علیرضا کاظمی مقدم

عباس عراقچی، وزیر امور خارجه دولت چهاردهم، این روزها نه به واسطه احیای برجام یا گشایش‌های بزرگ بین‌المللی، بلکه با اظهارات جنجالی‌اش درباره «برکات تحریم» در کانون توجه قرار گرفته است. سخنانی که نه تنها موجی از انتقادات کارشناسان و تحلیلگران را برانگیخت، بلکه بار دیگر این پرسش اساسی را مطرح کرد، دستگاه دیپلماسی کشور، که مأموریت اصلی خود را رفع موانع خارجی و بهبود معیشت مردم تعریف کرده بود، در یک سال اخیر چه دستاوردی داشته است؟

وزیر خارجه در اظهاراتی که بازتاب گسترده‌ای داشت، در جمع فعالان اقتصادی اصفهان، تحریم‌ها را نه یک معضل، بلکه فرصتی برای خودکفایی و حتی یک «برکت» خواند و اظهار کرد که مشکلات اصلی کشور، داخلی و ناشی از سوءمدیریت و فساد است. او با استناد به اینکه تجار و بازرگانان از او نخواسته‌اند تحریم‌ها برداشته شود، بلکه خواستار حل مشکلات گمرکی و مالیاتی بوده‌اند، عملاً تلاش کرد تا بار ناکارآمدی دیپلماسی را از دوش خود برداشته و به گردن ساختارهای داخلی بیندازد.

این ادعا در شرایطی مطرح می‌شود که اقتصاد ایران با دشوارترین دوره خود در دهه‌های اخیر روبه‌رو است؛ تورم مزمن، سقوط ارزش پول ملی، و هشدارهایی مبنی بر فرو رفتن بخش عظیمی از جامعه (حدود ۶۰ میلیون نفر) به زیر خط فقر، واقعیت تلخی است که با ادبیات «برکت» خواندن تحریم‌ها، فاصله‌ای عمیق دارد. اگر تحریم‌ها تأثیر چندانی ندارند و مشکلات داخلی، ریشه اصلی بحران هستند، پس چرا تیم مذاکره‌کننده ایرانی ماه‌هاست با هدف رفع همین تحریم‌ها، درگیر مذاکرات پرهزینه با آمریکا و قدرت‌های جهانی است؟ این تناقض آشکار، نقطه عزیمت تحلیلگران برای نقد عملکرد وزارت خارجه شده است.

صدای منتقدان؛ 

از اقتصاددان تا روزنامه‌نگار

انتقادات به سخنان عراقچی بلافاصله و از سوی طیف‌های مختلف آغاز شد. محمد طبیبیان، اقتصاددان برجسته، با لحنی گزنده به وزیر خارجه یادآور شد که نباید از جانب مردم سخن بگوید. طبیبیان نوشت: «می‌دانیم جناب ایشان و‌ جنابان در شرایط بد‌تر از این هم می‌توانند خوب و فربه زندگی کنند. انصافا از جانب مردم صحبت نفرمایید، از خود مردم بپرسید و بگذارید با زبان خودشان از احوال خودشان بگویند.» این نقد، انگشت اتهام را مستقیماً به سمت طبقه‌ای نشانه می‌رود که به دلیل موقعیت ممتاز خود، از تبعات مستقیم تحریم‌ها مصون مانده‌اند و در نتیجه، درکی از رنج معیشتی اکثریت جامعه ندارند.

وزیر خارجه در اظهاراتی که بازتاب گسترده‌ای داشت، در جمع فعالان اقتصادی اصفهان،  تحریم‌ها را نه یک معضل، بلکه فرصتی برای خودکفایی و حتی یک «برکت» خواند و اظهار کرد که مشکلات اصلی کشور، داخلی و ناشی از سوءمدیریت و فساد است. به این ترتیب او عملاً تلاش کرد تا بار ناکارآمدی دیپلماسی را از دوش خود برداشته و به گردن ساختارهای داخلی بیندازد

