سام بوربور، فعال حقوق کودک

مرثیه تکراری این سال‌های ما و حکایت آب در هاون کوبیدن مسئولان همچنان ادامه دارد. کودکان کار خیابان تحت‌عنوان طرح ساماندهی در چهارراه‌ها دستگیر و به مراکز نگهداری شبانه‌روزی بهزیستی منتقل می‌شوند.

از مجریان این طرح که با عنوان ساماندهی کودکان کار اقدام به انتقال کودکان به مراکز بهزیستی می‌کنند باید پرسید نتیجه اجرای بیش از 30 مرتبه این طرح چه بوده است و اگر اجرای آن نتیجه مثبتی داشته، چرا کودکان همچنان مشغول به کار هستند؟ بهزیستی توان پذیرش کودکان بی‌سرپرست را ندارد. مراکزش به شکل غیراستاندارد از مددجوهای قبلی پذیرایی می‌کند. چطور قرار است کودکان کار خیابان را پذیرش کند. در پاسخ به اینکه «چه کنیم، بگذاریم کودکان در خیابان بمانند؟»، هم باید گفت تا روزی که خانواده با فقر روبرو است و بیکاری مسئله‌ای فراگیر در کشور است، خانواده اولین کالای قابل‌عرضه و درآمدزا را به بازار عرضه خواهد کرد و آن کالا چیزی جز نیروی کار ارزان‌قیمت کودک نیست که آن‌ هم در رقابت با نیروی کار پدر و مادر پیروز شده و تنها راه نجات خانواده از گرسنه ماندن است. در چنین شرایطی خانواده از ترس، محل کار کودک را تغییر خواهد داد و به محلی غیر از خیابان خواهد برد. در کارگاه‌های زیرزمینی خبری از آزادی‌های اولیه کار در خیابان نیست، ساعت کار مشخصی برای کودک وجود ندارد، بیش از خیابان تحت‌فشار و در معرض تجاوز و آسیب‌های دیگر است؛ اما مبلمان شهری بر هم نمی‌خورد و به‌مرور می‌شود همچون گذشته‌های نه‌چندان دور وجود کودک کار را انکار کرد و می‌توان گفت درنتیجه اجرای این طرح کودکان کار خیابان به سمت کار در کارگاه‌های زیرزمینی رانده می‌شوند و اگر کار در کارگاه‌های زیرزمینی مهیا نشود و مبلغ ناچیز حاصل از کار کودک به خانواده تزریق نشود، خواهید دید که خانواده توان تحمل گرسنگی را نخواهد داشت و به‌مرور از روش‌های خلاف و نادرست دیگر که باز هم گریبان‌گیر جامعه خواهد شد ناچار به تهیه نیازهای معیشتی خود است.

این است که در سال‌های گذشته بیش از 30 ‌مرتبه نهادهای مختلف دولتی تلاش کرده‌اند تا از بن‌بستی عبور کنند که پیش‌ازاین خود آن را احداث کرده‌اند. آن‌ها عادت کرده‌اند تا نظرات کارشناسی و انتقادات فعالان حقوق کودک را نادیده بگیرند و همه‌ساله بودجه بسیار زیادی را صرف این طرح بی‌فایده کنند. پا را چنان فراتر از مرزهای انسانیت قرار دهند که در مورد کودکان بی‌دفاعی که تنها گناهشان فقر است و از سر ناچاری به خیابان‌ها می‌آیند از واژه «جمع‌آوری» استفاده کنند.

مسئله مورد ادعای بعدی، وجود باندهای استثمار کودکان است که همواره یکی از دلایل توجیه اجرای طرح بوده. در پاسخ به آن باید گفت که چنانچه کودکی، تحت پوشش یک باند به کار گرفته شود قربانی مضاعف است و در سال‌های اخیر ما باندی جز باند پیمانکاران طرف قرارداد با شهرداری ندیدیم که به‌‌رغم تذکرات همیشگی فعالان حقوق کودک هیچ تغییری در وضعیت کودکان تحت‌بهره‌کشی در این باندها صورت نگرفته و همچنان مشغول جمع‌آوری زباله، ضایعات و کارهای عمرانی هستند و دستگیر هم نمی‌شوند. گفتنی است که مجریان طرح با فرافکنی، شناسایی و دستگیری و انحلال چنین باندهایی (فرض بر وجود) را رها کرده‌اند و کودکان کار شاغل در خیابان را دستگیر می‌کنند. اقدامات پلیسی و امنیتی؛ باند و سرکرده‌هایش را رها کرده و شامل حال کودک بی‌دفاع می‌شود.