلی جاها تبدیل به افسردگی می‌شود.

فراموش نکنیم که برخلاف نگاه اصولی که در دنیا به رفتارهای کلی در جامعه وجود دارد، ما جامعه‌ای هستیم که اغلب هیجان‌مدار برخورد و زندگی می‌کنیم و رویکرد هیجان‌مدار در زندگی اجتماعی طبیعتا راهکارهای ناکارآمد را برمی‌گزیند و باعث یک انتخاب ناصحیح در حوزه رفتاری می‌شود؛ مثل اعتیاد یا هنجارشکنی.

 گاهی هم افراد با استفاده از پرخاشگری و انتقام‌جویی درصدد حل مشکلاتشان هستند و این روح انتقام‌جویی که در قتل‌های‌خانوادگی خودش را نشان می‌دهد، افراد را آرام نمی‌کند و در واقع راهکار ناکارامدی است که به صورت جنون‌آنی در فرد شکل می‌گیرد که ریشه در بسیاری مسائل دارد که ظرفیت‌های روانی افراد را پر کرده که دیگر شاید برای ناکامی دیگری جا ندارد یا آن خلا تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری همچنان به عنوان یک عدم مهارت در وجود افراد به چشم می‌خورد که توانایی تصمیم‌گیری در لحظه یا تصمیم‌سازی در لحظه را ندارند و برای همین دست به رفتارهای آنی یا جنون‌آمیز می‌زنند برای اینکه از وضعیت موجودشان انتقام بگیرند. گاهی افراد دست به خودکشی می‌زنند گاهی به دگرکشی و این هم گاهی به کسب امتیاز و جلب توجه برمی‌گردد؛ اینکه بخواهند محبت دیگران را که در طول‌زندگی شان کسب نکرده‌اند و آن را در زندگی به عنوان یک حلقه مفقوده می‌بینند، جبران کنند در نتیجه دست به اقدامی می‌زنند که گاهی این اقدام در لحظه به صورت یک رفتار جنون‌آنی قابل کنترل است و با گذشت و با یک رفتار مناسب و همدلانه در آن لحظه می‌تواند این فضا را تغییر بدهد و خسارت را به حداقل برساند اما گاهی می‌بینیم که برخورد اطرافیان در لحظات جنون هم برخوردی تحریک‌کننده است و اغلب تصور نمی‌کنند این فرد دست به قتل بزند یا یک اقدام مخربی مثل خودکشی یا دگرکشی را انجام بدهد.

مسائل کلان جامعه مثل تبعیض‌ها، بی‌عدالتی در حوزه اجتماعی، توزیع نابرابر  فرصت‌ها و امکانات که می‌تواند روی افراد اثر بگذارد و افراد را محروم کند و محرومیت‌های اجتماعی که به طور طبیعی در زندگی افراد وجود دارد و همینطور ناکامی‌های اقتصادی و معیشتی که در سطح جامعه وجود دارند و افراد از آنها احساس خستگی می‌کنند از قطعه‌های این پازل هستند.