احمد زیدآبادی، روزنامه‌نگار، نیز در نقد اظهارات عراقچی مبنی بر «توطئه جدید دشمن» برای ایجاد نارضایتی اقتصادی، به نکته‌ای کلیدی اشاره کرد: «توطئه معمولاً به نقشه‌های مخفی و غیرعلنی گفته می‌شود. نقشه آمریکا برای به زانو در آوردن اقتصاد ایران، یک برنامه کاملاً علنی است. تحریم اساساً امری آشکار با هدفِ آشکارِ مضمحل کردن اقتصاد و نارضایتی مردم و برانگیختن آنهاست. حالا این چه توطئه‌ای است که آقای عراقچی تازه آن را کشف و افشا کرده است؟»

این تحلیل‌ها نشان می‌دهد که تلاش دستگاه دیپلماسی برای تقلیل نقش تحریم‌ها به یک «توطئه جدید» یا یک عامل فرعی، درحقیقت نوعی فرافکنی برای سرپوش گذاشتن بر ناکارآمدی‌های ساختاری و دیپلماتیک است. اگر تحریم‌ها صرفاً یک توطئه جدید هستند، پس چرا در طول سه دهه گذشته، «اختاپوس تحریم» توانسته است معیشت و ساختار جامعه را نشانه رود و اقتصاد را به مرحله اضمحلال برساند؟

کارنامه دیپلماسی؛ شکست در احیای برجام و بازگشت مکانیسم ماشه

دستگاه دیپلماسی دولت پزشکیان، با شعار رفع تحریم‌ها و بازگرداندن ثبات به اقتصاد، کار خود را آغاز کرد. اما واقعیت‌های میدانی، حکایت از کارنامه‌ای پر از چالش و کم‌دستاورد دارد. مذاکره با آمریکا، که همواره به عنوان جنجالی‌ترین بخش سیاست خارجی مطرح بوده، نه تنها به رفع تحریم‌ها منجر نشد، بلکه در پی آن، شاهد بازگشت قطعنامه‌های شورای امنیت با فعال شدن مکانیسم ماشه (Snapback) بودیم.

این شکست دیپلماتیک، در کنار تحمیل «جنگ ۱۲ روزه» به کشور، که با شلیک نتانیاهو به میز مذاکرات هسته‌ای و چراغ سبز ترامپ صورت گرفت، عمق بحران را روایت می‌کند. آتش‌بس پس از جنگ نیز همچنان در هاله‌ای از ابهام است و ترک مخاصمه‌ای پایدار اتفاق نیفتاده است. در چنین شرایطی، وزارت خارجه به جای تمرکز بر حل این پرونده‌های حیاتی و باز بین‌المللی، به گفته منتقدان، درگیر مسائل داخلی و جناح‌بازی‌های سیاسی شده است.

فاضل میبدی، تحلیلگر سیاسی، با اشاره به این ناکامی‌ها، وزیر خارجه را متهم می‌کند که «جز مسافرت هیچ دستاوردی برای کشور نداشتند و در برابر ترامپ‌ غیرقابل پیش‌بینی و نتانیاهوی نسل‌کش، نقشه راه نداشتند.» او به صراحت می‌پرسد: «آقای وزیر خارجه! از قیمت لبنیات و‌گوشت و ‌حبوبات و ‌سایر مایحتاج مردم مطلعید؟ یا می‌فرمایید سیاست خارجی را با اقتصاد چه کار؟»

این انتقادات ناظر بر آن است که دستگاه دیپلماسی، در مهم‌ترین مأموریت خود، یعنی مدیریت بحران‌های بین‌المللی و جلوگیری از تشدید فشار خارجی، موفق نبوده و اکنون با ادبیات «برکت تحریم» سعی در توجیه این ناکامی‌ها دارد.

تحریم‌ها محیطی مساعد برای رشد «فساد » فراهم کرده‌اند و طبقه‌ای از «کاسبان تحریم» را به وجود آورده‌اند که از اقتصاد بسته منتفع می‌شوند. این هم‌افزایی، تورم مزمن را تشدید کرده و به فروپاشی بنیان‌های اجتماعی منجر شده است؛ در نتیجه، سخن گفتن از «برکت تحریم» نه تنها توجیهی غیرمنطقی است، بلکه به نوعی حمایت از همین شبکه رانت‌خواری تلقی می‌شود

تحدید‌های داخلی؛ 

ریشه‌های ساختاری بحران

اگرچه عراقچی تلاش می‌کند تا تحریم‌ها و تهدیدهای خارجی را کم‌اهمیت جلوه دهد، اما اعتراف او به وجود فساد، ناکارآمدی و «مافیای قدرت» در داخل، ناخواسته پرده از روی بخش دیگری از بحران برمی‌دارد یعنی تحدید‌های داخلی که کشور را در آستانه سقوط قرار داده است.

