سعید معید‌فر، جامعه‌شناس ایرانی و استاد بازنشسته دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در خصوص بررسی اتفاقات دی‌ماه سال 96 و احتمال بروز چنین حوادثی در آینده با روزنامه «توسعه ایرانی» به بیان نکاتی پرداخت که در ادامه می‌آید.

  در تحلیل حوادث دی ماه سال گذشته، طیف نسبتاً گسترده‌ای از عوامل به عنوان علل روی دادن چنین رخدادی فهرست شده‌اند؛ از اختلافات جناحی میان جریان‌های سیاسی رقیب گرفته تا علل اقتصادی و اجتماعی. شما منشأ بروز چنین اتفاقی را چه می‌دانید؟

حوادث سال گذشته دارای ابعاد مختلفی است و یک بعد ندارد. آنچه در سال گذشته اتفاق افتاد هم ضعف مدیریت کشور در حوزه‌‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و... بود و هم برخی اختلاف‌های سیاسی و رویارویی دو قطب، چه در دولت و چه در بخش‌های غیردولتی. در عین حال می‌توان گفت حوادث سال گذشته را ناشی از نوعی سرخوردگی، ناامیدی و یأس نسبت به قول‌هایی که دولت جدید در آغاز انتخابات سال 96 به مردم داد، مشاهده کرد که متأسفانه بلافاصله بعد از پیروزی در انتخابات نسبت به عمل به قول‌ها و  تعهداتی که اعلام کرده بود اما و اگرهایی پیش آمد.

در انتخابات سال گذشته، نامزدها سعی کردند بر امواج انتظارات و خواسته‌های مردمی سوار شوند و رقیب خود را شکست دهند. پس ازانتخابات متأسفانه در عرصه اقتصاد و تنظیم بازار و مشکلات خاصی که در این زمینه بود، انتظارات برآورد نشد و حرفی از آن هم به میان نیامد. همین‌طور هم در عرصه سیاسی انتظارات بی‌جواب ماند و هم در حوزه اجتماعی. در مجموع پس از چند ماه، تغییر رویه‌ها و عقب‌نشینی از مواضع پیشین در عرصه بین‌المللی باعث شد تا در نهایت شرایط سال گذشته را ایجاد کند. از سوی دیگر اتفاقات فراوانی در سال گذشته در کشور به وقوع پیوست و هفته‌ای نبود که اتفاقی در کشور نیفتد؛ از زلزله که پشت سر هم تمام کشور را در برگرفته بود تا اعتراضاتی که مالباختگان مؤسسات بانکی داشتند تا آتش‌سوزی و غرق شدن کشتی سانچی و.... هفته‌ای نبود که در کشور یک امر ناگوار و اتفاق نیفتد و مجموعه این حوادث جامعه را ملتهب کرد. در کنار این وقایع نیز بحث تحریم‌ها و نگرانی‌هایی مردم  شرایط را برای وقوع آن اعتراضات در سال گذشته آماده کرد.

جرقه این اعتراضات نیز از همان مسائل در مشهد آغاز شد. رقبای شکست‌خورده‌ تلاش می‌کردند از این شرایط علیه دولت استفاده کند و عملاً این جرقه باعث بروز تظاهرات‌ها در مشهد شد که در نهایت از کنترل خارج شده و به دیگر مناطق کشور کشیده شد.

  شهرهای کوچک در حوادث سال گذشته، آبستن اتفاقات و خشونت‌هایی بیش از شهرهای بزرگ و مراکز استان‌ها بودند. آیا دلیل این امر چه بود؟

بحث و نابرابری‌ها یکی از مباحث اصلی ما در اعتراضات است. کمبودهای اقتصادی و اجتماعی هر روز بزرگتر و وسیع‌تر می‌شود. نابرابری در مناطق و بخش‌های مختلف کشور وجود دارد و قطعاً یکی از عوامل مهم در بروز ناآرامی‌ها است اما نکته‌ای که در اعتراضات سال قبل اتفاق افتاد و به نظر می‌رسد نا آرامی‌های آتی از همین جنس باشد، به محاق رفتن نقش طبقه متوسط در تحولات جامعه است. طی سال‌های متمادی طبقه متوسط به شدت در ایران کوچک و کوچکتر شده و به دلیل مشکلات اقتصادی و فشارهایی که به این طبقه وارد شد، در مجموع می‌بینیم که امروز طبقه متوسط جامعه و نخبگان اجتماعی نقش خود را در تغییر و تحولات جامعه تا حد زیادی از دست داده‌اند و این نقش به سستی گراییده است. از سوی دیگر فضای مجازی و شکل‌گیری گروه‌های قارچ‌گونه‌ای که نقش معتمدان و نخبگان در آن از بین رفته، یکی دیگر از دلایل دیگر کم نقش شدن طبقه متوسط در تحولات جامعه است. به نظر می‌رسد با بروز مشکلات در ابعاد مختلف اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، واکنش جامعه در برابر این فشارها بیشتر از سوی طبقات محروم و مردمی است که از فرصت‌های زندگی کافی برخوردار نیستند. این ناآرامی‌ها بیشتر به شکل به‌هم‌ریختگی است و فاقد مدیریت است و ممکن است به هر سویی رود و به راحتی می‌تواند همه چیز را به‌هم بریزد و حتی ممکن است این جریان‌ها، اسباب دست این و آن شود.

