فائزه ناصح، دکترای روانشناسی عمومی 

در گذشته‌های نه چندان دور ضرب‌المثل « مگر کشتی‌هایت غرق شده!» در حد امروز کاربرد نداشت؛ چراکه مشکلات زندگی آنقدر بزرگ و زیاد و ریز و درشت و متعدد نشده بودند که آدمی با برخورد با سنگی در جلوی پایش دست از تلاش بشوید و زانوی غم در بغل گیرد؛ اما اکنون شرایط فرق کرده و سبک زندگی افراد و نابسامانی‌های اقتصادی و اجتماعی باعث شده که در هر خانه‌ای چند زانوی غم در بغل گرفته وجود داشته باشد.

 به عبارتی امروزه در دنیایی به سر می‌بریم که گویی همه کشتی‌هایشان در حال غرق شدن است؛ این افراد اگر به حال و احوال درونی خود رسیدگی نکنند، بطور فزاینده‌ای در معرض خطر ابتلا به بیماری افسردگی هستند؛ بیماری که به صورت اپیدمی و چراغ خاموش در حال رشد و گسترش در میان اقشار مختلف جامعه است.

«افسردگی» در زمره شایع‌ترین اختلال‌هایی است که در عصر حاضر گریبان بسیاری از افراد را گرفته و کیفیت زندگی آنها را تحت‌تاثیر قرار داده است. نکته حائز اهمیت آن است که علایم و نشانه‌های این بیماری به یکباره و ناگهان بروز پیدا نمی‌کند. نکته دیگر مساله تمیز‌گذاری است؛ یعنی باید بدانیم ما آدم‌ها ربات یا آدمک کوکی نیستیم؛ انسانیم؛ و به فراخور حوادثی که در خلال زندگی برایمان رقم می‌خورد گاهی ممکن است احساس خستگی، بدبختی و ناراحتی کنیم که این وضعیت نیز با‌توجه به مشکلات معیشتی که با آنها دست‌و‌پنجه نرم می‌کنیم، چندان بی‌ارتباط نیست. اما ضروریست بدانید در زندگیِ افراد بهنجار و نرمال این احساسات معمولا بیش از یک یا دو هفته دوام نمی‌‌آورند و چندان هم در روند زندگی آنها خللی ایجاد نمی‌کنند. بنابراین هر آدمی گهگاهی دچار احساسات منفی چون غم و اندوه می‌شود که معمولا برای برون‌رفت از این احساسات می‌تواند به خود کمک ‌کند. پس برای افسردگی روزمره‌ای که همه ما گاه‌به‌گاه تجربه می‌کنیم، نیازی به مراجعه به یک متخصص نیست مگر آنکه وضعیت سلامت روان فرد در زمینه‌های شغلی، تحصیلی و روابط خانوادگی با افت عملکرد روبرو شود که در این صورت حتما باید از مشورت با یک روانشناس یا روانپزشک بهره برد.

به زبان ساده می‌توان گفت «افسردگی» همان حس غمگینی و بی‌علاقگی به زندگی است؛ نا‌گفته نماند که هر غم و اندوه یا بی‌حوصلگی و کج‌خلقی نسبت به انجام یک فعالیت به معنای بیماری افسردگی نیست؛ مگر آنکه با علایم دیگری همچون احساس گناه و درماندگی، پرخوری عصبی و یا کاهش اشتها، احساس اندوه و پوچی و بی‌ارزشی، مشکل در تمرکز و یادآوری جزئیات و تصمیم‌گیری، احساس غم، کاهش میل جنسی، میل به گریه کردن بدون هیچ دلیل خاصی، بیقراری و نا‌آرامی، سردرد، گرفتگی عضلات و یا مشکلات گوارشی، از دست دادن میل و علاقه نسبت به فعالیت‌های لذت‌بخش و... همراه باشد که در این صورت می‌توان علت بی‌حوصلگی و بی‌علاقگی فرد را جزیی از سیمپتوم‌های بیماری افسردگی دانست.

با‌توجه به تحقیقات و پژوهش‌های روانشناسی آدمی متوجه نمی‌شود که دقیقا از چه زمانی دچار افسردگی شده، زیرا علایم این بیماری به تدریج و به مرور زمان ایجاد می‌شوند. از منظر آسیب‌شناسی نیز می‌توان گفت: این اختلال در هر فردی بنابر رویداد‌های متفاوتی که در زندگی تجربه می‌کند، ممکن است نمایان شود.

آنچه که مشخص است از نظر سن و جنسیت محدودیتی برای ابتلا به بیماری «افسردگی» وجود ندارد. اما با‌توجه به مراجعات بیشتر زنان به متخصص بعضا تعداد زنان مبتلا به افسردگی دو برابر مردان گزارش می‌شود؛ چرا‌که  تحقیقات نشان داده‌ است زنان تمایل بیشتری برای بحث در مورد افسردگی خود دارند در حالی‌که مردان سعی می‌کنند آن را از دیگران مخفی کنند. از‌اینرو به عنوان نکته پایانی تاکید می‌شود نسبت به خلق‌و‌خو، افکار، اندیشه‌ها و باور‌های خویش توجه داشته باشید، زیرا شیوع افکار و باورهای غلط با خطر ابتلا به اختلال افسردگی نسبت مستقیمی دارد.