تحلیلگران معتقدند که بخش بزرگی از رکود و دشواری‌های اقتصادی، ناشی از این «تحدیدهای داخلی» است؛ شامل پیچیدگی قوانین، دیوان‌سالاری فلج‌کننده، ناهماهنگی نهادی و عدم شفافیت که امنیت قانونی را از بین برده است. این موانع داخلی، هزینه‌های تولید را به شدت افزایش داده و باعث کاهش قدرت خرید مردم و تشدید نارضایتی اجتماعی می‌شوند.

اما نکته مهم‌تر، هم‌افزایی تحریم‌های خارجی و تحدیدهای داخلی است. تحریم‌ها محیطی مساعد برای رشد «فساد سیستمیک» فراهم کرده‌اند. بسته شدن راه‌های قانونی تجارت، نیاز به واسطه‌ها و شبکه‌های مخفی را ضروری ساخته و طبقه‌ای از «کاسبان تحریم» را به وجود آورده است که از اقتصاد بسته منتفع می‌شوند. این کاسبان، با حذف رقابت، در انحصار تجارت داخلی و خارجی قرار گرفته و مبالغ هنگفتی از پول عمومی را بدون امکان حسابرسی، به اقتصاد غیررسمی سوق داده‌اند.

تحریم‌ها با کاهش درآمدهای ارزی دولت و افزایش هزینه‌های تولید، تورم مزمن و خانمان‌برانداز را تشدید می‌کنند. دولت برای جبران کسری بودجه، به استقراض از بانک مرکزی روی می‌آورد که نقدینگی را بالا برده و منجر به کاهش شدید ارزش پول ملی می‌شود. در چنین وضعیتی، سخن گفتن از «برکت تحریم» نه تنها توجیهی غیرمنطقی است، بلکه به نوعی حمایت از همین شبکه فساد و رانت‌خواری تلقی می‌شود که فربه شدن اقلیتی را به قیمت رو به موت بردن اکثریت جامعه رقم زده است.

عراقچی در جمع فعالان اقتصادی اصفهان گفته بود: «اگر بدانید در مسیر رفع تحریم‌ها چه مشکلاتی وجود دارد خود شما خواهید گفت ولش کن!» این جمله، نه تنها نشان‌دهنده عمق پیچیدگی‌های رفع تحریم است، بلکه می‌تواند به عنوان اعتراف به نوعی درماندگی دیپلماتیک نیز تفسیر شود؛ درماندگی که درنهایت به توجیه بقای تحریم‌ها منجر می‌شود.

تغییرات استراتژیک در وزارت خارجه؛ 

تغییر تاکتیک یا پارادایم؟

در شرایطی که پرونده‌های بین‌المللی ایران باز و حساس هستند (از مذاکرات موشکی و منطقه‌ای مورد درخواست ترامپ تا تهدیدات اسرائیل مبنی بر حمله مجدد)، دستگاه دیپلماسی نیازمند بازنگری جدی در الگوهای رفتاری خود است. اخیراً تغییر مهمی در شورای راهبردی وزارت خارجه رخ داده است؛ علی باقری، رئیس سابق تیم مذاکره‌کننده، کنار گذاشته شده و دهقانی فیروزآبادی، استاد روابط بین‌الملل و نظریه‌پرداز، جایگزین او شده است. این تغییر، معنایی عمیق دارد. اگرچه ساختار سیاست خارجی ایران مجری دستورات نهادهای بالادستی است و دیپلمات‌ها قدرت چانه‌زنی مستقلی ندارند، اما حضور یک نظریه‌پرداز به جای یک دیپلمات عملیاتی، می‌تواند نشان‌دهنده درک ضرورت ایجاد روش‌های جدید برای رسیدن به مقصود باشد و این نکته را در ذهن منتقدان ایجاد کرده است که ساختار سیاسی از عراقچی قطع امید کرده است و با حضور لاریجانی در شورای عالی امنیت ملی و دهقانی فیروزآبادی، استاد سیاست خارجی قصد دارد سکان سیاست خارجی ایران را به دست افرادی به غیر از وزیر امور خارجه بسپارد. 