نوع ناآرامی‌ها در کشور ما که از سال گذشته آغاز شده، از همین دست است یعنی ناآرامی‌های بی‌برنامه،‌ ناآرامی‌هایی که نخبگان جامعه و طبقه متوسط در آن کمترین تأثیر را دارند و خود آنها از این اعتراضات متعجب می‌شوند. در عین حال سرگردانند و نمی‌توانند تصمیم بگیرند که در این ناآرامی‌ها، کجا باید بایستند و از چه کسی دفاع کنند. دی ماه سال گذشته در اتفاقاتی که افتاد، دیدیم آن کورسوی امید یعنی جریان‌های سیاسی مانند اصلاح‌طلبان و لیدرهای آنها دچار مشکل شدند و نمی‌دانستند با این قضیه چه باید بکنند و حالت انفعالی داشتند و مواضع ضد و نقیض اتخاذ می‌کردند. گروه‌های مقابل اصلاح‌طلبان نیز همین‌طور بودند. ما در وضعیتی قرار داریم که اوضاع از کنترل نخبگان و طبقه متوسط خارج شده و به دلیل فشارها، عکس‌العمل‌هایی مانند آنچه که در سال گذشته اتفاق افتاد را شاهد خواهیم بود.

همچنین از آنجا که فشارها به پایین‌ترین سطوح جامعه بیشتر است و گرفتاری‌ها در شهرهای کوچک شدیدتر و عمیق‌تر است، اعتراضات در آنجا خود را بیشتر نشان می‌دهد. در کلان‌شهرها شاید این فشارها هنوز در برخی از لایه‌ها کمتر دیده شود. اینها مواردی است که به نظر می‌رسد باعث کم نقش شدن طبقه متوسط یا طبقه نخبه جامعه در این تحولات باشد.

 اتفاقات سال گذشته در ابتدا به دلیل نارضایتی‌های معیشتی آغاز شد اما در ادامه افراد بسیاری سعی داشتند که از این اعتراضات سوءاستفاده کرده و آن را به نفع خود کنند. به نظر شما این اعتراضات هدایت شده و از سوی گروه‌های معاند بود یا خیر؟

در وضعیتی هستیم که قطب‌نمای مشخصی نداریم، یعنی متأسفانه به همان دلایلی که بیان کردم حاکمیت به شدت نقش طبقه متوسط و نخبگان را به حداقل کاهش داده، به همین دلیل اساساً نمی‌توانم ارزیابی دقیقی برای وقوع این نوع اتفاقات داشته باشم و حتی بگویم در این اتفاقات عنصر خارجی نقش داشته است یا خیر. در حقیقت نمی‌توان با قاطعیت اظهارنظر و داوری کرد. البته طبیعی است که فشارهایی به جامعه وارد شده و تنگناها امروز در جامعه زیاد است و مشکلاتی مانند گرانی، نابسامانی، بی‌توفیقی دولت،‌ فشارهایی که از داخل و خارج وارد می‌شود، بی‌نظمی‌هایی که وجود دارد و همه را نسبت به آینده نگران کرده، جوان‌هایی که بیکاری آنها را تهدید می‌کند، دانشگاهیانی که نمی‌دانند در چه وضعیتی قرار دارند و حتی احزاب و گروه‌هایی که بلاتکلیف هستند، همه اینها در نهایت نشان‌دهنده این است که جامعه ما در یک فضای به شدت بیمارگونه‌ای قرار گرفته است. در عین حال قطب‌نماهایی که بتوانند راه را تشخیص دهند و غلط را از صحیح تشخیص دهند، از بین رفته است. به همین دلیل به نظر می‌رسد نمی‌شود در چنین وضعیتی در جامعه تحلیلی بر اتفاقات و وقایع داشت و فقط می‌توانیم بگوییم مجموعه‌ای از عوامل می‌تواند در وقوع هر حادثه‌ای نقش داشته باشد و کمترین تأثیر در این اتفاقات نیز تأثیر نخبگان و طبقه متوسط جامعه است. در حقیقت اقشاری که در تنگنا قرار گرفته‌اند و ممکن است در این اوضاع و احوال یک عده در منطقه بخواهند از آب گل‌آلود ماهی بگیرند چرا که ما به قدر کافی در دنیا و منطقه با دشمن درگیر هستیم. آینده‌ای که نمی‌توان آن را پیش‌بینی کرد. در شرایطی هستیم که تحلیل اوضاع بسیار دشوار است و از نظر من به عنوان یک جامعه‌شناس، مؤلفه‌هایی که بتوانم براساس آن تحلیل‌های درستی ارائه کنم و بتوانم براساس آن صحیح را از سقیم تشخیص دهم، در اختیار ندارم. در جامعه مجهولات زیاد است و با این مجهولات نمی‌دانیم چگونه می‌توان از این وضعیت خارج شد و از آنجا که در گذشته دائماً مشکلات را قبل از اینکه مجهولات ما زیاد شود، حل نکرده‌ایم، امروز به جایی رسیده‌ایم که نمی‌دانیم باید چه ‌کنیم و الا بهترین کارشناسان دنیا هم وارد این کشور شوند، بعید است بتوانند مشکلات را حل کنند.