وزیر امور خارجه و  دستگاه دیپلماسی دولت پزشکیان، با شعار رفع تحریم‌ها و بازگرداندن ثبات به اقتصاد، کار خود را آغاز کردنذ. اما واقعیت‌های میدانی، حکایت از کارنامه‌ای پر از چالش و کم‌دستاورد دارد؛ مذاکره با آمریکا نه تنها به رفع تحریم‌ها منجر نشد، بلکه ایران را بیش‌از‌پیش درگیر مشکلات روزافزون ناشی از تحریم‌ها کرد و در این میان عراقچی بی‌عملی خود را پر برکت بودن تحریم‌ها توجیه می‌کند

این جابه‌جایی‌ها، شاید تلاشی برای خروج از بن‌بست‌های تاکتیکی گذشته و حرکت به سمت یک استراتژی منسجم‌تر باشد. در حالی که ترامپ و دیگران خواستار تسلیم ایران در موضوعاتی چون غنی‌سازی و حمایت از گروه‌های مقاومت هستند، دیپلمات‌ها باید بتوانند بدون بستن کامل درهای مذاکره، راه‌های بهتری برای پیشبرد منافع ملی بیابند.

با این حال، تا زمانی که این تغییرات در سطح تاکتیک باقی بماند و به تغییر پارادایم در پذیرش واقعیت‌های اقتصادی و اجتماعی منجر نشود، تأثیر چندانی نخواهد داشت. دستگاه دیپلماسی باید بپذیرد که لغو تحریم‌ها، دیگر صرفاً یک ضرورت اقتصادی نیست، بلکه با توجه به رشد چشمگیر اقتصادی و تکنولوژیک کشورهای منطقه و خطر اضمحلال ساختاری داخلی، به یک «ضرورت امنیتی» تبدیل شده است.

فرافکنی ناکارآمدی

اظهارات وزیر خارجه درباره «برکات تحریم» و کوچک شمردن نقش فشار خارجی، در نهایت به مثابه تلاشی برای فرافکنی ناکارآمدی دستگاه دیپلماسی تفسیر می‌شود. این سخنان، نه تنها زمینه‌های نارضایتی و خشم عمومی را فراهم می‌آورد، بلکه اعتماد به نهاد سیاست خارجی را در شرایطی که کشور در آستانه بحران‌های جدی معیشتی و امنیتی قرار دارد، بیش از پیش تضعیف می‌کند. بحران کنونی ایران، ترکیبی مهلک از محدودیت‌های خارجی و سوءمدیریت داخلی است. نادیده گرفتن بخش خارجی، مانع از هرگونه اصلاح پایدار می‌شود، همانطور که نادیده گرفتن فساد و ناکارآمدی داخلی، تحریم‌ها را به ابزاری برای فربه شدن اقلیتی خاص و فروپاشی تدریجی بنیان‌های اجتماعی تبدیل کرده است.

تا زمانی که دستگاه دیپلماسی، تحریم را به عنوان یک «عذاب» و نه «برکت» نپذیرد و تمام توان خود را برای رفع آن به کار نگیرد، و همزمان دولت به اصلاح ساختارهای داخلی، مبارزه با فساد سازمان‌یافته و رفع «تحریم‌های داخلی» نپردازد، کشتی سیاست خارجی ایران همچنان در دریای پرتلاطم بحران‌های پیچیده و حل نشده، سرگردان خواهد ماند. وظیفه دیپلمات‌ها، نه توجیه شرایط موجود، بلکه هدایت این کشتی به سمت ساحل نجات است. این مهم، نیازمند صداقت با مردم و پذیرش عمق فاجعه‌ای است که تحریم و سوءمدیریت بر سر معیشت ملت 

آورده است.