  با توجه به تشدید تحریم‌ها و پیش‌بینی وضعیت سال آینده، آیا می‌توان گفت که احتمال تکرار چنین اتفاقاتی در کشور وجود دارد؟

اقداماتی که انجام می‌دهیم شرایط را بدتر کرده و به نتیجه نمی‌رسیم. گاهی به طور موقت درمان‌‌های کوتاه‌مدتی انجام می‌شود اما دیر یا زود آن ناکارآمدی‌ها و مشکلات ساختاری برمی‌گردد و گریبان ما را می‌گیرد. طبیعی است که باید پیش‌بینی کنیم که در آینده وقتی که فشار از حدودی فراتر برود، چ=ه باید کرد. معتقدم این اعتراض‌ها واقعاً خواسته‌ها و مشکلات مردم را نه تنها حل نمی‌کند، بلکه پیچیده‌تر می‌کند. تأثیر حوادث سال قبل در مجلس و نهادهای تصمیم‌گیر به گونه‌ای بود که دولت نتوانست منابع خود را آن‌طور که باید پیش‌بینی کند و در نتیجه کار به جایی رسید که امروز با سه برابر شدن قیمت‌ها روبه‌رو شدیم و اوضاع وخیم‌تر شد. شاهدیم که وضعیت بازار مسکن در جامعه ما مناسب نیست و کمرشکن شده و معلوم نیست مردم در سال آینده برای اجاره‌هایی که می‌خواهند برای خانه بپردازند، چه مبالغی را تعیین کنند. در این میان مردمی که ضعیف‌تر هستند، ضعیف‌تر می‌شوند. افزایش قیمت‌ها و مشکلات دیگری که هم اکنون با کوچک شدن منابع اقتصادی به وجود می‌آید. طبیعی است واکنش‌هایی را دربرخواهد داشت. 

یک نوع عقلانیتی در طبقه متوسط ایجاد شده که دوباره نمی‌خواهد رفتارهای خشونت‌بار اتفاق بیفتد. اما اتفاقات سال گذشته اتفاقاتی بودند که بنیان آنها در خشونت بود، چرا که طبقه متوسط در آن حضور نداشت

 پس از اعتراضات سال گذشته، شاهد محدودیت‌هایی در فضای مجازی بودیم.آیا دستگاه‌ها می‌توانند از روش‌های دیگری برای کنترل فضای مجازی استفاده کنند یا خیر؟

طبیعی است ابزار مهم و کارآمد دولت همان ابزار کنترل است.

 موضوع دیگری که در اعتراضات سال گذشته مطرح بود این است که در سال گذشته برخوردها از سوی دولت با معترضان عقلانی‌تر بود. ارزیابی شما از این موضوع چیست؟

در اعتراضات گذشته مانند اعتراضات طبقه متوسط، با نیروهایی روبه‌رو بودیم که نسبتاً عقلانی بودند، هر رفتاری را انجام نمی‌دادند و اساساً اعتراضات مسالمت‌آمیز داشتند. در سال 88 شاهد بودیم که گاهی معترضان، اعتراض خود را با سکوت بیان می‌کردند. در دانشگاه‌ها، دانشجویان سعی می‌کنند اعتراضات معقولی داشته باشند. پس از چند دهه، یک نوع عقلانیتی در طبقه متوسط ایجاد شده که دوباره نمی‌خواهد دگرگونی ایجاد کند و دوباره نمی‌خواهند رفتارهای خشونت‌بار اتفاق بیفتد. اما اتفاقات سال گذشته اتفاقاتی بودند که بنیان آنها در خشونت بود، چرا که طبقه متوسط در آن حضور نداشت. عمدتاً اقشار پایین‌تر جامعه بودند و اساساً در این قشر از جامعه، وقتی فشار به اوج برسد، آنها عکس‌العمل‌ نشان می‌دهند که معمولاً این نوع عکس‌العمل‌ها، خشونت‌بار است. از آنجا که خشونت‌بار است اتفاقاً جنسش به گونه‌ای است که هنوز نیروهای کنترلگر با آن آشنا نیستند که این نیروی اعتراض‌کننده نیروی جدید و شناخته‌نشده بود. همچنین افرادی که در آن ناآرامی‌ها بودند به قدری غلظت یا شدت در رفتارشان دیده می‌شد که مواجهه با آنها دشوار می‌شد در حالی که در دوره‌های گذشته با یک دانشجو مواجه بودند. بایک نیروی خشن که در حقیقت چیزی برای حفظ ندارد و می‌تواند هزینه‌های زیادی بدهد نمی‌توان به راحتی برخورد کرد. بنابراین معتقدم از آنجا که نیروی معترض متفاوت بود، برخورد با آن نیز متفاوت شد.